خامنهای که با سرنیزه کردن مردم فلسطین میخواهد به انتخابات موهوم در سلطنت مطلقهٔ فقیه رونق دهد، روز شنبه دوم دی، فجایع غزه را نشانهٔ پیروزی دانست و تلاش کرد برای شعبدهٔ انتخابات خبرگان و مجلس رژیم بازارگرمی و بازاریابی کند. او گفت: «با وجود آن که آب، غذا، دارو و سوخت به این مردم نمیرسد اما آنها مثل کوه ایستادهاند که همین تسلیم نشدن، آنان را پیروز میکند؛ همچنانکه نشانههای پیروزی امروز دیده میشود».
لابد یکی از نشانههای پیروزی برای خامنهای، به سکوت کشاندن مدعیان اعتدال و اصلاحات موهوم در استبداد دینی است. همانها که سه ماه پیش یکی یکی سر در جوال جنگافروزی خامنهای فرو بردند و به مجیز گویی و رله کردن لاف و گزافهای خامنهای پرداختند. حالا هم بهرغم حذف فلهیی، نالههای اعتراضی و تهدید به تحریم را به کناری گذاشته و چشم به سهمی از شعبده انتخاباتی دوختهاند.
با اینحال، خلیفهٔ ارتجاع که نگران کسادی و مفتضح شدن شعبده انتخاباتی است، ضمن اذعان به شرایط بحرانی نظام و نق زدنهای دلسرد کننده در درون حاکمیت، دمیدن در تنور انتخابات را موضوعی حیاتی و امنیتی خواند و گفت: «بعضیها در مورد لزوم انتخابات اشکال تراشی میکنند، دلسرد میکنند، توجه نمیکنند که اگر انتخابات در کشور نباشد یا دیکتاتوری است یا هرج و مرج است، ناامنی است، آن چیزی که جلو بروز دیکتاتوری را در کشور میگیرد انتخابات است آن چیزی که جلوی هرج و مرج و اغتشاش و ناامنی را میگیرد انتخابات است...».
یکی از این «اشکالتراش» ها شاید آخوند محمدجواد کرمانی باشد که پس از ناامیدی از شورای نگهبان، در گفتگو با یک رسانهٔ حکومتی به خلیفهٔ ارتجاع دخیل بسته و میگوید: «شورای نگهبان هیچکس را قبول ندارد. تنها کسی که میتواند رویه غلط شورای نگهبان را اصلاح کند، شخص آقای خامنهای است؛ تنها و تنها ایشان قدرت این را دارد که دستور بدهد به آقای جنتی و بگوید این رویه غلط را کنار بگذارید... افرادی را که بیخودی رد میکنید، مثل حجتی کرمانی، مثل حسن آقای خمینی، سیدمحمد بجنوردی، علی مطهری، لاریجانی و امثال ذلک، هر کسی که سرش به تنش میارزیده، هر کسی که یک زاویهیی داشته است، درست نیست» (سایت حکومتی جماران، ۲۸آذر ۱۴۰۲).
بیچاره یا نمیداند یا خودش را به نفهمی میزند که باعث و بانی «رویه غلط» نه جنتی بلکه خود خامنهای است. جواب سربالای خامنهای هم به او تماشایی است؛ خلیفه شیاد ضمن راه نشان دادن به امثال او، میگوید: «راهش این است که با انتخابات، حالا چه انتخابات مجلس، چه انتخابات مجلس خبرگان، چه انتخابات ریاست جمهوری، چه انتخابات شوراها، کسانی را که فکر سیاسی آنها و جهتگیری سیاسی یا اقتصادی یا فرهنگی آنها همراهند سر کار بیاورند. این میشود تحول؛ پایه تحول بنابراین انتخابات است».
راهی که خامنهای به آنها نشان میدهد همان لب چشمه بردن و تشنه برگرداندن است. در واقع آنها را به دمیدن در تنور نمایشی دعوت میکند که هدفش حذف و جراحی و خالص سازی باز هم بیشتر است!
وقاحت خامنهای به همین جا ختم نمیشود. او در نگرانی از سرنوشت شعبدهٔ انتخاباتی، با دلخوری و سخافت میگوید: «بعضیها برای اینکه مردم را از انتخابات دلسرد کنند مشکلات کشور را هی جلو چشم میآورند. خب، اگر مشکلات وجود دارد راهحل مشکلات چیست راهحل مشکلات انتخاب است اتفاقاً برای اینکه مشکلات برطرف بشود بایستی در انتخابات شرکت کرد»!
اما مضحکترین حرف خامنهای در باتلاق جنگافروزی و در بنبست خالص سازی، این است که میگوید هدفش از شعبدهٔ خالص سازی، جلوگیری از «بروز دیکتاتوری در کشور» است!
سخنگوی مجاهدین با اشاره به این ادعای خلیفه تأکید کرد: «در حالی که شعارهای مرگ بر دیکتاتور در سراپای میهن طنینانداز است، همین مانده بود که خامنهای هم برای انتخاباتش اشک تمساح بریزد تا مبادا بدون انتخابات فاشیسم دینی، که نخستین شرط نمایندگی آن وفاداری به ولایت مطلقه فقیه است، کشور دچار دیکتاتوری بشود!».