قیامهای پیاپی مردم ایران خواستهها و شعارهایشان، نشان از یک خواست و همچنین راه چاره فراگیر و ملی دارند. این قیامها از تکنمودها در دههٔ ۷۰ شروع شدند. بعد در دهه ۸۰ به قیام چندین ماهه از خرداد تا دی رسیدند. اکنون در دهه ۹۰ به یک جامعیتی رسیدهاند که باید به بازخوانی مشخصههایشان نشست.
از پراکندگی تا پیوستگی
شروع قیامها از پراکندگی تا پیوستگی حدود ۲۰سال طول کشید. حاکمیت ولایت فقیه انواع ترفندها و بازیهای مخملی هم راهانداخت تا مسیر خواستهها را تغییر دهد و دام فریب بگسترد؛ اما با تمام افت و خیزها، اوهامافکنیها و هدر رفتن انرژیها، قیامها از پراکندگی تا پیوستگی و استمرار، راه پیموده و به خواست سرنگونی رسیده است.
در این مسیر، خواستهها و مطالبات مردم ـ بهخصوص زنان و جوانان ـ از پراکندگی موضوعات به تمرکز بر خواستهای مشترک، ملی و اصلی رسیده است. منظور از مشترک، ملی و اصلی همانا سیاسی شدن آنها رو به حاکمیت میباشد. واقعیت این است که زیر چتر نظامهای دیکتاتوری ـ بهخصوص نوع توتالیتاریستی مذهبیِ آخوندیاش ـ همهچیز مردم سیاسی میشود. درست مثل همین شرایط فعلی که آب و نان، سپردههای بانکی، لباس و مو، موسیقی، حقوق کارگر و کارمند و فرهنگیان، فرار مغزها، فقر، اندامفروشی و معیشت روزانه مردم، همگی سیاسی شدهاند.
از کمیت به کیفیت
مسیری که قیامهای مردم ایران طی کردهاند، چند ماه است که گذار از کمیت به کیفیت را بارز میکنند. این گذار، از خود نشانههایی را میپراکند که باید به اهمیتشان بهای لازم را داد تا بتوان این کیفیت در دسترس را شناخت.
کیفیت در دسترس قیامهای مردم را میتوان با ویژهگیهایی که پیام شماره ۱۰ ارتش آزادیبخش ملی ایران بر آنها انگشت گذاشته و تأکید کرده است، بهتر نظم داد و به شناخت آنها مبادرت نمود. این ویژهگیها را با پشتوانه و ریشهها و زمینههایی که در قیامهای چند ماه اخیر شاهد آنها بودهایم، بررسی میکنیم:
تداوم قیام
سیری که قیامها از پراکندگی به پیوستگی طی کردهاند، با قیام دی ۹۶ به مرحله جدید رسید. پوستهیی شکست، شرایطی چرخید و کیفیتی بارز شد. شاخص آن هم شعار «اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا» بود. مردم بر اصل ماجرا انگشت گذاشتند. پس تضادی آشتیناپذیر بین مردم و حکومت بیشازپیش نمایان گشت. از آن پس تاکنون، هفتهیی نبوده است که چندین شهر ایران در حال مصاف با سرکوبگران حکومتی نباشند.
خواستههای مردم هم آنقدر با واقعیتهای ملموس زندگی و معیشت و بود و نبودشان پیوند دارد که اصلاً قابل صرفنظرکردن نیستند. این خواستهها، مطالباتی هستند که گریبان حکومت را گرفتهاند. پاسخ خواستها و مطالبات مردم در گرو پایان دادن به اختلاس، چپاول، حضور در سوریه و یمن و عراق و آزادی زندانیان سیاسی و برچیدن دیکتاتوری است.
بنابراین هم مردم نمیتوانند از حداقلهای معیشتی و حیاتی خودشان بگذرند، هم حاکمیت ولایت نمیتواند این خواستهها را پاسخ دهد. گذشته از اینکه پاسخ این خواستهها، نفی کلیت نظام ولیفقیه است. از این رو، این قیامها لاجرم تداوم و استمرار خواهند داشت.
گسترش قیام
واقعیت این است که مسائل مبتلابه و رنجها و خشم مردم ایران طی ۴۰سال حاکمیت ولایت فقیه، شامل تمام نشانههای زندگی و وجود انسانی است. پس بسیار فراگیر به وسعت فلات ایران میباشند. اگر بر محور فرضی نموداری از ۲۰سال پیش راه بیفتیم، شاهدیم که قیامهای مردم ایران از تکنمودها ـمثل قیام قزوین در سال ۷۳ـ تاکنون، همواره در مسیر پیشرفتشان، حرکت عرضی و گسترشیابنده داشتهاند. در قیام دی ۹۶ که از مشهد شروع شد، ۲روز هم نشد که به ۱۴۲شهر ایران سرایت کرد و نظام آخوندی دچار بحران بقا و موجودیت شد.
قیام دی ۹۶ مثل فتیلهیی بود که به کانونهای خشم و اعتراض پرتاب شد. بهدنبال آن شهر کازرون برخاست. بعد شاهد تظاهرات کارگران با قطعنامهیی بسیار متفاوت نسبت به مراسم مشابه سالیان قبل بودیم. سپس کامیونداران زحمتکش عرصه را بر حاکمیت دزد و استثمارگر تنگ کردند.
نکتهیی که باید درباره زمینههای گسترش قیامها یادآوری شود، نقش خیانتهای زیستمحیطی حاکمیت ولایت فقیه و نابودی منابع طبیعی و اقلیمی ایران میباشد. به همین سبب هم بود که قیامها به شورش مردم اهواز و برازجان و خرمشهر علیه تباهسازیهای زیستمحیطی و آب توسط حکومت کشیده شد.
اکنون هم بر سر برجام و نتایج آن، هم بر سر فساد دولتی و حداقلهای معیشتی و هم بر سر نفی دیکتاتوری، قیام های مردم ایران کاملاً سیاسی و سمتوسودار شدهاند. به همین دلایل هم باید بر گسترشیافتن قیام به سراسر ایران تأکید کرد.
عمقیافتن قیام
همانطور که در مقدمه این یادداشت یادآوری شد، قیامهای مردم ایران مسیری در گذار از کمیت به کیفیت را طی کردهاند. کیفیتی که حاصل شده است، دست گذاشتن مردم بر پایهها و بنیادهای ساختاری نظام آخوندی است. انحصارطلبی، دیکتاتوری ولایت فقیهی و بلاجایگزینی دایره قدرت آن و تجاوز به کشورهای منطقه، ۳مشخصه بارز این حکومت هستند.
قیامهای دیماه نشان دادند از نظر مردم ایران حاکمیت ولایت فقیه با همه باندها و دستجات آن باید سرنگون شوند و این رژیم هیچ راهحلی در درون خود ندارد. وقتی مردمی فریاد میزنند و مدام تکرار میکنند که «اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا»، به یقین تمامیت این رژیم را به مقابله طلبیدهاند. چرا که ریشه فساد و تباهی و دزدی و توسعهطلبی و دیکتاتوری در یک بنیاد قرونوسطایی و انسانستیز برپا شده است که حکومت را «ودیعه الهی» به خود میداند و حفظ آن را «اوجب واجبات» معرفی میکند. لذا مطالبات مردم هم در مسیر عمقیافتنشان، ریشهها و ۳مشخصه حاکمیت ولایت فقیه را نشانه رفتهاند: «تا دیکتاتور رو کاره ـ قیام ادامه داره»؛ «سوریه را رها کن ـ فکری بهحال ما کن»؛ «مرگ بر دیکتاتور، مرگ بر خامنهای»؛ «توپ، تانک، فشفشه ـ آخوند باید گم بشه»؛ «میمیریم، میمیریم، ایرانو پس میگیریم»؛ «وای به روزی که مسلح شویم» و...
اکنون تمام هراس رژیم آخوندی این است که قیامها عمق یافته و به رو در رویی تمامعیار با حاکمیت و نفی کامل آن کشیده شدهاند. اکنون کلنگ قیامها ۳مشخصه و ۳ستون نگهدارندهٔ حاکمیت ولیفقیه را نشانه گرفته است؛ بازویی که نیرو و توان و قدرت به این کلنگ میهد، دست و ارادهیی به وسعت تمام ایرانزمین شده است.
پیوند قیام با مقاومت سازمانیافته
۳۷سال پیش مقاومت سازمانیافته ایران دست به مبارزهیی سراسری و بینالمللی برای به زیر کشیدن حاکمیت ولیفقیه زد. این مبارزه بسیار پرپیچوخم و همراه با ابتلائات گوناگون منطقهیی و بینالمللی بود.
اکنون یک مقاومت سازمانیافته و قدرتمند با جامعه و مردم خود در ارتباط و پیوند میباشد. این همان عامل تعیینکننده است که نظام آخوندی، هم در قیامهای دی ۹۶ و هم در قیامهای جاری این روزها وحشت خود را بارها و با زبان های گوناگون و نوشتههای مکرر، ابراز داشته است.
واقعیت این است که قیامهای مردم ایران با همه تداوم و گسترش و عمقیافتگیشان، باید برای نتیجهدادن نهایی، به نظم و سازمانیافتگی برسند تا بسا قدرتمندتر و کارآتر بتوانند دیکتاتوری ولایت فقیه را به زمین بزنند. اکنون همه زمینههای ضروری در حال مهیا شدن هستند و پیوند قیامها با مقاومت سازمانیافته، مرحلهیی کیفی میباشد که باید نتایج آن را به نفع مردم و رقمزدن سرنوشتشان شاهد باشیم.
دشمن ضدبشر در برابر قیامها راهحل، برونرفت و برگ برنده ندارد
نظام آخوندی از ۴۰سال پیش در تدارک دیدن و اجرای انواع ابزارهای سرکوب و شکنجه، تهدید و تمهید و تمکین، اعدام و تیرباران مخالفان و ترور و گروگانگیری، هیچ چیزی کم نگذاشته است. آن ۳مشخصه بنیادی و ساختاری نظام ولایت فقیه را هم که برشمردیم، تنها و تنها با چنین ابزارهای سرکوبی قابلنگهداری و پیشبردن بود.
شاید کمتر میشد احتمال داد که این نظام جنایتاندیش و انسانستیز، روزی در برابر مردم ایران به استیصال و بنبست در سرکوب برسد. این نیز حاصل استمرار و عمقیافتن و گسترش قیامها است.
راهکار سرکوب این رژیم همواره با فریب بازی با برگهای مخملی و نیز جنایت عریان بوده است. اکنون مردم ایران در استمرار و عمق دادن و گسترش قیامها، تمام برگهای مخملی و جنایت نظام آخوندی را سوزاندهاند و سرکوب به شکل واضحی کارآیی خود برای مهار قیام را از دست داده است. بسیار روشن و قابلفهم است که این حاکمیت قرونوسطایی دست از سرکوب و فریب برنخواهد داشت، اما بهطور خاص در زمینه سرکوب عریان، بسیار دستبستگی دارد و گرفتاری و عواقب بسا سنگین آن، گریبانش را گرفته است.
درو کردن توفان از توفان
این رژیم با قیامهایی که ویژهگیهایشان را برشمردیم، در بنبست لاعلاج، بدون راهحل، برونرفت و برگ بنده گرفتار آمده است. او باید توفان آنچه را که کاشته است، درو کند؛ اما در توفان خشم و شورش و قیام مردم، آنچه درو میکند، توفانی مضاعف و بنبستی کورتر است که توان و فرصت و نیرویش را بیشتر و بیشتر به استیصال میکشاند. خامنهای و دستگاه ولایت فقیه در جبههیی به وسعت ایران، منطقه و جهان گرفتار شدهاند. بیشک در کیفیت قیامهایی که هر روز عمق و گسترش و تداوم بیشتری مییابند، حرف نهایی و برگ برنده را جبهه داخلی که همانا مردم ایران و مقاومت سازمانیافتهشان باشد، به منصه ظهور خواهند نشاند.