از روز سهشنبه ۷تیر مذاکرات غیرمستقیم بین رژیم و آمریکا برای احیای برجام پس از ماهها وقفه، در دوحه پایتخت قطر، آغاز شد. این مذاکرات در پی سفر روز شنبه جوزپ بورل، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، به تهران صورت میگیرد.
برخی نشانهها حاکی از آن است که مذاکرات قطر بهدلیل کوتاهآمدن رژیم از شرط خارج کردن سپاه پاسداران از لیست تروریستی پا گرفته است. در این مورد نوشتهٔ کیهان خامنهای میتواند مورد استناد قرار گیرد. پاسدار شریعتمداری، نماینده ولیفقیه ارتجاع در کیهان، روز ۶تیرماه نوشت: «مذاکره در قطر تله است نباید به آمریکا جایزه بدهید». کیهان خامنهای روز بعد (۷تیر) بهطور آشکارتری به عقبنشینی رژیم اشاره کرد و بهنقل از یک روزنامه روسی نوشت: «نظام آماده است از یکی از اصلیترین مطالبات خود در مذاکرات هستهیی چشمپوشی کند و با قید نام سپاه پاسداران در لیست تروریستی مخالفت نکند».
به این ترتیب و در بدو امر بهنظر میرسد که اینبار طلسم مذاکرات شکسته شود و طرفین اینبار در قطر به توافق خواهند رسید. اما کسانی که با تحولات و زیروبمهای مذاکرات بیسرانجام احیای برجام در سالهای اخیر آشنا هستند، میگویند صحنهٔ کنونی یک صحنهٔ بسیار آشنا و یک سناریو تکراری است، در این سالها بارها بهنظر میرسید که امضای توافق قطعی است و این را حتی اکثر ناظران سیاسی نیز میگفتند، اما همیشه در دقیقهٔ آخر، رژیم دبه درمیآورد و بازی را بههم میزد. از همین رو بهرغم برخی ابراز خوشبینیها، اما اظهارنظرها بهخصوص از جانب مقامات مسئول هر دو طرف چشمانداز گشایش بنبست را نشان نمیدهند. مقامات آمریکایی تأکید میکنند آمریکا از موضع خود مبنی بر اینکه «رژیم ایران هیچگاه نباید به تسلیحات اتمی دست پیدا کند کوتاه نیامده است(اظهارات جیکسولیوان، مشاور امنیت ملی کاخسفید ۶تیر) و ند پرایس سخنگوی وزارتخارجه آمریکا نیز با اشاره به آغاز مذاکرات در قطر گفت: «رژیم ایران باید تصمیم بگیرد که درخواستهای بیشتری را که فراتر از برجام است کنار بگذارد».
در طرف رژیم هم اظهارات مقامات، نوری بر فضای پرابهام کنونی نمیاندازد. امیرعبداللهیان گفت: «هر موضوعی که منافع کامل اقتصادی رژیم را تأمین نکند، قابلقبول نخواهد بود. پاسدار شمخانی دبیر شورای امنیت ملی رژیم هم در اظهارنظر مشابهی گفت: «توافقی که ۲اصل رفع تحریمهای غیرقانونی و تحقق انتفاع اقتصادی را با ارائه تضمین قابل اتکا از سوی آمریکا و اروپا، تأمین ننماید، هیچ مطلوبیتی برای ایران ندارد».
جوزپ بورل نیز در پایان سفر خود به تهران گفت: «درخواست رژیم ایران برای حذف سپاه پاسداران از لیست سیاه تروریسم آمریکا همچنان یک مسأله حلنشده است».
به این ترتیب بهنظر میرسد که اینبار هم خامنهای بر سر همان دوراهی شناخته شدهٔ مرگ یا خودکشی از ترس مرگ قرار گرفته، از یکسو واقعیتهای هولناک اقتصادی و آرایش قوای منطقهیی که با شتاب، اجماعی را علیه رژیم شکل میدهد، حکم میکند که رژیم این فرصت را که بسیاری از ناظران آن را آخرین فرصت میدانند، از دست ندهد و پای امضای توافق برود. چرا که این امر میتواند «بخشی از مشکلات اقتصادی پرشمار مردم را کم کند»(روزنامهٔ حکومتی مردمسالاری۷تیر). اما از سوی دیگر مخالفان توافق هم که در آمریکا جبههای قوی را تشکیل میدهند و در جانب رژیم هم اهرمهای اصلی قدرت را در دست دارند خاطرنشان میکنند که هر گونه عقبنشینی، لاجرم عقبنشینیهای بعدی را در پی خواهد داشت و رژیم را دچار «تنزل بیپایان» خواهد کرد و نهایتاً به نفی ولایت فقیه راه خواهد برد.
اما نکته اینجاست که اکنون بها و مخاطرات هر دو شق برای خامنهای نسبت به قبل بهاضعاف بیشتر شده است. چرا که از یکسو خودداری خامنهای از تندادن به توافق، تحریمهای خفهکنندهٔ بیشتر و خطر ارجاع پرونده اتمی به شورای امنیت و بهکار افتادن مکانیسم ماشه را در پی دارد و این امر در شرایطی که فریادهای مرگ بر رئیسی به آسمان رسیده، بهمعنی آوار شدن همهٔ این عواقب، اول بر سر رئیسی و بعد بر سر خود خامنهای میباشد.
از سوی دیگر هزینهٔ عقبنشینی هم مرگبارتر شده است؛ اگر خامنهای در ابتدای روی کار آمدن بایدن پای توافق میرفت، میتوانست در بوق پیروزی بدمد و ادعا کند که توانسته رئیسجمهور قبلی را که از برجام بیرون کشید، از دور خارج کند. اما اکنون در شرایطی که بر اثر فضای سیاسی در داخل آمریکا و در منطقه، دست دولت آمریکا در هر گونه انعطافی بسته شده، خامنهای بههیچوجه قادر نیست نیروهای خود را در مورد خوردن زهر توافق ذلتبار قانع کند و نمیتواند جلو وقوع طوفان در رژیم درهمشکستهاش را بگیرد.