روز دوشنبه جوانان در تهرانپارس، یک پاسدار بسیجی را بههلاکت رساندند. رسانههای رژیم در مورد چگونگی قتل این پاسدار که او را آمر بهمعروف معرفی میکردند، داستانی را سر هم کردند که گویا جوانان بهخانمی هتاکی و اهانت کردهاند، پاسدار مربوطه بهجوانان تذکر داده و آنها هم که گویا چند نفر بودند، او را با چاقو بهقتل رساندهاند و ضارب هم متواری شده، اما رژیم ۴نفر را در این رابطه دستگیر کرده است.
روشن بود که داستان رژیم ساختگی است و بهنظر میرسید که معکوس واقعیت است. بعداً همسر پاسدار مقتول که اظهاراتش را رسانههای رژیم هم منعکس کردند گفت: «علت درگیری فحاشی و بیاحترامی جوانان بهخامنهای بوده است». بههر حال، این واقعه بهطور بیسابقهیی رژیم را دچار تلاطم کرد.
رژیم بهرغم شرایط کرونایی، برای پاسدار مقتول، تشییع جنازهٔ مفصلی برگزار کرد که در آن آخوند صدیقی امام جمعه خامنهای در تهران و شمار دیگری از سرکردگان نظامی و سیاسی ولایت شرکت داشتند.
آخوند رئیسی جلاد رئیس قضاییهٔ خامنهای نیز با خانوادهٔ پاسدار بههلاکت رسیده تماس گرفت و ضمن دلجویی از آنها با تأکید بر برخورد قاطعانه با مسببان این حادثه گفت: «این امتحانی برای ماست تا اجازه ندهیم خون ایشان پایمال شود و قاتلان و مسببان این حادثه را بهسزای عملشان برسانیم».
آخوند محمودی، رئیس شورای هماهنگی تبلیغات (ضد) اسلامی استان تهران نیز گفت: «این واقعه بار دیگر زنگ خطر را بهصدا درآورد تا بهخوابرفتگان را بیدار کند... کوتاهی از هیچ دستگاهی پذیرفته نیست».
ورود خامنهای بهماجرا
روز ۲۹مهر خامنهای، بهمناسبت هفتهٔ نیروی انتظامی، پیام کوتاهی برای نیروی انتظامی فرستاد و ضمن تقدیر و تمجید از آنها گفت: «مردم... امروز اقتدار و مهربانی را توأمان در نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران احساس میکنند و از ابتکارات ناجا در برخورد با منکرات استقبال میکنند».
منظور او از «ابتکارات ناجا» خیابانگردانی جوانان و ضرب و شتم و شکنجهٔ آنها در انظار عمومی بود که البته جرأت بهزبان آوردن آن را نداشت و از بیان واضح آن ترسید چرا که این جنایت چنان خشم و نفرت شدیدی در جامعه ایجاد کرده و در درون رژیم هم منعکس شده بود، که سرکردگان نیروی انتظامی ناچار شدند بهصحنه بیایند و در تلاش برای رفع و رجوع قضیه، آن را بهگردن مأمور اجرا بیندازند، اما با این تعریف و چراغ سبز خامنهای، وحوش انتظامی هم جان تازهیی گرفتند. پاسدار اشتری سرکردهٔ نیروی انتظامی در مجلس رژیم حاضر شد و شاخ و شانه کشید و گفت: نیروی انتظامی... همچنان در حال مبارزه و مقابله با ناامنکنندگان و مخلین نظم و امنیت و گروههای تروریستی و تمامی کسانی که میخواستند امنیت مردم را بهمخاطره بیاندازند میایستد».
مجلس ارتجاع هم بیانیهیی داد و از «برخورد قاطعانه نیروی انتظامی با اراذل و اوباش و ناامنکنندگان محیط زندگی و فضای عمومی» حمایت و تقدیر کرد.
اما واکنشهای مهرههای رژیم و بهخصوص سرکردگان نیروی انتظامی ادامه پیدا کرد. سرکرده سپاه تهران و معاون عملیات انتظامی در تلویزیون حکومتی ظاهر شدند و با بیان اینکه پیام خامنهای برایشان مایهٔ قوت قلب بوده، علناً از بهاصطلاح اوباشگردانی دفاع کردند و گفتند که این اقدام بر اساس حکم مرجع قضایی صورت میگیرد.
این همه وحشت و احساس خطر؟!
اکنون این سؤال مطرح میشود که این همه واکنش به احساس خطر برای چیست؟ علت را در دو عنصر، اول در پتانسیل فوقالعاده بالای انفجاری جامعه و دوم در وضعیت بحرانی نیروهای رژیم بایستی جستجو کرد.
در مورد فضای اجتماعی، اظهارات پاسدار یزدی فرمانده سپاه (ضد) محمد رسولالله تهران بزرگ در همان برنامهٔ تلویزیونی فوقالذکر گویاست. او با سوز و ناله گفت: «وقتی که با اراذل و اوباش برخورد میشود تحت تأثیر رسانههای معاند شروع میکنند از این افراد دفاع کردن که نمونهاش را هم در ماه گذشته شما حتماً دیدید که چه اتفاقی افتاد... این حمایتهای بیجایی که توسط بعضیها صورت میگیرد این سلبریتیهایی که گاهاً بیتوجه هستند هم باید دقت بکنند».
پاسدار نامبرده بهیک وجه از این فضای اجتماعی که مخالفت و اعتراض علیه اقدامات سرکوبگرانه است، ناگزیر اعتراف میکند، ولی آن بخشی را که نمیگوید، متقابلاً حمایت معنوی و مادی از جوانانی است که حق پاسداران و بسیجیهای جنایتکار را کف دستشان میگذارند. شاخص هم اینکه ضارب و مجازات کنندهٔ یک پاسدار با حمایت مردمی است که میتواند از صحنه خارج شود. شاخص دیگر حمایت و ابراز عواطف بسیار گسترده از شورشی قهرمان نوید افکاری و خشم و اعتراض علیه اعدام اوست، در حالی که رژیم او را قاتل یک بسیجی و نیروی اطلاعاتی معرفی کرده و بههمین جرم اعدام کرد.
مؤلفهٔ دیگر (وضعیت نیروهای رژیم) بههمین اندازه مهم و برای رژیم تعیینکنندهتر است. واقعیت این است که نیروهای رژیم تحت تأثیر شرایط اجتماعی و اقتصادی در حال ریزشند. و این فراتر از یک مسأله و مشکل بهبحرانی برای رژیم تبدیل شده است. تا آنجا که یکی از سرکردگان سپاه چندی پیش اعتراف کرد که پایگاههای بسیج خالی است و در برنامهٔ تلویزیونی که چند روز پیش پخش شد، یکی از سؤال کنندگان دستچین شده، با اشاره بهوضعیت نیرویی رژیم گفت که «بسیجی شدن دیگر برای کسی افتخار محسوب نمیشود».
با در نظر گرفتن این شرایط (اجتماعی و نیرویی) است که این حجم واکنش در قبال هلاکت یک پاسدار بسیجی مفهوم میشود.
وقتی از شرایط اجتماعی و نیرویی صحبت میکنیم در یک بیان عمیقتر داریم بهدو شرط ضروری «موقعیت انقلابی» یعنی وضعیت حکومتکنندگان و حکومت شوندگان اشاره میکنیم که در پرتو حضور و هدایت رهبری مقاومت، وضعیت را برای رژیم بهشدت خطرناک و سهمگین میکند.
رهبر مقاومت مسعود رجوی در پیامی بههمین مناسبت خطاب به جوانان غیرتمند و شورشگر در تهرانپارس گفت: «شما که مانند مصطفی و نوید بهکیفر مزدوران قیام کرده و علیه خامنهای شعار دادید مظاهر شرف و مقاومت خلق ستمدیده هستید. از دود و دم دشمن نهراسید. پیام خامنهای بهسرکرده انتظامی و شاخ و شانه کشیدن رئیسی بهخاطر ترس و درماندگی در سالگرد قیام آبان است.
پاسخ فرزندان ایران تهاجم حداکثر و جنگ صد برابر است.مسلح شوید!».