728 x 90

بحران آموزش و پرورش

بحران در آموزش و پرورش
بحران در آموزش و پرورش

رهبر مزور فاشیسم مذهبی در دیدار نمایشی خود با تعدادی دستچین‌شده به‌بهانهٔ روز معلم در مورد آموزش و پرورش پز اپوزیسیون به خود گرفت و گفت: «در بعضی از مسئولان کشور وجود داشته که ما بیاییم آموزش و پرورش را از دولت جدا کنیم بدهیم دست بخش‌های خصوصی و این خرج سنگین و این بودجه‌ٔ سنگین را از دوش آموزش و پرورش برداریم! دستشان درد نکند؛ برای نابود کردن کشور، این فکر خوبی است. شأن تعلیم و تربیت، شأن دولتی است، هیچ نظامی نمی‌تواند این شأن را از خودش دور کند، از نظام قابل تفکیک نیست. تربیت و تعلیم کشور به‌عهده‌ٔ نظام حاکم بر این کشور است، در همه‌ٔ دنیا [هم] همین‌جور است»(سایت خامنه‌ای ۱۲اردیبهشت ۱۴۰۲).

منظور او از به‌عهده گرفتن «تربیت و تعلیم کشور»، ادامه وضعیت فاجعه‌بار در نظام آموزش و پرورشی است که طی ۴دهه، ناکارآمدی خود را نشان داده است.

پس از گذشت ۴۰سال از اداره نکبت‌بار وزارت‌خانه‌یی که امر آموزش و تربیت فرزندان مردم را به‌عهده دارد، همه جهان شاهد است که فاشیسم مذهبی مجبور گردیده است برای مقابله با کودکان و نوجوانان میهن، آنها را مسموم کند تا شاید در قیام‌های خیابانی حضور کمتری داشته باشند. از سوی دیگر عملکرد این رژیم گواه است که در به‌خدمت گرفتن فکر و ذهن دانش‌آموزان برای ادامه حکومتش شکست فاجعه‌باری خورده است.

 

وزارت‌خانهٔ بلبشو

پس از انتصاب آخوند رئیسی به ریاست دولت از سوی خامنه‌ای، مهره وی برای وزارت آموزش و پرورش از طرف مجلس آخوندی رأی نیاورد. بنابراین علیرضا کاظمی، معاون پرورشی، موقتاً(شهریور تا آذر ۱۴۰۰) سرپرست وزارت‌خانه شد، سپس یوسف نوری که عنوان دکترای تخصصی مدیریت گردشگری(؟!) داشت، به وزارت آموزش و پرورش رسید ولی حتی ۲سال هم دوام نیاورد و در فروردین ۱۴۰۲ از این سمت استعفا داد! از آن تاریخ نیز این وزارت‌خانه مجدداً با سرپرستی و این‌بار با رضا صحرایی مثلا اداره می‌شود. معلوم است که این وضعیت نشانه‌ای روشن از بی‌ثباتی در امر مدیریت این وزارت‌خانه است به‌گونه‌یی که در ۱۰سال اخیر، ۵وزیر و ۴سرپرست آن را اداره کرده‌اند؛ وضعیتی که حتی خامنه‌ای هم (در روز معلم) از این بلبشو اظهار تعجب و انتقاد کرد!

حالا گیریم که این وزارت‌خانه وزیری هم داشت اما سیاهه و کارنامه نظام ولایت فقیه در بخش آموزش و پرورش سیاه‌تر و فاجعه‌بارتر از اینهاست.

 

سیاهه عملکرد آموزش و پرورش در رژیم آخوندی

همین امروز هزاران معلم فقیر و بی‌حقوق پس از سال‌ها تدریس در دام رتبه‌بندی این رژیم گیرکرده‌اند و مجبور شده‌اند به خیابان‌ها بیایند و بی‌کفایتی نظام را فریاد زنند. گرچه بهای آن زندانی و اسارت و اخراج معلمان شریف میهن باشد. آنان که روزگاری دست‌کم معشیت بسامانی داشتند، امروز مانند میلیون‌ها کارگر و تهیدست و بازنشسته جامعه فریاد ناچیزی حقوق‌شان در برابر تورم خودساخته نظام ولایت فقیه می‌زنند. بیش از یک میلیون و ۴۰۰هزار معلم نگران از آینده خود بایستی ۱۶میلیون دانش‌آموز را چنان تعلیم دهند که به آینده خویش امیدوار باشند! تازه در نبود امکانات و تجهیزات لازم در مدارس دولتی و فرسودگی زیر‌ساخت‌ها آن‌ هم در شرایطی که هزاران دانش‌آموز در مناطق محروم کشور از همین امکانات به دور هستند. علاوه بر این‌که رژیم آخوندی چشم دیدن معلمان آزاده را نیز ندارد: «متأسفانه بی‌اعتنایی به معلم و احترام و جایگاه او افزایش یافته و قدرت و نقش او در کلاس درس گاه در حد یک مبصر تنزل یافته است»(الف ۱۴اردیبهشت ۱۴۰۲).

 

وجود بیش از ۹۱۱هزار کودک بازمانده از تحصیل در کشور

دردآورتر از همه این کاستی‌ها، وجود نزدیک به یک میلیون کودکی است که از دایره تحصیل خارج شده‌اند. «مرکز پژوهش‌های مجلس در گزارشی، تعداد دانش‌آموزان بازمانده از تحصیل در سال تحصیلی ۱۴۰۱-۱۴۰۰ را ۹۱۱هزار و ۲۷۲کودک و نوجوان عنوان کرد. هم‌چنین در این بازه زمانی بیش از ۲۷۹هزار دانش‌آموز ترک‌تحصیل کرده‌اند. ۵استان سیستان و بلوچستان، آذربایجان غربی، خراسان رضوی، خراسان شمالی و گلستان بیشترین فراوانی نسبی بازماندگان از تحصیل را دارند. طی ۶سال تعداد دانش‌آموزان بازمانده از تحصیل در کشور بیشتر از ۱۷درصد افزایش پیدا کرده‌اند»(انتخاب ۲۰اسفند ۱۴۰۱).

از میان همه استان‌های کشور، سیســتان و بلوچستان در ۲شــاخص بازماندگی از تحصیــل و ترک‌تحصیل وضعیت بسیار نامناسب‌تری دارد به‌نحوی که در سال تحصیلی ۱۴۰۱-۱۴۰۰ تعداد ۱۴۵هزار و ۳۴۰نفر معادل بیش از ۱۸.۲درصد از جمعیت دانش‌آموزی این استان بازمانده از تحصیل هســتند و در سال تحصیلی ۱۴۰۱-۱۴۰۰ بیش از ۴درصد از جمعیــت دانش‌آموزی آن اســتان ترک‌تحصیل کرده‌اند.

آن‌طور که در تعاریف آمده کودکان بازمانده از تحصیل، کودکانی (۶ تا ۱۸ساله) هستند که به‌دلیل فقر خانواده، تبعیض طبقاتی، تبعیض جنسیتی، فقر فرهنگی و سایر محدودیت‌ها و محرومیت‌ها از تحصیل بازمانده‌اند. بحران کودکان بازمانده از تحصیل چنان سیلی سرخ بی‌لیاقتی به‌ صورت خامنه‌ای و رژیم ارتجاعی او زده است که طرفدار این نظام از آن به «مسألهٔ ملی» تعبیر می‌کنند(رسالت ۶اسفند ۱۴۰۱).

 

کمبود ۳۰۰هزار معلم

وزارت آموزش و پرورش علاوه بر نداشتن وزیر، با کمبود ۳۰۰هزار معلم و ۵۰هزار مربی پرورشی هم مواجه است. اگر استانداردهای جهانی را معیار قرار دهیم کمبود معلم بیش از رقم اعلام شده است: «متأسفانه وزارت آموزش و پرورش هم‌چنان با روش‌های فرسوده و به‌قول کارشناسان استثمار معلمان، کار خود را پیش می‌برد»(هم‌میهن ۲۳اردیبهشت ۱۴۰۲).

 

پرداخت حقوق به ۱۰۰هزار معلمی که معلم نیستند؟!

مضحک آن که رژیم آخوندی قصد دارد کمبود معلم و خصوصاً مربی پرورشی را با به‌کارگیری طلبه‌ها و آخوندهای بی‌سواد جبران کند؛ اما فاجعه‌بارتر آن‌که هزاران نفر به‌عنوان معلم حقوق می‌گیرند اما در ارگان‌های دیگر کار می‌کنند!

«حدود ۱۰۰ تا ۱۲۰هزار معلم از آموزش و پرورش حقوق می‌گیرند، اما نقشی در آموزش و پرورش ایفا نمی‌کنند. بعضی از این افراد با سازمان‌ها و ارگان‌های دیگر مأمور شدند و برخی دیگر از آموزش و پرورش حقوق می‌گیرند؛ اما در بسیج، سپاه، راهیان نور و... فعال هستند»(همان منبع).

 

دجالگری خمینی، آغاز فاجعه

چند روز پس از ورود خمینی به ایران(۱۲اسفند ۱۳۵۷) و غصب حق حاکمیت مردم در یک سخنرانی عوام‌فریبانه گفت: «علاوه بر این‌که زندگی مادی شما را می‌خواهیم مرفه بشود، زندگی معنوی شما را می‌خواهیم مرفه کنیم... روحیات شما را عظمت می‌دهیم»! او البته راست می‌گفت آخوندها، پاسداران و ابواب جمعی سرکوب و جنایت را به رفاه و برخورداری از ثروت‌های نجومی رساند ولی مردم ایران را بر خاک سیاه نشاند. امروزه معلمان خسته‌ای که غم نان دارند، دانش‌آموزانی که کودکان کار گردیده‌اند و نیز زحمتکشان و کارگران راهی جز برچیدن این بساط ننگین ندارند. انتخاب اول و آخر آنها خشم و خروش در کف خیابان است.

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/6c28ad3d-af72-4612-a098-74251c09bbd2"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات