یکی از محورهای شیطانسازی که آبشخور آن وزارت اطلاعات آخوندی است این است که مجاهدین در داخل ایران پایگاه اجتماعی ندارند. این ادعای بیپایه و اساس و تولید شده در زیر عمامهٔ مقام عظمای ولایت، گاه توسط دور ماندگان از متن جوشان جامعهٔ ایران و خارج گودنشینان و پارازیتهای دست چندم با نقاب اپوزیسیون بلغور میشود.
البته از آنجا که در این نظام سگ صاحبش را نمیشناسد، کارخانهٔ پروپاگانداسازی آن نیز محصولات یکدست تولید نمیکند و اعضا و اجزای دخیل در این روند با یکدیگر هماهنگی ندارند. یکی از جاهایی که پروپاگانداسازان با حرفهای خود، ادعاهای پیشین خویش را زیر سؤال میبرند، در همین ادعای پایگاه نداشتن مجاهدین است.
این چه سازمانی است که...
این چه سازمانی است که پایگاه اجتماعی ندارد ولی طی ۵۶سال مبارزهیی حرفهیی و بدون وقفه با دو دیکتاتوری ماندگاری خود را به اثبات رسانده است؟!
این چه سازمانی است که پیوسته از پیکر آن خون میرود ولی ذخایر انسانی آن تمام نمیشود؛ مگر به دریای انسان متصل است؟!
این چه سازمانی است که در تاریخچهٔ خود منتدار هیچ قدرتی نبوده و حمایت مالی و مادی هیچ دولتی را نداشته اما توانسته است با حفظ استقلال مالی، پروژههای سنگین مبارزاتی را پیش ببرد. آیا سازمانی که به مردم خویش اتکا نداشت میتوانست، در خارج از خاک و میهن خود اینچنین روسپید و سرخ و راستقامت و شاداب و سبز و جوان بماند و باز هم دشمن خدا و خلق و تاریخ ایران را به هماوردی بخواند؟!
این چه سازمانی است که هر بار ادعا میشود که تمام شده است ولی باز ققنوسوار از خاکستر خود میروید و قویتر از پیش میشود؟!
این چه سازمانی است که اعضا و هوادارانش آمادهاند برای هدفهای آن بهای تمام و تمام بها را بپردازند و تاکنون نیز چنین بوده است؟!
این چه سازمانی است همهٔ مقامهای رژیم و حتی عناصر خرد و ریز و پادوها و مزدبگیران آن تا دهان باز میکنند از نقش و تأثیر و کارکرد آن مینالند؟!
کافی است در اینترنت کلیدواژهٔ «منافقین»، این کلمهٔ مقلوب و ابداع شده از سوی خمینی را جستجو کنیم تا ما را به نتایج بسیاری راهنمون شود. وقتی فقط گذری بر آنها بکنیم خواهیم دریافت که رژیمی که خود را صاحب اقتدار پوشالی میداند تا چه اندازه در برابر مجاهدین، خوار، ذلیل و درمانده است.
شمشیر داموکلس
مجاهدین شمشیر داموکلسی هستند که در بالای سر نظام ولایت فقیه آویخته شده، آنها برای ساکت کردن مخالفتها در درون خود نیز ابایی از کاربرد نام مجاهدین ندارند.
«تا کسی انتقاد میکند میگویند از (مجاهدین) آلبانی دستور گرفته است» (سرپوش. محمود میرلوحی. ۱۴مرداد ۱۴۰۰).
این مجاهدین خطرناک هستند؛ زیرا رادار آنها روی هدف سرنگونی قفل کرده است و یک آن از تعقیب این هدف بازنمیایستند.
«دو هزار نفر از (مجاهدین) در پایتخت آلبانی در سه شیفت به جنگ رسانهٔ روی آوردند، نقشه هم این است تا مردم را در مقابل نظام و مردم را مقابل همدیگر قرار دهند» (خبرگزاری فارس. آخوند احمد شاهرخی. ۱مرداد ۱۴۰۰).
« (مجاهدین) هنوز هم مورد حمایت آمریکا و کشورهای عربی هستند و ردپای آنان امروز هم در اهواز و خوزستان دیده میشود و دنبال جهت دهی به مطالبات به حق مردم هستند» (خبرگزاری فارس. آخوند محمدعلی نکونام. ۱مرداد ۱۴۰۰).
انگار قرار بوده که با مبارزات مردم نباشند!
«نشست سازمان (مجاهدین)، نتیجهیی جز افزایش نفرت مردم ایران نسبت به آنها نخواهد داشت» (موج رسا. علی اکبری. ۳۰تیر۱۴۰۰).
این همان نعلوارونهزدن به شیوهٔ آخوندی است. اگر چنین است، پس چه جای ماتمگرفتن و بر سر و رو کوبیدن و آه و فغان سردادن از تأثیرگذاری و نفوذ مجاهدین به قلب مردم ایران و «تبدیل کردن خانهٔ هر ایرانی به یک مرصاد»!
مجاهدین، الگوی جوانان
اگر نیرویی در داخل ایران حمایت ندارد و به شرق و غرب و جنوب و شمال و حتی نیروهای موهوم در کرهٔ مریخ وابسته است و عددی نیست، پس چه جای ترسیدن و از ترس بهدنبال سوراخ موش بودن؟!
چرا پیدرپی نیرویی را که حمایت ندارد به خود و دیگران آدرس میدهید؟
اینجاست که کمیت استدلال سخیف آخوندی میلنگد و بطلان دعاویاش برملا میشود. سایت هراز نیوز ۱۴مرداد ۱۴۰۰ در مطلبی در این زمینه بیآن که متوجه شود، به یک واقعیت مهم اعتراف کرده است:
«جوانان ایران مجاهدین را الگوی خودشان قرار میدهند»
«صحبت از جامعهٔی است که جوانان آن بهمثابه آینده سازان کشور ما، هیچ نقشه راهی برای آینده خود ندارند. این طغیان و عصیان که امروزه در گوشه و کنار میهن در جوانان مشاهده میشود محصول کدام فرهنگ سازی و ارشادات متولیان امر بوده است؟»
نسلهایی آمدهاند که بیآن که مجاهدین را از نزدیک ببینند، از جسارت و پاکباختگی آنها الهام میگیرند.
این نسلهای جوان و جدید میدانند مادامی که دیکتاتوری در میهن آنها حکمفرماست، درس و مشق و مدرسه و بازی محلی از اعراب ندارد.
«جوانان و قشر دانشآموز ما بهجای مشغول شدن به درس و مشق و بازی و ورزش، دست به ماجراجویی در برابر نظام میزنند... اگر برای این ادعا بهدنبال مستندات میگردید، یکبار برنامههای تلویزیون مجاهدین) را تماشا کنید تا متوجه شوید که الگوبرداری جوانان ما و سرخوردگی آنها از کجا نشأت میگیرد».
کلمهٔ «الگوبرداری» در اینجا درست است ولی سرخوردگی نارساست. کدام جوان سرخوردهای است که جان خود را بهخطر بیندازد و به کمک همنوع بشتافد. ؟!
«دو جوان مدرسهای، ورودی یک شهر را با چیدن چند حلقه لاستیک میبندند و آتش میزنند و تبلیغ میکنند که جاده کمکی رسانی نیروهای امنیتی را مسدود کردهاند! در مدرسه یک روستای دور افتاده، کودکان دانشآموز تظاهرات! راه میاندازند و شعارهای «مرگ بر روحانی» و «مرگ بر دیکتاتور» سر میدهند... پرتاب کوکتل، مخدوش کردن بنرهای منصوب در معابر و میادین و نوشتن شعارهای توهینآمیز به ارزشهای نظام [بخوانید خامنهای، رئیسی، اژهای و قالیباف] به یکی از سرگرمیهای شبانه جوانان ما تبدیل شده است. اعتراض به حق مردم خوزستان به اغتشاش کشیده میشود، تیر و تیرکشی میشود، معلوم نیست اینجا خوزستان است یا تگزاس! بعد هم کلیپ آن از تلویزیون (مجاهدین) و رسانههای سایر دشمنان نظام در فضای مجازی منتشر میشود».
این چه سازمانی است که حمایت اجتماعی در داخل ندارد ولی قادر است روی جوانان و نوجوانان تأثیر بگذارد و آنها را در هیأت و هیبت کانونهای شورشی به کاتالیزور قیام و سرنگونی تبدیل سازد؟... کدام را باور کنیم؟!