نظام ولایت فقیه بعد از تندادن به آتشبس در جنگ ۸ساله با عراق، برای ادامهٔ تروریسم دولتی و خرید فرصت بقا به بلندپروازی اتمی رویآورد؛ زیرا دریافته بود اگر به بمب اتمی مسلح نشود، نخواهد توانست در جهانی که بر اساس مؤلفههای قدرت تعریف میشود، عمامهٔ خود را حفظ کند.
دبیرخانهٔ شورای ملی مقاومت در ۱۹اسفند۸۲ اطلاعیهیی منتشر کرد که در آن آخرین تصمیمگیریهای رژیم برای کسب سلاح اتمی در یک جلسهٔ شورای عالی امنیت رژیم با حضور خامنهای برملا شده بود.
در همین جلسه سردمداران رژیم تصمیم میگیرند در سایهٔ غفلت جهانی، خط هستهیی شدن را در پیش بگیرند. با سرمایههای نجومی در این پروژه و زمینهسازیهایی که برای مخفی نگاهداشتن آن انجام شده بود، دستیابی به بمب اتمی محتمل بود. همه چیز طبق برنامه پیش میرفت اگر این رژیم اپوزیسیون هوشیاری مانند مجاهدین نداشت.
به نقش پاکبازانه و میهنپرستانهٔ مجاهدین در افشای پروژهٔ اتمی آخوندها بارها از سوی رژیم و رسانههایش اعتراف شده است. یک نمونه را مرور میکنیم:
«بهرغم اینکه ایران [بخوانید فاشیسم دینی] عزم خود را برای تکمیل نیروگاه بوشهر و پیوستن به جمع دارندگان تکنولوژی هستهیی از سالهای میانه جنگ تحمیلی رسماً اعلام کرده بود، اما آغاز روند فشار به جمهوری اسلامی به سال۱۳۸۱ بازمیگردد؛ جایی که (مجاهدین) در ۲۳مردادماه آن سال طی یک مصاحبه مطبوعاتی کلید پروژه فشار به ایران هستهیی را زد» (تسنیم. ۳ مرداد۹۴).
بهاین ترتیب مقاومت ایران توانست فاشیسم بمبطلب را در تلهٔ اتمی گرفتار سازد. صدور قطعنامههای متعدد در این رابطه در بالاترین مرجع بین المللی و تحریمهای جهانی مانع بزرگی برای پیشروی رژیم در اتمی شدن ایجاد کرد.
بهدلیل حاکمیت سیاست مماشات ادامهٔ این روند پس از یک سلسله مذاکرات فرسایشی در تاریخ ۲۳تیر۹۴ به توافق برجام (برنامهٔ جامع اقدام مشترک) بین رژیم از یکطرف و گروه ۱+۵ (چین، فرانسه، روسیه، انگلستان، آمریکا و آلمان) منجر شد؛ اما برجام نتوانست مانع از پیگرفتن قصد بمبسازی از سوی فاشیسم دینی شود.
علیاکبر صالحی، رئیس وقت سازمان انرژی اتمی رژیم، در در ۶ شهریور۹۶ طی بحثی مورد سیمانریزی در رأکتور اراک، پرده از نیت رژیم برای حفظ پروژهٔ بمبسازی برداشت:
«از همان ابتدا برخی عکسهایی را که فتوشاپ کردند که در چاله و مخزن اصلی رأکتور و قسمت بالایی آن سیمان ریخته شده است... باید اعلام کنیم که در چالهٔ اصلی سیمانی ریخته نشده است، ما فقط در لولههایی که برای نوسازی خارج شده سیمان ریختهایم که مشابه آنها در کشور وجود دارد و اراده کنیم میتوانیم برگردانیم... در چالهٔ اصلی رأکتور سیمانی ریخته نشده، ما دو سال صبر کردیم و در مورد آن حرفی نزدیم چون نمیتوانستیم چیزی بگوییم» (ایسنا. ۶ شهریور۹۶). .
خروج آمریکا از توافق اتمی به تاریخ ۱۸اردیبهشت ۹۷ بهطور رسمی این توافق را از موضوعیت انداخت.
با روی کارآمدن دولت جدید آمریکا، نظام آخوندی به این فکر میکرد که آمریکا بدون قید و شرط به توافق برجام ۲۰۱۵ برخواهد گشت و تحریمهای وضعشده در دوران ترامپ را لغو خواهد کرد ولی گذشت زمان اثبات شد که این یک گمانهزنی پا در واقعیت ندارد و در بر پاشنهٔ دیگری میچرخد. مهمترین دلایل این امر را میتوان در چهار محور برشمرد:
۱ـ سلسله قیامهای مردم ایران، استبداد دینی قیمت مماشات با این دیکتاتوری را بالا برده بود.
۲ـ آلترناتیو دمکراتیک این رژیم از لیست تروریستی خارج شده و با هجرت کادرهایش به آلبانی در فاز تهاجی قرار گرفته بود.
۳ـ سیاست کثیف مماشات ضربه اساسی خورده و به گوشهٔ رینگ رانده شده بود.
۴ـ استبداد دینی در وضعیت متزلزل قرار داشته و نمیتوانست مانند سابق با تروریسم صادراتی خود کشورهای جهان را تهدید نموده و خط شانتاژ و باجگیری را در پیش بگیرد.
۵ـ کشورهای ۱+۵ با اشراف به ضعف رژیم، خواهان کنار گذاشتن برجام ۲۰۱۵ و مذاکراه حول برجام پلاس و گسترش این توافق به برجامهای موشکی و منطقهیی بودند.
فاشیسم دینی که میدانست برای بازگرداندن تعادل به وضعیت قبلی یا دستکم به دوران خروج آمریکا از برجام، تنها راه چاره را در افزودن بر میزان غنیسازی مجاز و سرپیچی از تعهدات برجام دید. در این مسیر به دو گزاره چشم دوخته بود:
۱ـ اطمینان نسبی داشت که آمریکای بایدن، دست به اقدام نظامی نخواهد زد یا در کوتاه مدت به آن مبادرت نخواهد کرد.
۲ـ با کش دادن و سرانجام به تعطیلی کشاندن مذاکرات وین به بهانهٔ انتخابات بهدنبال خرید زمان برای تولید بمب اتمی یا نزدیک شدن به تولید آن بود تا بهاین وسیله از تندادن به توافق جدید و گسترش آن به برجامهای موشکی و منطقهیی جلوگیری کند.
از سرگیری مذاکرات وین با شرکت نمایندگان دولت رئیسی بهسرعت برای مذاکرهکنندگان مشخص کرد که این رژیم بهدنبال خرید زمان و رسیدن به نقطهٔ بازگشتناپذیر در دستیابی به بمب اتمی است. ند پرایس سخنگوی وزارتخارجهٔ آمریکا در ۱۸آذر ۱۴۰۰ در این رابطه اعلام کرد:
«ما با صراحت گفتهایم که ایران نمیتواند بازی کند تا زمان بهدست بیاورد و تشدید تنشهای هستهیی ایران و تحریکات آن هیچ اهرم فشاری در این مذاکرات به ایران نمیدهد».
وال استریت ژورنال نیز در همین روز در مقالهیی با تیتر «مسیر بهسرعت کوتاه شوندهٔ ایران تا یک بمب» نوشت:
«قوانین شل و نرم برجام ۲۰۱۵ کار تهران در پیش بردن برنامهاش را تسهیل کرد... تیم بایدن باید آماده شود در صورت شکست مذاکرات، چگونه این کشور یاغی را از کسب بمب متوقف نماید»...
به تنگنا برخوردن مذاکرات وین و افزایش فضای بیاعتمادی بین طرفین، اکنون دو راه بیشتر در پیش پای این رژیم باقی نگذاشته است:
۱ـ تندادن به مذاکره حول برجام پلاس و در ادامه، پذیرش برجامهای موشکی و منطقهیی و حتی حقوقبشر که بهگفته خامنهای یعنی «تنزل بیپایان» (خرداد ۹۵).
۲ـ بیرون کشیدن از مذاکره و بازگشت «به قبل از دوره انعقاد برجام و عصر اوباما» یعنی رفتن پرونده به شورای امنیت، بازگشت کلیه تحریمهای آن شورا و قرار گرفتن در ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد و فعال شدن مکانیزم ماشه.
با در نظر گرفتن این دوراهی مرگبار، خامنهای دیگر نمیتواند مانند قبل از تاکتیک وقتکشی سود ببرد. این در حکم بازی بیحاصل در تلهٔ اتمی است و نتایج سنگینی برای رژیم به بار میآورد. با اینکه هنوز مذاکره بهطور کامل به بنبست نرسیده، زمزمههای استفاده از گزینهٔ نظامی به گوش میرسد.
تیک تاک ساعت، فاشیسم بمب طلب آخوندی را ناگزیر از سر فرود آوردن در برابر یکی از دو مسیر خواهد کرد.