«باید از پوستههایی که ۴۲سال به دور خود کشیدهایم، بیرون آییم».
(علی بیگدلی کارشناس مسائل بینالملل رژیم)
***
در دو هفتهٔ اخیر نظیر چنین اظهاراتی و حتی شدیدتر و غلیظتر از این را دربارهٔ حاصل عمر جمهوری اسلامی آخوندی و رسیدن به ایستگاه بنبستی همهجانبه شاهد بودهایم. آخوند امجد مستقیم سراغ خود خامنهای رفت و او را مسؤل همهٔ جنایات چند دههٔ گذشته نامید. دو روز قبل پاسدار قالیباف بهوجود شقهٔ اعتقادی و شکاف عمیق اجتماعی و ساختاری در نظام آخوندی اعتراف کرد.
حالا علی بیگدلی یک کارشناس حکومتیِ امور بینالملل دست در زهار کلیت نظام برده و رسوب ۴۲سالهٔ این همه ریختوپاش جنایت و چپاول و پلشتی را برآورده و رو به مقامات نظام، میپرسد:
«از این هزینههای سنگین چه دستاوردی کسب کردهایم؟» (سایت خبر آنلاین، ۹دی۹۹).
دقت شود که پوچی و بیهودگی و بیحاصلیِ ۴۲سال فعالیت یک حاکمیت را یک کارشناس قسم خورده به آن گزارش میدهد و نه یک معارض یا مخالف یا برانداز. این کارشناس باید شاهد چه میزان و سطحی از انباشته شدن پوچی و بیهودگی و بنبست شده باشد که با رعایت حفظ منافع نظام، بهاجبار چنین اعتراف میکند؟
کافیست اظهارات آخوند امجد و قالیباف و این کارشناس نظام را بهسان سه ضلع یک مثلث کنار هم قرار دهیم تا بتوان تصور نمود که در داخل این مثلث، نظام ولایت فقیه دچار چه بنبست همهجانبهٔ داخلی و بینالمللی بعلاوهٔ چه میزانی از تردید و ابهام و تمرد و ریزش نیروهایش شده است.
نگاهی به جوانب مختلف برآورد این کارشناس حکومتی از آخرین مختصات رژیم آخوندی، وجوهی از خوردن کفگیر بحرانزاییها به ته دیگ عمر نظام را گویا میکند.
در تحلیل و شناخت رژیم آخوندی همواره گفتهایم که این حکومت از آغاز، روی دو پای سرکوب داخلی و صدور تروریسم ایستاده و ادامهٔ حیات داده است. در استفاده از این دو عامل هم در بسیاری موارد از صدور تروریسم و بحران به خارج از ایران برای سرکوب بیشتر داخلی استفادهها برده است. خصلت بحرانیِ چنین سیاستی که سوخت عمر نظام بوده، همواره بر حداکثر جنایت بعلاوهٔ حداکثر هزینه کردن از سرمایه و پول مردم ایران جاری بوده است. بنابراین بسیار واضح و روشن بود که اگر رژیم آخوندی دست از این صدور بحران به خارج ایران بردارد، دملهای چرکین درون خودش و تضادهای عمیقش با جامعه ایران سر باز میکنند و رو خواهند آمد. اکنون زمان دارد گواهی میدهد که این شناخت و تحلیل از خصلت بحرانزی نظام آخوندی، درست بوده و کارشناس حکومتی اعتراف میکند که تغییر شرایط منطقهیی علیه نظام، «تهران را ملزم به تغییر استراتژی» میکند:
«ایران باید در سیاستش تجدید نظر کرده و حضور منطقهیی را کاهش دهد، چرا که شرایط مانند گذشته نیست و همین مسأله باید تهران را ملزم به تغییر استراتژی کند» (همان منبع).
همانطور که اشاره شد، سوخت تجاوزات خارجی، دخالت در کشورهای منطقه و مزدورپروری در این کشورها همواره از سرمایه و دارایی و سفرهٔ مردم ایران هزینه شده است تا یک ملت را در داخل ایران اسیر و زندانی نگه دارند. حالا کارشناس حکومتی اعتراف میکند که این چپاولگریها، جنایت اندیشیها و جنایت گستریهای ۴۱ساله، نه در داخل کشور و نه در خارج از ایران با تمام «هزینههای سنگین»ش هیچ دستاوردی برای خمینی و خامنهای نداشته است. وی با اشاره به چمدان چمدان دلار که سرتروریست آخوندها قاسم سلیمانی به یک عضو گروه حماس داده بود ــ که در سه روز گذشته تشت رسوایی آن در شبکههای مجازی خیلی صدا کرد ــ میگوید:
«یک عضو ارشد جنبش مقاومت اسلامی اعلام کرد که درخواست کمک از ایران داشته. باید پرسید از این هزینههای سنگین چه دستاوردی کسب کردهایم؟» (همان منبع).
نکتهٔ قابل توجه در سیاست صدور تروریسم از جانب خمینی و خامنهای این است که از این استراتژی برای قدرتنمایی و تبدیل شدن به قطب سیاسی استفاده میشده است. اما این استراتژی مقابل مثلاً آمریکا و اروپا فقط یک توهم بوده که سوخت آن هم حداکثر جنایت در منطقه و جهان بود. کارشناس حکومتی انتهای بیحاصل و تنها خطی از جنایت را بهجا گذاشتن و به بنبست کور رسیدن، اینطور تصویر میکند و هشدار میدهد:
«برای ایران راهی جز مذاکره وجود ندارد» (همان منبع).
وقتی همهٔ عوامل برشمرده را که ورق بزنیم، میرسیم به وجه اصلی یک بنبست همهجانبه و تابلویی از شکست استراتژی امالقرای آخوندتبار. اکنون کارشناس خودی نظام گزارش میدهد که ساختار این امالقرا «هر روز دچار گسلهای عمیق میشود» و «بیشتر و بیشتر موقعیت خود را در داخل و منطقه از دست میدهد»:
«در چنین فضایی باید از پوستههایی که ۴۲سال به دور خود کشیدهایم بیرون آییم؛ چرا که مؤثر واقع نشده و موجب ایجاد گسل عمیق میان دولت با دنیا شده است. متأسفانه هر روز این گسلها عمیقتر میشوند. هر روز بیشتر و بیشتر در حال از دست دادن موقعیت خود در داخل و منطقه هستیم» (همان منبع).