بهدنبال برگزاری اجلاس سران کشورهای اسلامی در هفته گذشته و اتفاق مواضع آنها علیه آتشافروزی و دخالتهای تجاوزکارانهٔ رژیم آخوندی در کشورهای منطقه ـ که انزوای حاکمیت ولایت فقیه را بیشازپیش تشدید کرد ـ خامنهای در دیدار با سفرا و سرکردگان نظام، به چندین فرافکنی و دجالگری اعجابانگیز پرداخت.
خامنهای در یک وارونهگوییِ آشکار تلاش کرد ایجاد اختلاف بین کشورهای اسلامی منطقه را به گردن دیگران یا بهقول خودش «حاکمان لاابالی» بیاندازد و رژیم خودش را مبرا از هر گونه اختلافافکنی و جنگافروزی جلوه دهد. خامنهای در یک عوامفریبی کودکانه توأم با آی دزد آی دزد، از موضع بهغایت ضعف و انزوا اظهار کرد که «امروز شما نگاه کنید به منطقهٔ ما، صفآراییها بهجای اینکه بین اسلام و کفر باشد، بین مؤمنین و متجاوزین باشد، صفآراییها بین خود مسلمانها است».
اگر در اظهارات خمینی و خامنهای در ۴۰سال گذشته کنکاش شود، خواهیم دید که نه خمینی و بعدها نه خامنهای هرگز از این گلهمندیها نمیکردند که «صفآرایی بین مسلمانان شده است»؛ که گلو پاره میکردند و توانایی جنایت رژیمشان را به رخ کشورهای مسلمان میکشیدند تا وحشت صادر کنند. لذا این حرف خامنهای دقیقاً طرد بیشازپیش رژیم را در موقعیت کنونی آدرس میدهد. بهخصوص که طی اجلاس کشورهای اسلامی، از نظام آخوندی دعوت رسمی بهعمل نیآمد و خامنهای از طریق روحانی و روحانی هم با ظریف تلاش کرد یک نمایندهٔ تحمیلی به این اجلاس بفرستد.
نکتهٔ قابل توجه در حرفهای خامنهای این است که باید از وی پرسید نمایندهٔ اسلام کیست و مصدر صدور اختلاف بین کفار با مسلمانان مورد نظرش کجاست؟ واضح است که خامنهای جز رژیم آخوندیِ ملتزم و قسم خورده به ولایت فقیه را نمایندهٔ اسلام نمیداند. از این رو در یک عقدهگشایی آشکار تلاش دارد انزوا و طرد منطقهای رژیمش را «صفآرایی بین مسلمانان» جلوه دهد و در دنبالهٔ حرفش آدرس رژیم خودش را میدهد: «یک کشور اسلامی با مردم مسلمان اما حاکمان لاابالی ــ بهمعنای واقعی کلمه ــ پیدا میشود که با یک کشور اسلامی مبارزه میکند».
در طی ۴۰سال گذشته از هر آشنای به مواضع خمینی و خامنهای دربارهٔ خاورمیانه، پرسش شود که کدام کشور است که با همهٔ کشورهای مسلمان در منطقه سر جنگ و تجاوز و دخالت داشته، بیشک انگشت اشارهاش به بیت خمینی و خامنهای نشانه خواهد رفت.
واقعیت این است که در منطقه تا قبل از صدارت خمینی بر کرسی جنگافروزی علیه عراق و کشورهای منطقه، هیچ جنگ و بلوایی وجود نداشته است. از قضا مسألهٔ فلسطین هم در صدر مسائل خاورمیانه و کشورهای مسلمان قرار داشت و همة توجهات نیروهای پیشرو و ملی و مسلمان در خاورمیانه به جانب فلسطین و عرفات و سازمان آزادیبخش فلسطین برای رسیدن به هدفشان بود.
این خمینی بود که خیانت به اعتماد مردم ایران و سپس تجاوز به کشورها و مردم منطقه را پیشه کرد و موضوع فلسطین را به حاشیه برد و میان آنها تفرقه و تشتت افکند. این خمینی و وارثانش بودند که احزاب و گروههای دستنشانده و مواجببگیر برای فلسطین ساختند. این خمینی بود که در بحبوحهٔ حملهٔ اسراییل به جنوب لبنان در تابستان ۱۳۶۱و کوچ فلسطینیان از لبنان به تونس، با ایجاد اختلاف بین آنان، بزرگترین خیانت را به جنبش و مردم فلسطین مرتکب شد که آثار آن هنوز هم بر پیکر این کشور و مردمش باقی است.
واقعیت این است که سالها سال از عمر مصرفی چنین ادبیات دجالگرانهٔ مبتذل توسط خمینی و وارثانش دربارهٔ کشورهای منطقه گذشته و کسی برای آن هیچ اعتباری قائل نشده است. از قضا آن را دخالت و تجاوز به کشورهای مسلمان و بهطور خاص خیانت آشکار به حقوق و مبارزات و استقلال مردم فلسطین میدانند.
واقعیت این است که نخستین سیاست آتشافروز و تفرقهافکن و بهدنبال آن جنایتآمیز، سیاست صدور انقلاب توسط خمینی و وارثانش علیه کشورهای مسلمان و منطقه بوده است. خمینی رسماً ـ البته با دجالیت فوق متناقض ـ خواست که عراق را تسخیر کند و از کربلا به قدس برود. از فردای ۲۲بهمن ۵۷این خط و ربط را در کانون سیاست جدایی افکنی بین مسلمانان پیشه کرد. به موازات آن در لبنان و فلسطین احزاب دستنشانده و قسم خورده به ولایت فقیه دست و پا کرد. در تمام این موارد، قربانیانش مردم ایران و عراق و لبنان و فلسطین بودهاند.
زنده یاد یاسر عرفات بارها از مقامات رژیم خواست از دخالت در امور فلسطین خودداری کنند. محمود عباس با صراحت گفت: «ایران بهجای روز قدس، از دخالت در فلسطین و تفرقه بین ما دست بردارد». سازمان ملل بارها در قطعنامههای متعدد از رژیم آخوندی خواسته است از دخالت در کشورهای منطقه و جنگافروزی نیابتی دست بردارد.
در نشست خامنهای با سرکرگان نظام و سفرایش باید یکی میبود که از وی بپرسد: تمام دنیا ناظر حضور آشکار و جنایت بیشمار رژیم آخوندی در سوریه و یمن و عراق است. نظام آخوندی نمایندهٔ محلی در لبنان برپا کرده، نمایندهای که اذعان میکند که میلیون میلیون پول از خامنهای برای حزبش میگیرد و خامنهای را امام خطاب میکند. همهٔ عالم و آدم و سازمان ملل و کشورها شاهدند که نیروهای حوثی در یمن یک روز بدون پشتیبانی سلاح و پول و موشک و پهپاد ولایت فقیه، امکان ادامهٔ حیات نخواهد داشت. اگر اینها تجاوز و اختلافافکنی بین مسلمانان برای حفظ نظام ولایت فقیه در تهران نیست، پس چیست؟ در ۴۰سال گذشته کدام رئیس دولتی در منطقه و کشورهای مسلمان دست به چنین کارهایی برای تفرقهافکنی و سلطهگریِ فراکشوری زده است؟
خامنهای در آینهٔ خود نظام دارد خودش را میبیند و روبهروی کسانی نشسته است که خودشان مجریان سیاست تجاوز و دخالت در کشورهای مسلمان و پیشبرد تروریسم و جنگافروزی آخوندی در این کشورها هستند. منتها این سیاست اکنون در دام هوشیاری منطقهیی و جهانی گرفتار آمده و سرش به سنگ خورده است. از این رو خامنهای تلخکام است و اعترافش را ناگزیر باید با فرافکنی و پیشهٔ دجالیت بیامیزد؛ بهخصوص که فشار بینالمللی و منزویکردن منطقهیی علیه رژیم بر هم منطبق شدهاند.
خامنهای روزگاری را بهیاد میآورد که امامش و نظامشان در منطقه یکهتازی میکرد و کشورها را تهدید به سرنگونی و تسخیر توسط امت امام مینمود. آن موقعها نه خمینی و بعدها نه خامنهای هرگز از این گلهمندیها نمیکردند که «صفآرایی بین مسلمانان شده است»؛ که گلو پاره میکردند و توانایی جنایت سپاه و بسیج و مزدوران محلی را به رخ کشورهای مسلمان میکشیدند تا وحشت صادر کنند.
حالا به یمن مقاومت و قیامهای پیاپی مردم ایران و پایداری پیشتازان آزادی در ایران و جهان که موجب هوشیاری جهانی و منطقهای شده است، آن روزگاران دارد بر سر خامنهای و نظامش خراب و آوار میشود و سمت و سوی اوضاع جهانی و منطقهیی ـ و بهخصوص داخلی ـ ۱۸۰درجه عکس شده است. این است نقطهٔ کانونی فرافکنی و هراس در سخنان خامنهای.