اگر در شروع جنگ غزه، فقط مقاومت ایران بود که در پس دود و دم و قدرتنمایی اولیهٔ خامنهای و عواملش، «باخت استراتژیک» او را در افق سیاسی خاورمیانه میدید اینک خلقهای منطقه نیز به این حقیقت پی بردهاند.
آنها در یک سالگی جنگ در غزه به بیان و زبان خودشان نقش رژیم در جنگافروزی، سیاستهای دوگانه، دجالیت رژیم در سوءاستفاده از عقاید مذهبی مردم، شکست افسانهٔ ثبات رژیم، بیاعتباری موضعگیریهای سران رژیم، بیتوجهی بهقتل بیگناهان و سرنوشت خونین غزه و لبنان و... را سوژهٔ مقالات خود کردهاند.
نگاهی به نشریات و رسانههای مختلف عربی، گوشهیی از این آگاهی و بیداری منطقهیی را نشان میدهد.
پایان جنگافروزی یعنی پایان نظام!
خانم سعاد عزیز نویسندهٔ اهل الجزایر روز ۱۷ مهر در سایت «الحوار المتمدن» در مقالهیی با تیتر بالا، وابستگی ِحیات و ممات رژیم به جنگافروزی را برجسته کرده و نوشت: «امروز، و پس از گذشت یک سال از جنگ فاجعهبار غزه و تأثیرات بسیار منفی آن بر کشورهای منطقه بر اثر نفوذ رژیم آخوندی، خامنهای با شرکت در نماز جمعه در تهران و ایراد خطبهای به زبان عربی، سعی در بهبود وضعیت داشت. او با راهاندازی دستگاه تبلیغاتی و حرفهای رهبران نظام، به این امید بود که این اقدامات درمانی برای نیروهای داخلی آنها باشد... [اما] آخوند خامنهای و نظام او با ایجاد جنگها و بحرانها در منطقه و به هم زدن امنیت و ثبات بهدنبال تحقق اهداف و مقاصد خود، بهویژه در راستای دفع تهدیدات داخلی هستند. به نظر میرسد که آنها امروز به انتهای خط این بازی خونین و مشکوک رسیدهاند. بدون شک، پایان این جنگها بهمعنای پایان نظام است، زیرا این نظام بر اساس این بحرانها زندگی کرده و اگر این وضعیت ادامه نیابد، سقوطش حتمی خواهد بود».
«مخمصهٔ ناجور» رژیم!
دکتر هیثم الزبیدی نویسندهٔ عراقی روز ۱۶ مهر ۱۴۰۳ در سایت «العرب» تنگنای منطقهیی رژیم را به تصویر کشیده و نوشته است:
«ایران در مخمصهٔ ناجوری قرار دارد. این کشور قربانی سخنرانیهای رهبران خود و رهبران میلیشیاهای وابستهاش است. اتحاد ایران روزبهروز تضعیف میشود، نه تنها بهدلیل ویرانی غزه و حماس یا نبردهای رهبری حزبالله و تخریب ضاحیه، بلکه ایران دیگر نمیتواند حتی به کسانی که آنها را جزیی اساسی از ساختار استراتژیک خود میداند، تکیه کند. بدون شک ایران از کم توجهی سوریه و تذکرات رسمی عراق و همچنین از اقدامهای بیاهمیت میلیشیاهای وابسته خود در عراق یا یمن شوکه شده است... آنچه که روزی یک اتحاد فرقهگرایانه برای حفاظت از ایرانیان و مبارزه بهنمایندگی از آنان بود، اکنون به باری بر دوش رهبر و سپاه پاسداران و کل ایران تبدیل شده است. همانطور که ایران در دهه ۸۰ بهای سنگینی برای سرمایهگذاری در انقلاب خود پرداخت، امروز نیز بعد از تلاش برای سرمایهگذاری در "خودسری" وابستگان، بیشتر از قبل هزینه میپردازد».
«پایان اوهام خمینیگرایی»
هانی سالم مسهور، کاتب یمنی نیز روز سهشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۳ در مقالهیی با عنوان «پایان اوهام خمینیگرایی» در همان سایت دجالیت و دوگانگی رژیم در رفتار و گفتار را مورد توجه قرار داده و نوشت:
«ایران همواره با زبانی دوگانه شناخته شده است؛ بهگونهیی که چیزی را اعلام میکند و خلاف آن عمل میکند و بدین ترتیب، به فریب افکار عمومی داخلی و پیروان خود در خارج ادامه میدهد و ادعای داشتن تواناییهای نظامی فوقالعاده میکند. در طول سالها، ایران عباراتی مانند «زمان و مکان مناسب» را برای اشاره به پاسخهای احتمالی خود به حملات اسراییلی ترویج کرده است. اما زمانی که این پاسخها به تأخیر افتاد و شک و تردید به ذهنها نفوذ کرد و در مورد اعتبار اظهارات رسمی سؤالاتی مطرح شد، پاسخ اخیر به نظر میرسید که تنها تلاشی برای راضی کردن طرفداران ایدئولوژیک بهطور موقت بوده است. اطلاعات موجود نشان میدهد که تواناییهای نظامی ایران رو شده است و پاسخهایش تغییری واقعی در معادله ایجاد نمیکند»
وی در نهایت با اشاره به شکست سرمایهگذاریهای طولانی مدت رژیم بر پایان اوهام خمینی تأکید میکند:
«رژیم ایران طی ۴۴ سال گذشته تلاش کرده است تا بازوهای خود را در منطقه ایجاد و تقویت کند، از حزبالله تا حماس و حوثیها. به آنها پول، سلاح و آموزش داده و ادعا کرده که رهبری محور مقاومت علیه اسراییل را برعهده دارد. اما با گذشت زمان، آشکار شد که این اوهام در برابر واقعیت رنگ میبازند. [رژیم] ایران که همواره به متحدان خود وعده حمایت کامل داده بود، اکنون تحت فشارهای واقعی عقبنشینی میکند. حتی در زمانهای تنش شدید، ایران ترجیح میدهد در صف عقب بماند و از رویارویی مستقیم اجتناب کند».
ترس از سرنگونی محتوم!
خانم ماریا هاشم نویسنده اهل یمن نیز روز ۱۶ مهر ۱۴۰۳ در سایت «الیوم الثامن» نماز جمعه اخیر خامنهای را علامتی از ترس رژیم از سرنوشت سرنگونی دانست:
«روزنامه کیهان، که بهعنوان سخنگوی خامنهای شناخته میشود، نمازجمعه را بهعنوان «یکی از تاریخیترین نمازهای جمعه، و شاید تاریخیترین آنها از زمان انقلاب، و معجزهای دیگر در تاریخ انقلاب اسلامی» توصیف کرده است... فراتر از اصطلاحاتی همچون «تاریخی» و «معجزه»، مهمترین نکته این است که تبلیغات برای افزایش روحیه از طریق جمعآوری پیروان نظام از شهرهای مختلف نمیتواند ترس واقعی از سقوط را پنهان کند. مردم ایران بهخوبی با این تاکتیکها آشنا هستند. نظامی که از حضور «میلیونی» در تشییع جنازه قاسم سلیمانی فخر میفروخت، خیلی زود شاهد اعتراضات دانشجویی بود که خواستار قصاص برای بیش از ۱۵۰۰ شهید ایرانی در انتفاضه نوامبر ۲۰۱۹ بود.
نه موشکها، نه پهپادها، نه جنگهای خارجی و نه نمایشهای تکراری در نماز جمعههای ساختگی و ادعای حمایت مردمی میلیونی، نمیتوانند این نظام فرسوده را از سقوط در برابر مردم و مقاومت ایرانی نجات دهند. همه نشانهها به یک نتیجه مشابه اشاره دارند: نظامی در آستانه فروپاشی و مردمی مصمم به سرنگونی آن».