مقدمه
حتماً شما هم به کتابها یا گفتارهایی برخوردهاید که موشکافانه و پرکشش، به تشریح موضوعات مختلف میپردازند ولی شما در پایان کتاب یا گفتار، چیزی دستتان نمیآید که باید چهکار بکنید.
از طرفی حتماً به کتابها یا گفتارهایی برخوردهاید که در چند صفحه یا چند دقیقه، دستتان میآید که باید چه انتخابی بکنید و چه مسیری را بروید تا به هدفتان برسید.
نشان دادن راه نجات ایران از دیکتاتوریهای موروثی در تاریخ معاصر هم ــ و بهطور خاص در ۴۵ سال گذشته ــ عیناً شبیه این دو رویکرد است؛ یکی با تشریح جزئیات، بدون راهحل مشخص، به توهم و بیعملی میانجامد؛ یکی کلیات را میشناساند و راه عبور تا هدف را به یک انتخاب، بالغ میکند.
شناخت جایگاه و فضیلت کانونهای شورشی، با عبور از توهم به واقعیت میسر میشود. با بررسی کوتاه راههای تغییر در ایران کنونی، بهتر به نقش کانونهای شورشی پی خواهیم برد.
بررسیِ دادهها
راهکارهای متصور و تجربهشده برای ایجاد تغییر در ایران ــ که بسیار هم دربارهشان خوانده و شنیدهایم ــ شامل پنج محور زیر میشوند:
۱ــ رفراندوم. آیا ماهیت و ساختار نظامی که بر محور ولیفقیه، خبرگان رهبری و شورای نگهبان استوار است، امکان برگزاری رفراندوم و انتخاب آزادانهٔ نوع حکومت توسط مردم را میدهد؟ آنکه خمینی بود و با جامعهیی برآمده از یک قیام میلیونی طرف بود، تنها راه «آری» و «نه» به جمهوری اسلامی را پیش پای ملت گذاشت. یعنی جز «جمهوری اسلامی» هیچ انتخاب دیگری باقی نگذاشت. بنابراین طرح رفراندوم در این رژیم، یک توهم بهنفع استمرار عمر این حاکمیت است.
۲ـ تظاهرات میلیونی. از قیام ۱۳۸۸ تا قیام ۱۴۰۱ را که مرور میکنیم، شاهدیم که مدام دایرهٔ سرکوب حضور در خیابان، تنگتر شده است. سازماندهیِ خط سرکوبگری حکومت تا جایی تحمیل شده است که حتا شکلگیری تجمع چند نفره، به زندان و شکنجه و فشار بر خانوادهها و گاه اعدام منجر میشود. تظاهرات میلیونی، اتحادیه و سندیکا و سازمان و تشکل برای فراخوان و سازماندهی میخواهد. اگر امکان چنین تشکلهایی در حاکمیت ملایان وجود میداشت، اساساً چه نیازی به قیام و انقلاب و مبارزه به این طولانی و خونین و سنگین بود؟ بنابراین شکلگیری تظاهرات میلیونی با مختصات و موقعیت فعلی، یک توهم است.
۳ـ اصلاحات. نیازی به استدلالی چندان برای اثبات رد چنین احتمالی نیست. راه و مسیری است که طی شده و آزمایش پس داده است. اگر رفراندوم ممکن میشد، چه نیازی به اصلاحات؟ اگر اصلاحات ممکن بود، چه نیازی به اصل ولایت فقیه و شخص ولیفقیه؟ آنچه بهنام بیمسمای اصلاحات در دههٔ ۷۰ اجرا شد، هدفش نجات جمهوری اسلامی با تکیه بر سیاست خمینی و تداوم عمر همین حاکمیت بوده است. تمام قیامهای دو دههٔ گذشته، بهترین فرصت برای اصلاح بودند ولی حاکمیت جز با توسل به افسارگسیختهترین جنایات، راهحلی نداشت. این یکی از دو محور قبل، متوهمانهتر و خدمتگزارتر به همین ساختار فعلی است.
۴ـ حملهٔ خارجی. کدام کشور یا قطب یا اتحادی در دنیای سیاسیِ کنونی هست که بخواهد برای نجات مردم ایران، با جمهوری اسلامی بجنگد؟ آیا از جانب قدرتمندترینهایشان جز مماشات و معامله با این رژیم و حفظ و نگهداریاش، سیاستی دیگر جریان داشته است؟ آیا این کشورها حتا یکبار هم شده، حمایت رسمی و محکم و مستمر از قیامهای مردم ایران علیه دیکتاتوری ملایان داشتهاند که این رژیم را مجبور کنند از سرکوب و شکنجه و اعدام کوتاه بیاید؟
مشاهده میشود که هر چه راهحلها را ادامه میدهیم، بعدی از قبلی متوهمانهتر و آسمانیتر است!
۵ـ قاطعیت و رادیکالیسم در برابر حاکمیت تمامیتخواه. بررسی جامعهشناسانهٔ مسیرهای مبارزه با ناجمهوری ولایی ــ آخوندی در طی ۴۵ سال گذشته، گواهی میدهد که از خمینی تا خامنهای، بهدلیل ماهیت و ساختار حاکمیت مطلوبشان، کوچکترین ظرفیت رفرم، اصلاح، تعامل و مدنیت وجود نداشته است و ندارد. نتیجهٔ این بررسی جامعهشناسانه، ما را به ضرورت شناخت فضیلتهای کانون شورشی رهنمون میشود.
ستایش ملی
فضیلت کانون شورشی این است که مسیرها و راهحلهای فوق را جامعهشناسانه شناخته و از آنها عبور نموده است. از اینرو خورشیدی را در خود یافته و از منبع لایزال آن، بر راه نجات ایران پرتو میافکند.
فضیلت کانون شورشی در این است که با عبور از چهار محور فوق، تعادلقوای مطلوب دیکتاتور را برهم میزند. مطلوب دیکتاتور است که با بحثهای بیسرانجام رسانهیی، انواع مسیرها ترسیم شوند و هیچکدام به راهحل مشخص و مادی و نقد در کف دست مردم ایران نینجامد. مطلوب دیکتاتور است که خانههای مردم ایران پر از اوهام بیهزینه شود و توان و انرژیها به هدر رود و امیدها به یأس و بیعملی بیانجامد.
فضیلت کانون شورشی در این است که هماینک فراتر از تحریم نمایش انتخابات رژیم، عملیات افشاگر و روشنگر و ضداختناق را پیش میبرد. از طرفی مطلوب دیکتاتور این است که با نمایش میانتهیِ ضدانتخابات، باری به هر جهت رفتار کردن و مسئولیت برهم زدن بساط فریب ضدانتخاب و آزادی را از سر خود وا کردن.
فضیلت کانون شورشی در این است که از مستبد مستقر، تمنای آزادی نمیکند؛ خود با آزادی میزید و نگهداری حرمتاش را با نبرد جاری و روزانه علیه ضد آزادیترین حاکمیت تاریخ ایران، بهجای میآورد.
کانون شورشی خود را مخاطب آزادی میداند. مخاطبان آزادی کیاناند؟ آنان که دغدغهٔ مداومش را دارند، مسؤلیتپذیر آناند و رسالتاش را نصبالعین روح و جان و هستی و اکسیژن حیات خویش میکنند.
فضیلت کانون شورشی در این است که جان خویش را در کمان مینهد تا مرز بین رفراندوم و اصلاح دروغین با تغییر بنیادین را در منظر مردم ایران ترسیم کند.
کانون شورشی، تجلیِ عینی و مادیِ تحقق تئوری انقلاب و قیام در کف خیابان است؛ بسا فراتر از هزاران گفتار و مصاحبه که پشتوانهٔ عمل و نبرد مادی و مشخص با حاکمیت استبداد ولایی ــ آخوندی ندارند.
فضیلت کانون شورشی این است که خیلی ساده و ملموس و منطبق بر واقعیتهای دهها بار تجربهشده، فراخوان میدهد: به پیش برای درهم کوبیدن تمام پایگاهها و نمادهای حاکمیت دیکتاتوریِ ولایت فقیه در سراسر ایران! به پیش تا با سراسری و ملی شدن این مبارزات مشترک، طرفهای جهانی مجبور به دست کشیدن از مماشات با ملایان و نیز بهرسمیت شناختن حقانیت مبارزه برای سرنگونی مهیبترین نیروی ارتجاعیِ تاریخ ایران شوند.