آش باصطلاح «انتخابات»! مجلس ارتجاع آنقدر شور شده است که محمدجواد آذری جهرمی از عناصر باند مغلوب نظام با کنایه و استهزاء در پاسخ به وزیر کشور خامنهای مینویسد:
«احتمالا منظورشان از حماسه، آن عدم مشارکت ۹۲ درصدی در تهران است.» (انتخاب. ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۳)
احمد وحیدی، دور دوم انتخابات را «حماسه» خوانده بود و مدعی شده بود میزان مشارکت بیشتر از مرحلهٔ دوم دور قبلی بوده است. او این نمایش سخیف را «یک نقطهٔ بسیار روشن» برای «تحکیم مردمسالاری دینی» و «یک برگ زرین» خوانده بود. (ایسنا. ۲۲اردیبهشت ۱۴۰۳)
وقتی وضعیت مشارکت [با در نظر گرفتن انواع و اقسام تقلب و رقمسازیها] در پایتخت اینچنین باشد، «تو خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل»!
در دور اول این نمایش، عوامل خامنهای در توجیه تحریم قاطع آن از جانب مردم ایران و بهخصوص اهالی تهران میگفتند
احمد قیومی، فرماندار تهران گفته است:
«یکی از دلایلی که گاهی اوقات اعداد مشارکت در انتخابات در تهران پایین است، این نیست که تهرانیها رأی نمیدهند، بلکه به این دلیل است که یکسری از تهرانیها برای رأی دادن به حوزههای انتخابیه دیگری میروند تا به اقوام خود که کاندیدا شدهاند، رأی دهند. با بررسی خروجی تهران در شب انتخابات، مشاهده میکنیم در حال حرکت به سمت حوزه انتخابیهٔ دیگری هستند!» (احمد قیومی، فرماندار تهران. دنیای صنعت. ۹اسفند۱۴۰۲)
«این مر آن را همی کشد مخلب»
تحریم قاطع نمایش انتخابات مجلس ارتجاع در دور اول تا آنجا همهجانبه، دامنهدار، سراسری و پرقدرت بود که عنصر بزدل، دودوزهباز و فرصتطلبی مانند آخوند محمد خاتمی نیز از ترس آبروریزی بیشتر در آن شرکت نکرد؛ بگذریم از این که او در دور دوم برای بالانس کردن این ناپرهیزی به مالهکشی و رفع و رجوع آن پرداخت تا به تریج قبای خامنهای برنخورد!
«نظام حکمرانی متوجه باشد بسیاری از کسانی که در انتخابات ١١ اسفند رأی ندادند، برانداز نیستند بلکه معتقدند وضعی که دارند قابل تحمل نیست و فقط میخواهند زندگی کنند.» (محمد خاتمی. انتخاب. ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۳)
اگر چه مجلس در این ساختار عقبمانده، ارتجاعی و فاشیستی فقط و فقط نقش «زینتالمجالس» برای خامنهای دارد و اهمیت آن از «طویله»یی که رضاخان میرپنج در وصف مجلس تحت امر بهکار میبرد، بسا پایینتر است، اما از هماکنون میتوان تصویری از کشمکش و لتوکوب بین افراد و باندهای منتسب به ولی فقیه در روزهای آینده به دست داد. در حالی که مجلس فرمایشی دوازدهم هنوز آغاز بهکار نکرده، کشمکش بر سر تصاحب کرسیهای بهخونآغشته و ننگین بین «خالصشده»ها و از فیلتر گذشتهها، رسانههای حکومتی را پر کرده است.
آنها بر سر دستیابی به ریاست مجلس فرمایشی دست یکدیگر را در دزدیهای نجومی رو میکنند.
این مر آن را همی کشد مخلب
آن مر این را همی زند منقار
آخرالامر بر پرند همه
وز همه باز ماند این مردار
رأی من سرنگونی
خامنهای در سودای سد بستن در برابر قیام به «خالصسازی» و تراشیدن و لاغر کردن حکومتش پرداخت اما آنچه عایدش شد، تزاحم و زدوخورد حتی در باند خالصشدهٔ خودش بود. اکنون دامنهٔ «سخنان اختلافبرانگیز، دعوا راهانداختنها و ستیزهگریهای دشمنپسند»! به بیت «مقام عظمای ولایت»! نیز کشیده شده است.
دور دوم این باصطلاح انتخابات بدون مردم، تأکیدی دیگر بر پایان دوران دجالیت و شعبدهبازی تحت نام انتخابات است. بایکوت و تحریم سراسری این نمایش، یک اعلام موضع قاطع از سوی مردم ایران برای بهزیر کشیدن استبداد دینی است. بیش از پیش اثبات شد که «در این رژیم جایی برای انتخاب نیست زمان انقلاب است». هر انتخابی بعد از سرنگونی و بر خرابههای این نظام اهریمنی، معنا دارد.
آری، «نمایش بیرونق و از نفس افتادهٔ دور دوم انتخابات مجلس ولایت فقیه اثبات صدباره شعار دیرین مقاومت ایران است که اکنون با دریای رنج و خون و محنت مردم ایران فراگیر شده است. رأی من سرنگونی است.»
این شعار با صدایی رسا در فلک سیاسی ایران دوباره طنین انداخت. هر تحریم اشارتی گویا به براندازی و براندازان است.