هشدار دهندگان به نابرابری و تشدید فاصله طبقاتی!
در داخل حکومت بوده و هستند چینهشناسان و منجمباشیها که با رویت وضعیت اقتصاد و جامعه، هشدار میدهند که آتشفشانها و شهاب سنگهایی خواهند آمد و حیات و بقای این نظام را در هم خواهند پیچید.
کسانی که ناگزیرند بهدلیل آنچه در چشمانداز بحرانهای متعدد نظام میبینند لب به اعتراف بگشایند، و نسبت به خطری که کل نظام و کشتی طوفانزده آنرا تهدید میکند هشدار بدهند.
احمد توکلی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و رئیس مؤسسه دیدهبان شفافیت، از جمله این ناگزیران است. او پس از قیام آبان ۱۳۹۸ گفت:«مردم بهطور کلی از مسائل زیادی عصبانی هستند؛ زیرا سیر اداره کشور در چند سال گذشته به سمت اقناع و همآوایی جامعه پیش نرفته و منجر به ایجاد خشم متراکم در میان عموم شده که در روزهای اخیر سر باز کرده است. مردم از رکود برجای مانده از دولت احمدینژاد، نابرابری، کثرت فسادهای افشا شده، تشدید فاصله طبقاتی و... نارضیاند. برای نمونه از میان ۴۰۳میلیون حساب سپرده بانکی، چهاردهم درصد این سپردهها مالک ۵۲درصد کل سپردههای موجود هستند؛ این حد از بیعدالتی و اختلاف طبقاتی بهراستی مایه شرمندگی است».(اقتصادآنلاین. ۳آذر۹۸)
از جمله دلایلی که او ذکر میکند مدیریت غلط و سیاستگذاریهای نادرست و بیارادگی در مقابله با فساد و رانتخواری هاست و اینکه این حجم از فساد و ناکارایی مستعد چه واکنشهایی است که باعث حیرت سردمداران خواهد شد. و البته بسیاری دیگر از کارگزاران سابق و باقی این هشدارها را داده و میدهند.
نارضایتیهای اجتماعی گسترش مییابد
در بین کارگزاران رژیم آخوندی هستند نفراتی که سالهای سال در مسند برنامهنویسی و سیاستگذاریهای این نظام بوده و از پشت پردهٔ مسائل اطلاعات وسیعی دارند. شاید یکی از مطلعان رژیم آخوندی که از قضا به حاشیه رانده شد، مسعود نیلی باشد؛ استاد دانشگاه صنعتی شریف، عضو شورای پول و اعتبار، معاون سازمان برنامه و بودجه در دوران رفسنجانی و خاتمی، رئیس شورای اقتصاد کشور و مشاور ارشد اقتصادی سابق حسن روحانی.
او نیز در یکی دیگر از هشدارگوییهای خود در سر رسیدن زلزلههای ویرانگر و شهاب سنگهای سهمگین، حاکمان متوهم و بیتدبیر را انذار میدهد که وقت تنگ است. وی برای نور افکندن در این تاریکخانه، از درآمد سرانه مردم ایران در سال ۱۳۵۵ مثال میآورد که نقطه اوج این شاخص در نیم قرن اخیر بوده است و به آن عدد فرضی ۱۰۰میدهد و میگوید در پایان سال۱۳۹۷ این عدد به ۷۰کاهش پیدا کرده است. تازه در سال ۶۷ این درآمد به حدود ۴۰رسیده بود. یعنی درآمد سرانه یک ایرانی معادل ۶۰درصد کاهش پیدا کرده بود.
نکته جالب در محاسبات او متوسط مصرف سرانه است که در سال ۱۳۵۵ با عدد ۱۰۰ به ۱۵۰ در سال ۱۳۹۷ میرسد! یعنی با اینکه درآمد سرانه ۳۰درصد کاهش پیدا کرده است، مصرف سرانه ۵۰درصد افزایش یافته است. چرا؟
این کارشناس اقتصاد میگوید به این دلیل که «از منابع طبیعی کشور شامل شامل آب، خاک، نفت، مواد معدنی از یکطرف و منابع مالی یعنی منابع صندوق های بازنشستگی و نظام بانکی و... وارد چرخه مصرف شده است».
یعنی رژیم مانده است و بحرانها و ابر چالشهای محیطزیست و کمبود جبرانناپذیر آب و بیکاری و کسری سرسامآور بودجه و ورشکستگی صندوق های باز نشستگی و بانکهای غرق در افلاس.
در واقع این حکومت همه اندوختهها و ثروت و داراییهای یک ملت با سابقه تاریخی بزرگ را که ثمره قرنها ذخیرههای طبیعی و خدا دادی بوده به باد فنا داده است. عواملی که رفاه مردم را در میانمدت فراهم کرده بودند، دیگر قابل تداوم نیستند. سطح رفاه جامعه افت کرده و دیگر قابل برگشت به قبل نیست. در شاخص سرمایهگذاری این نزول حیرتآور بهتر خود را نشان میدهد.
این اقتصاددان میافزاید: «اگر به فرض قبلی برگردیم و سال ۱۳۵۵ را سال پایه و متوسط سرانه سرمایهگذاری را ۱۰۰ قرار دهیم، میبینیم این عدد در سال ۱۳۹۷ به حدود ۲۰ کاهش یافته است. یعنی در این فاصله سرمایهگذاری ۸۰درصد تنزل پیدا کرده است. به همین سیاق سرانه مصرف واقعی دولت از عدد ۱۰۰ در سال ۵۵ به عدد ۴۰ در پایان سال ۹۷ رسیده است. بنابراین متوسط مصرف خانوارها افزایش یافته اما این افزایش به قیمت کاهش شدید سرمایهگذاری و مصرف واقعی دولت صورت گرفته؛ یعنی کیفیت و کمیت خدمات دولت کاهش پیدا کرده است. کاهش سرمایهگذاری هم بهطور مشخص در کاهش رشد اقتصادی و قرار گرفتن نرخ رشد در سطوح بسیار اندک نمایان شده است».
بستن کمربند بر شکم خالی
این آمارها حاکی از یک واقعیت تلخی است که به تدریج در ذهن و فضای جامعه رسوخ کرده است و بهویژه طبقات محروم و تهیدست آن را پوست و گوشت خود لمس میکنند. حتی طبقه متوسط جامعه نیز به این بیابان خشک هل داده شده و در حال سقوط است. آیا این طبقات و اقشار بیتوش و توان میتوانند این درجه از فقر و ناداری را تاب آورند؟ این کارشناس اقتصاد پاسخ میدهد:
«ما در حال انتقال به یک سطح پایینتر از رفاه هستیم که بهنظر من عبور این واقعیت از هاضمه سیاسی ـ اجتماعی جامعه ما بسیار پرهزینه و شاید مخرب خواهد بود. اگر سطح مصرف بخواهد خودش را با واقعیت سطح درآمد تطبیق بدهد، که ناگزیر چنین است، رفاه، کاهش قابل توجهی مییابد و این... تعارضی بهوجود میآورد که حل آن برای نظام اقتصادی و سیاسی بسیار پرهزینه خواهد بود... این رویکرد باعث شده است. نارضایتیهای اجتماعی گسترش یابد. بهنظر من ما در شرایط بلندمدتی قرار میگیریم که در آن سطح رفاه جامعه بسیار پایینتر از میزانی است که در سه دهه گذشته تجربه کردهایم و این شوک بزرگی برای جامعه است....».(دارایان. ۱فروردین ۹۹)
آرمانگرایان و سدشکنان پرشور
پس از سالها سلطه یک نظام ارتجاعی و غارتگر بر میهن اسیر ایران و از دست رفتن دار و ندار یک خلق در زنجیر، امروزه همه شواهد و نشانهها حاکی از رنج های بسا بیشتر و دردهای بسا عمیقتری است حتی اگر ویروس کرونا از کشتار کور خود دست بردارد. در پس همه این پیشبینیهای تلخ و نزول بلایا و حضور بدسگالان حاکم بر این آب و خاک، نیرویی عظیم و ارادهای سترگ در تن و جان آرمانگرایان و سد شکنان پرشور و سرو قامتان این آب و خاک نهفته است. آنها «در این شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل»، با رسم گذر از کولاکها و با عشق به مردم خود، پیروزی بر سیاهی را محقق میسازند.