خامنهای همهٔ باندها و تمام مهرههایی را که کوچکترین زاویهیی با خودش داشتند، از دور خارج کرد تا بتواند انتخاباتش را یکدست کند، اما این امر، هزینهٔ بیشتری به او تحمیل کرد؛ چون علاوه بر اینکه دیگر هیچ بهانهیی برای سیاهبازی و مشتری جمع کردن در پای صندوقها ندارد، از سوی شخصیتها و گروههای متعدد داخل نظام هم با چنان موج مخالفتی مواجه شده که اساساً حتی کلمه «انتخابات» را هم درباره نمایش او قبول ندارند.
اگر تاکنون بین لایههای مختلف خودیها، موضعگیریها حول کسادی انتخابات بود، الآن دیگر موضوع دعوا این نیست و حتی آخوند روحانی هم با همهٔ تملق گوییهایش از خامنهای میگوید: «اکثریت مردم هم نمیخواهند بروند پای صندوق»، الآن موضوع بحث فراتر و در حد انکار محتوای انتخابات است. کسانی که خودشان پیش از این اعضا و جوارحی از نظام بودهاند، در بیان و واژهها هم از رأس نظام فاصله میگیرند.
کافی است لابهلای اخبار عباراتی مثل «انتخابات نیست»، «نام انتخابات» و... را جستجو کرد تا انواع و اقسام موضعگیریها را در این باره بهدست آورد:
عمادالدین باقی: «اون چیزی که در پیش است انتخابات نیست، اگر انتخابات بود میشد در موردش بحث کرد!» (سایت دیدار، ۲۶ آذر ۱۴۰۲)
علی تاجرنیا، نماینده پیشین مجلس: «اینکه چیدمان کاندیداها در یک حوزه انتخابیه بهگونهیی باشد که یک فرد خاص انتخاب شود و فضا را بر دیگران تنگ میکنند، این دیگر انتخابات نیست» (شرق، ۱۶ بهمن).
عباس عبدی: «یک چیزی داریم مسمی به انتخابات و آن چیز نهاد انتخابات نیست» (اعتماد، ۲۸ بهمن ۱۴۰۲).
مهدی محمودیان از جماعت اصلاحاتی: «میتوانیم اسمش را هر چیزی جز انتخابات بگذاریم... من که میگم انتخابات نیست اسمش... موضوع این است که اساساً چیزی بهنام انتخابات برگزار نمیشه!» (سایت دیدار، ۲۶ بهمن ۱۴۰۲)
آخوند منتجبنیا: «در برخی از حوزهها یا همه کاندیداها را رد صلاحیت کردهاید یا فقط یک نفر را باقی گذاشتید و اسمش را گذاشتید انتخابات، اینکه انتخابات نیست» (آرمان ملی، ۱۱ بهمن).
زیباکلام: «شما آمدید میگویید که فقط از میان این ۵ نفر، از میان این پنجاه نفر، از میان این ۵۰۰ نفر بیایید انتخاب بکنید. این اسمش انتخابات نیست» (دیدارنیوز، ۷ بهمن).
این البته خاص افراد و صحبتهای پراکندهٔ شخصیتهای سیاسی نیست. در بیانیهها و اطلاعیههای احزاب و جریانها و ضمن اسناد مکتوب نیز دیده میشود. کار به جایی رسیده که سر و صدای آخوندهای حوزه علمیه هم در آمده است. آنها نیز معتقدند که واژه انتخابات در این نظام بیمعناست: «نهادهای حکومتی با اعمال سلیقه و نگاهی تنگنظرانه، هر بار عرصه را بر انتخاب مردم تنگتر کردند، تا جایی که اکنون میتوان گفت انتخابات معنای خود را از دست داده» است» (اطلاعیه مجمع مدرسین و محققان حوزه علمیه قم، جهان صنعت ۳ اسفند ۱۴۰۲).
بنابراین گذشته از مردم و مقاومت ایران که سالیان سال است در یک مرزبندی تاریخی با این رژیم و همهٔ دستهها و باندهایش از انتخاباتش هم عبور کردهاند و بهدنبال قیام و انقلاب هستند، عناصر داخل نظام نیز حتی در کلام قبول نمیکنند از کلمهٔ «انتخابات» استفاده کنند؛ اگر چه فاصله گرفتن امروز این جماعت توسریخورده، نه بهدلیل عوض شدن ماهیتشان و نزدیکی به جبههٔ خلق، بلکه ناشی از سگدعوای داخلی و غیظشان از رانده شدن از مراکز قدرت و تکمحوری پدرخوانده است.
خوشا مقاومت ایران که بیش از چهار دهه است «داعیهٔ انتخابات» در این رژیم را به پشیزی نگرفته و دستور کار خود را قیام و انقلاب قرار داده است: «داعیهٔ "انتخابات"و آن هم"انتخابات آزاد"! از جانب رژیمی صورت میگیرد که امام دجال آن بهکرات اعلام کرده است که در قبال حکم شخص خود، تمامی آراء ملت را نیز به هیچ نمیگیرد» (مسعود رجوی، ۱ بهمن ۱۳۶۲).
حرف از مقاومتی است که از روز اول روی کار آمدن نظام آخوندی، با بالاترین قیمتها حرمت کلمات را پاس داشت. مقاومتی که ضمن نبردی سهمگین و طولانی، علاوه بر نامشروع کردن این نظام جهنمی، اجازه نداد تغییرهای دورهای و پاسکاری مناصب در بین مهرههای خامنهای بیش از یک شعبدهٔ انتخاباتی، سیرک مسخره، تنور انتخابات، سیاهبازی، نمایش روحوضی، انتخابات قلابی و... نامیده شود.