بیست و ششمین همیاری ملی با سیمای آزادی، که بهمدت ۴روز و ۵۷ساعت جریان داشت یک فراز درخشان و پرمعنا را در مسیر آزادی میهنمان رقم زد. اگر چه اساس این همیاری، کمک مالی بهسیمای آزادی برای تأمین نیازهای آن بود و اگر چه استقلال مالی، یک عنصر حیاتی برای هر جنبشی است که نمیخواهد دست بهسوی ارباب زر و زور دراز کند، اما این وجه همیاری تحتالشعاع تلألؤ ارزشهای والای انسانی، مبارزاتی، انقلابی و ملی و میهنی قرار گرفت. چرا که این، یک رژهٔ ملی و میهنی با ابعاد ایدئولوژیک، استراتژیک، فرهنگی و سیاسی بود.
بهلحاظ ایدئولوژیک و آرمانی، این همیاری نمایشی خیرهکنندهای بود از فراگیر شدن ارزش پایهیی صدق و فدا که بر سر در سازمان مجاهدین خلق ایران نقش بسته است. در کانون این صدق و فدا و وفای به پیمان، ارزش احیا شدهٔ سر موضع بودن میدرخشید. ارزشی که از پافشاری بلاانقطاع رهبر مقاومت بر آرمان آزادی و جنگ بیامان او با ارتجاع مهیب ولایت فقیه و از سر موضع بودن ۳۰هزار سربهدار آزادی در سال۶۷ الهام میگرفت. آنها که جان خود را بیدریغ فدای کلمهٔ مجاهد کردند. شگفتا که کد سر موضع بودن را بهطور یکسان از کانونهای شورشی در داخل میهن اشغال شده، تا جوانانی که هرگز میهن خود را ندیدهاند، میشنیدیم.
نثار بیچشمداشت، از دیگر ارزشهای درخشان این گلریزان بود. هر کس آنچه در توان داشت در طبق اخلاص تقدیم میکرد. در شرایط فقر و فاقهٔ سیاه و فراگیری که مردم ایران را در پنجهٔ خود میفشارد، بسیار بودند کارگران و زحمتکشانی که در تماسهای خود از داخل کشور تأکید میکردند که از نان شب و از دستمزد بخور و نمیر خود میزنیم تا چراغ سیمای آزادی همچنان فروزان باشد و این صدا که صدای ما بیصدایان است هر چه پرطنینتر گردد و بسا هموطنانی که حتی این را هم در بساط نداشتند، اما با شرمندگی میگفتند یک جان داریم که آن را نثار رهایی ایران از چنگ رژیم پلید آخوندی میکنیم.
بهلحاظ استراتژیک، این همیاری، اقبال اجتماعی از استراتژی پیروزمند قیام و سرنگونی با کانونهای شورشی و ارتش آزادیبخش را مهر کرد. اطمینان و اعتقاد به این استراتژی در سخنان هموطنان از داخل و خارج کشور بهخوبی نمایان بود، بالاتفاق تأکید میکردند که تنها این استراتژی است که میتواند رژیم آخوندی را سرنگون کند و پیروزی را محقق سازد.
بهلحاظ فرهنگی، همهٔ هموطنانی که از اقصی نقاط کشور تا ۲۷کشور در ۴قارهٔ جهان تماس میگرفتند، بهطور شگفتانگیزی با زبان و فرهنگ واحدی سخن میگفتند که در نقطهٔ مقابل فرهنگ متعفن آخوندی ضدمردمی و ضدایرانی بود. این فرهنگ مشحون، از عواطف انسانی و میهنی و اعتقاد عمیق بهارزشهای انسانی بود و ایرانی رسته از رسوبات ارتجاعی و استبدادی را در چشمانداز قرار میداد.
این زبان و فرهنگ والا خود، گواه آن است که سیمای آزادی بهعنوان مروج، وظیفه و مسئولیت خود را بهخوبی بهانجام رسانده، حقیقتی که همهٔ هموطنان در تماسهای خود بهآن گواهی میدادند.
بهلحاظ سیاسی، این همیاری و گلریزان بیهمتا، بینهٔ استقلال مالی مقاومت ایران است که پایه و مبنای استقلال سیاسی این مقاومت محسوب میشود. مقاومتی که بهرغم فشارهای خردکنندهٔ همهجانبه هرگز و هیچگاه دست نیاز بهسوی هیچ قدرتی دراز نکرده و تنها و تنها متکی بهمردم ایران و حمایتهای بیدریغ آنان بوده است.
این همیاری که بهراستی طوفانی از عاطفهها و رابطهها و پیوندهای مردم ایران با مقاومت آزادیستانشان و ر هبری آن بود، بینهیی بود از شکست خمینی و بازماندگان پلید او که بههر جنایت و رذالتی دست زدند تا ارتباط مجاهدین و مردم را قطع کنند و با صرف هزینههای گزاف کوشیدند تا چهرهیی مخدوش و سیاه از مجاهدین، بهویژه در اذهان نسل جوانی که مجاهدین را بهچشم ندیده بودند، جا بیندازند، اما همانطور که سردار شهید خلق موسی خیابانی گفت: «این فکر باقی ماندنی است چون حق است و جای خود را در جامعه و تاریخ باز خواهد کرد».