728 x 90

اهانت به ساعدی؛ بروز ماهیتها

سخن روز
سخن روز

اقدام شنیع اراذل ساواکی در اهانت به مزار دکتر غلامحسین ساعدی نویسندهٔ نامدار میهنمان، یک بار دیگر عمق کین توزی پس مانده‌های رژیم ننگین سلطنتی را با آزادیخواهی و آزاد اندیشی برملا کرد. از سوی دیگر انزجار هموطنانمان از این عمل زشت و برانگیختگی آنها در گرامیداشت ساعدی نشان داد که ایرانیانی که، با هر عقیده و مرام و گرایش سیاسی، مشتاق آزادی وطن و تحقق ایران آزاد و بدون شاه و شیخ هستند، تا کجا قدردان نویسنده آزادیخواه و مقاومی چون ساعدی هستند. چنان‌که مسعود رجوی گفت: اهانت بقایای شاه و شیخ بر مزار ساعدی جز بر شأن و جایگاه رفیع فرهنگی و مبارزاتی او نیفزود.

اهانت به ساعدی هم‌سرشتی شاه و شیخ و کینهٔ تسکین‌ناپذیر دشمنان آزادی و اندیشه را با هنرمندان و نویسندگان آزادیخواه نیز نشان داد؛ همانها که قلم و هنر را نه در سازش با دو دیکتاتوری سلطنتی و دینی، بلکه در نبرد با آزادی‌کشی و فرهنگ‌ستیزی و در حمایت از فدائیان و مجاهدان راه آزادی به‌کار گرفته‌اند.

ساواک شاه از هیچ رذالت و نامردمی و زندان و شکنجه در حق دکتر ساعدی فروگذار نکرد. پس از شاه هم نوبت شیخ بود که این نویسنده آزادیخواه و روایتگر دردها و رنجهای محرومان را مورد تعقیب و آزار قرار دهد. سرانجام هم او را ناگزیر از جلای وطن کردند. دوری از خاک و سرزمینی که ساعدی تا عمق وجودش به آن دلبسته بود، فشاری بیش از زندان انفرادی و شکنجهٔ جسمی، بر روانش وارد آورد.

دم و دنبالچه‌های شیخ و شاه پس از مرگ هم دست از سر ساعدی برنداشتند و او را با هجوم‌های رذیلانهٔ خود مورد اهانت قرار دادند. پرویز ثابتی سرکردهٔ جنایتکار ساواک در یک مونولوگ مفصل، ضمن بیان خدماتش به رژیم سلطنتی، تا آنجا که می‌توانست تلاش کرد چهرهٔ ساعدی را بیالاید. همان‌گونه که در منبرها و رسانه‌های ارتجاع متعفن حاکم نیز، همدست و هم‌سرشت با شاهپرستان، در هر جا و به هر بهانه یا بی‌بهانه، از هیچ هتاکی و رذالتی علیه ساعدی فروگذار نکرده‌اند. گناه بزرگ دکتر ساعدی از منظر این دشمنان آزادی و انسان این است که او هیچ‌گاه از آرمان آزادی و دفاع از مجاهدین و مبارزان مقاومت انقلابی، دست برنداشت. در ساحل امن فرنگ، به کنج عافیت نخزید و به ننگ جیره‌خواری بلندگوهای استعماری و همدستی پنهان و آشکار با شیخان تبهکار و بازار گرمی برای نرم‌تنان درون نظام تن نداد و بر دجالبازی خمینی که می‌کوشید جنگ شوم و ضدمیهنی خود را دفاع از وطن جلوه دهد، صحه نگذاشت.

چنان که نویسنده و شاعر مجاهد خلق حمید اسدیان نوشته است، هنگامی که ساعدی با وجود بیماری خود را به تظاهرات مجاهدین در گرامیداشت موسی خیابانی و اشرف رجوی و یاران شهیدشان در ۱۹بهمن ۶۳ در پاریس رساند، جیره‌خواران استبداد و استعمار که «از فرط بریدگی به دریدگی افتاده بودند»، او را آماج پلشتی درون‌مایهٔ خود کردند. اما «دکتر در انتخابش تردید نداشت. او تا آخر روی همین انتخاب ایستاد و حالا ما می‌توانیم با افتخار بگوییم ساعدی نویسنده‌یی بود که با مرزبندی قاطع با آخوندها و اعتقاد کامل به‌مبارزه مسلحانه علیه آنان و سرنگونی تام و تمام رژیم‌شان آخرین نفسش را در غربت کشید. به‌نظر من شاهکار زندگی او هم همین بود. او فشار و سختی را نه‌تنها از دشمن، که تکلیفش مشخص است، تحمل کرد که بسیاری طعنه‌ها و تهمتها و حتی کارشکنی‌ها و سانسورها را از طرف مدعیان دوستی و همکاری به‌جان خرید» (دکتر ساعدی و تمثیل هدهد روزبین)...

دکتر ساعدی در خرداد۱۳۶۰، همراه با شماری از اهل قلم در پیامی به‌مناسبت ۴خرداد، شهادت «بنیانگذاران سازمان انقلابی مجاهدین خلق ایران» خطاب به «مجاهد خلق مسعود رجوی» از «تجدید عهد با آرمانهای مردان و زنان از خود گذشته‌یی که برای رهایی ایران به‌پا خاستند و با ایثار جان خویش سنگ‌بنای جنبشی انقلابی را بر زمین میهن ما استوار کردند» سخن گفت. ساعدی بر این عهد و پیمان به‌رغم همهٔ فشارهای بقایای شیخ و شاه، تا آخرین نفس ثابت‌قدم و استوار ماند.

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/93cea8a0-f7e6-4555-acfa-3df1ef60fa2d"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات