728 x 90

برشی از واقعیت؛ «مردم گام‌ها جلوتر از حاکمیت»

برشی از واقعیت؛ «مردم گام‌ها جلوتر از حاکمیت»
برشی از واقعیت؛ «مردم گام‌ها جلوتر از حاکمیت»

روزگار آن‌چنان بر حاکمیت ملایان تنگ آمده است که حتی درونی‌های نظام از طریق رسانه‌هایشان مدام به بیت ولی فقیه پیغام و پسغام می‌رسانند که باید کاری کرد. البته این واقعیت دارد که حکومت واقعاً باید کاری بکند، ولی خامنه‌ای هم که می‌خواهد کاری بکند، دیگر حرف‌اش حتی به‌اندازه‌ی قبل از جنگ ۱۲ روزه خریدار ندارد.

یک نگاه به دعواهای درون مجلس نظام با هم و برخی مجلس‌نشینان با دولت، کافی‌ست که موقعیت ولی فقیه را در داخل حاکمیت آشکار کند. خامنه‌ای بارها به باندهای متخاصم گوشزد کرده است که حرف‌هایشان را لااقل به بیرون خانه نبرند، ولی شاهدیم که بلافاصله همان مجلس‌نشینان قسم‌خورده به ولایت فقیه و هم‌باند با خامنه‌ای، به توصیه‌های وی اهمیت نمی‌دهند.

 

می‌توان این روزگار نظام را فقط تحول درون آن دانست که از هیچ عامل بیرونی تأثیر نپذیرفته است، ولی روند شدت گرفتن این تخاصمات گواهی می‌دهد که هرچه جامعه‌ی ایران از نظام فاصله می‌گیرد و به جبهه‌ی نافیِ آن می‌گرود، آثار بلافصل این تحول به درون حاکمیت سرایت می‌کند. از آن‌جاست که هراس از به نیستی گراییدن نظام، منجر به واکنش‌های باندهای آن می‌شود. تند شدن تخاصمات بخشی از مجلس‌نشینان با دولت، از این منظر است که روزگار تلخ‌کامی‌های نظام تیره‌تر می‌شود.

 

در چنین موقعیتی، حاکمیت آخوندی در بحران فزاینده‌ی پساجنگ، بسیار تلاش می‌کند با عصای دو باندش، تعادل خود را نگه ‌دارد، ولی در درون خود نیز، فقط صدای تردید در حفظ نظام به گوش می‌رسد. علت در انفصال کامل میان جامعه و حاکمیت است؛ جامعه‌یی که روزنامه‌ی شرق در شماره‌ی ۲۷ شهریور ۱۴۰۴، به‌اعتراف یک «تئوریسین اصلاح‌طلب»، نوشته است: «جامعه جلوتر از جریانات سیاسی است».

حاکمیت بدون «سرمایه اجتماعی»، با خیل بلندگوهای تبلیغاتی هم که دم از اقتدار بزند، به روزگار شتاب گرفتن افول و فروپاشی گرفتار می‌شود. اصلی‌ترین سرمایه‌ی اجتماعی هر دولت یا حزب و گروه، نسل جوان جامعه است. این سرمایه  هم‌اکنون از کف نظام آخوندی ــ و حتی اصلاحاتی‌های مترصد حافظ نظام ــ به‌در رفته است:

«جریان اصلاح‌طلبی سرمایه اجتماعی گذشته خود را به کلی از دست داده، مطالبات نسل جوان را درک نمی‌کند و جامعه امروز چند گام جلوتر از جریانات سیاسی حرکت می‌کند.» (همان، محمدرضا تاجیک)

 

سرمایه‌ی اجتماعی که از دست رفت، حاکمیت، مدام باد می‌کارد و توفان درو می‌کند. کار به جایی رسیده است که حتی مطالبه‌ی رفراندوم هم که برخی سنگ‌اش را به سینه می‌زدند، خواسته‌یی تلقی می‌شود که زمان‌اش گذشته است. این بی‌فایدگی هم ناشی از عبور جامعه از حاکمیت است:

«آن‌هایی که به دنبال رفراندوم هستند، احساسشان این است که حتی بقای نظم و نظام کنونی در گرو نوعی تأسیس رادیکال نهفته است؛ یعنی ما نمی‌توانیم با اصلاحات ملایم و اصلاحات محافظه‌کارانه مشکل را حل کنیم. ما می‌دانیم که مردم گام‌ها جلوتر از جریان اصلاح‌طلبی حرکت می‌کنند.» (همان)

 

مختصات جامعه‌ی ایران آن‌چنان خود را به‌گونه‌یی رادیکال، نافی کل نظام نشان می‌دهد که تئوریسین‌ دل‌سوز حفظ نظام، نه‌آن‌که راهی پیش پای آن نمی‌بیند، بلکه مسخ شده از این مختصات، فقط واقعیت روبه‌رو را شرح می‌دهد: «تقاضاها بسیار رادیکال‌تر از آن چیزی است که جریان‌های داخلی مطرح می‌کنند. نسل جوان ما این را در هیچ جریانی نمی‌بیند و هیچ جریانی را نماینده خود نمی‌داند.»  

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/66e732fb-30a9-4484-8026-fd4b9f321694"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات