جابهجایی دیر آشنایان جنایت
در چند روز گذشته شاهد جابهجاییها و انتصابهایی از جانب خامنهای در فرماندهی سپاه بودیم. یکی از اینان حسین طائب است و دیگری محمدرضا نقدی. دو نام و دو چهرهٔ دیرآشنا در دست بازداشتن برای انواع جنایات. دو نام مترادف با دژخیم و قاتل در محاورات مردم ایران در دهههای ۷۰ و ۸۰ و ۹۰. دو نام بهمثابه عصارهٔ شناعت و شقاوت درونمایهٔ حاکمیت ولایت فقیه.
خامنهای قبل از این انتصابها در سپاه، جلاد پیشانی سیاه ابراهیم رئیسی را در رأس قوه قضاییه گماشت. ولیفقیه ارتجاع بهخوبی از نفرت و کینهٔ مردم ایران نسبت به دژخیم رئیسی اطلاع دارد؛ با این حال چنگ بر چهرهٔ مردم ایران میاندازد و با این انتصاب، بسته بودن تمامی راهها برای گشایش و نیز ناچاری حکومت برای منقبض شدن را مهر کرد.
ویژهگی مشترک دیکتاتورها در مرحله پایانی
از فردای لیستگذاری تروریستی سپاه، خامنهای بهظاهر تلاش کرده با عزل و نصبها در سپاه یک دستگاه سرکوب را تدارک ببیند؛ اما از قضا همین تقلای در بنبست، نشاندهندهٔ اوج هراس و نگرانی از موجودیت رژیم در شرایط کنونی است.
سوابق امر در همه دیکتاتوریها اثبات میکند که در مدار پایانی موجودیت، چارهای جز غلتیدن و افتادن در یک راه را ندارند. راهی که هر گونه احتمال بازگشت و بازسازی برای گشایش بسته مینماید. راهی که هیچ پلی پشت سر ندارد. راهی به جانب گردابهای بیشتر و پرتگاههای عمیقتر.
استراتژیِ «کسب و کار مرگ»
نمود ظاهری این تغییرات گویای این است که خامنهای قصد خیز برداشتن جهت سرکوب مردم را دارد. آنچه به درون حاکمیت و تصمیم خامنهای برمیگردد، بهدلیل بنبست همهجانبه، مسیری جز تشدید سرکوب نیست. سرکوب، خفقان، ترور و کسب و کار مرگ از اجزای جداییناپذیر استراتژی این حاکمیت از آغاز بوده است. هدف خمینی هم از راهانداختن سپاه ـ بهمثابه ارتش خصوصی ـ به همین منظور بود.
پلی که شکست، زمانی که سپری شد
این تحولات با چنین هدفهایی در سپاه میتواند برای آببندی درونی حاکمیت صورت پذیرفته باشد؛ اما در چهلمین سال عمر حکومت آخوندی، دیگر زمان تیغ کشیدنهای عریان و جنایتهای بدون حسابرسی حکومت ـ و بهطور خاص سپاه پاسداران ـ سپری شده است؛ چرا که ایران از یک دهه قیام سراسری علیه تمامیت حاکمیت ولایت فقیه عبور کرده است و همین قیامها شکافهای عمیقی در نظام آخوندی ایجاد کردند و تعادلقوای جهانی را نیز علیه آن نمودند.
واقعیت بزرگ این است که اصل دستگاه سرکوب نظام که سپاه باشد، در لیست تروریستی رفته و آن اتوریته را نسبت به گذشته کاملاً از دست داده است. ریزشهای مداوم، مسألهداریهای پیاپی و زیر ضرب بودن مستمر سپاه را باید فرو ریختن و آوار شدن دیوارهای یکی پس از دیگری در درون حاکمیت تصویر کرد. به این عوامل مهم در درون سپاه، باید عامل مهمتر که همانا سربرداشتن مردم در کوی و برزن علیه کل حاکمیت و دستگاه خیابانی آن را اضافه نمود.
اکنون ایران و جهان را عزمی دیگر...
خامنهای هر چقدر هم که عزل و نصب در سپاه راه بیاندازد و دژخیم پشت دژخیم بگمارد، ایران کنونی بسیار متحولتر از آن شده است که پاسداران و نیروهای انتظامی بتوانند بر یابوی مراد خودشان چهار نعل در کوی و برزن دشنهپرانی و هفتتیرکشی کنند و کسی سینه به سینهشان نشود. ایران و ایرانی که از قیامهای ۸۸و ۹۶و ۹۷عبور کرده، در حقیقت از تمامیت نظام آخوندی گذشته است. پس دیگر جابهجایی مهرههای شقیترین رکن نظامی نظام آخوندی در برابر تغییر دوران و تشکیل جبههای بهنام ایران علیه کل حاکمیت، چه سود؟
اکنون جبههای گسترده به وسعت ایران شامل زنان، معلمان، کارگران، دانشجویان، کشاورزان و بازاریان مقابل پاسداران میایستند، دستگیر میشوند، زندانی میشوند، شکنجه میشوند، مقاومت میکنند و از زندانها پیام پایداری به جامعه میدهند.
اکنون معلمان به مناسبتهای مختلف رو در روی نظام میایستند و از خواستههایشان کوتاه نمیآیند.
اکنون دانشجویان در مقابل تعدی عناصر معلومالحال حکومتی به دختران دانشجو، میخروشند و دانشگاه را سر حکومتیان و عوامل مزدورشان خراب میکنند و تن به تسلیم نمیدهند.
اکنون مردم در شهر سرخه، با نفرین و فریاد و شورش مقابل نیروی جنایتکار انتظامی میایستند که به جوانی شلیک کرده و او را بهقتل رسانده است. مردم و بهطور خاص جوانان سر میرسند و بهجای آنکه مرعوب شوند، به نیروی انتظامی تهاجم کرده و مدام نفرین و لعنتشان میکنند که مملکت را به این روز کشاندهاند. نیروی انتظامی هیچ کاری نمیتواند بکند.
اکنون زنان دلیر چابهار مقابل پاسداران و نیروی انتظامی که قصد داشتند خانههایشان را خراب کنند، میایستند و جاده را با لاستیک میبندند. زنان صحنه را ترک نکرده، علیه عوامل جانی رژیم فریاد سر میدهند. نیروهای حکومتی هیچ کاری نمیتوانند بکنند.
اکنون جوانی با نیروی انتظامی درگیر میشود و بلند بلند فریاد «مرگ بر خامنهای» سر میدهد. مردم در حمایت از وی، با هم متحد میشوند، نیروی انتظامی را گوشمالی میدهند و از صحنه بیرون میکنند.
اکنون خشم سیاسی و فاصلهٔ طبقاتی ـ که هر روز هم بیشتر و عمیقتر میشوند ـ آنچنان فاصلهیی بین مردم و حاکمیت ولایت فقیه ایجاد کرده است که تمامیت نظام آخوندی روی باروتی مترصد انفجار قدم برمیدارد.
اکنون پشتوانهٔ جهانی سرکوب مردم ایران در زیر چتر مماشات و استمالت آمریکا و اروپا، ضربات پایهیی و جدی خورده است؛ طوری که جبههٔ جهانی علیه حکومت آخوندی تغییر کرده است.
اکنون کشورهای منطقه یکییکی به حمایت از تحریم و تعیینتکلیف نظام آخوندی برمیخیزند.
فصل قانونمندیهای نوین
اکنون چنین مختصاتی روی میز محاسبات خامنهای تلنبار شده است. بنابراین در شطرنج بود و نبود نظام ولایت فقیه، جابهجایی چند مهره در ساختار سپاه پاسداران، دردی در مقابل این جبهه داخلی و بینالمللی از حکومت حل نخواهد کرد. به دلایل مجموع عواملی که برشمرده شد، ظرفیت سرکوب عریان توسط نظام آخوندی و خواص جانی آن، ضربات اساسی و همهجانبه خورده و با لیستگذاری تروریستی سپاه، انگیزههایشان نیز دچار فرسایش و ریزش گشته است. از این رو هر گونه مانور خامنهای در ترمیم و جابهجایی یگانه دستگاه خلص سرکوب و جنایت علیه مردم ایران، افاقهای برای نظام نخواهد کرد. فصلی خونپاله به قدمت چهل سال میان مردم ایران و حکومت آخوندی طی شده است و قانونمندیهای نوین داخلی و بینالمللی به یاری رقم زدن سرنوشت ایران به سود منافع تاریخی و ملیاش آمدهاند...