بمبی که دیپلومات-تروریستهای اعزامی تهران به گردهمایی بزرگ ایرانیان در ویلپنت فرستاده بودند، پیش از رسیدن به محل انفجار کشف و ضبط شد و تروریستهای مجری عملیات هم دستگیر شدند.
آن بمب منفجر نشد اما خبرش بهمثابه یک بمب رسانهیی در تقریباً تمامی جهان، منفجر گردید!
این اتفاق روز دوشنبه ۱۱تیرماه ۹۷ مهمترین سوژه خبرگزاریهای جهان شد.
خبر خنثی شدن یک طرح تروریستی فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران یعنی عملیاتی مرگبار که قرار بود یک گردهمایی مسالمتآمیز مقاومت ایران در پاریس(۴هزار کیلومتر دورتر از تهران!) را با دهها هزار مخالف ایرانی هدف قرار دهد، بلافاصله تمامی آنتنهای خبری جهان را به اشغال خود در آورد و از آن مهمتر اینکه تقریباً تمامی محافل سیاسی غربی را تحتتاثیر خود قرار داد.
موجی از موضعگیری دولتی، موجی از اطلاعیههای سرویسهای اطلاعاتی کشورهای اروپایی(حداقل تاکنون ۵کشور!)، موجی از موضعگیریهای مقامات مختلف آمریکایی، اروپایی، عرب و ایرانی، اولین حاصل آن ماجراجویی تروریستی خامنهای بود.
تقربیا بدون استثناء همگی، حرکت ضدانسانی حکومت خامنهای را محکوم کردند، بسیاری رسانهها به انتشار سیاهه اعمال تروریستی آخوندها در سالهای حاکمیتشان تاکنون پرداختند، حتی برخی مقامات مسؤل آمریکایی نیز اقدام به انتشار بیلان تروریستی رژیم تروریستی حاکم بر ایران کردند.
از همه جالبتر، انتشار لیست عملیات تروریستی رژیم توسط نمایندگیهای دیپلوماتیکش در تمامی سالهای حاکمیتش بود که توسط مقامات مسؤل آمریکایی منتشر شد.
بیلان یک هفته تروریسم!
سایت مجاهد بیلان تروریسم رژیم در همان یک هفته را منتشر کرد، شگفتآور بود:
فرانسه، کنیا و جمهوری آذربایجان ۳کشوری بودند که در همان هفتهیی که قرار بود گردهمایی ایرانیان در پاریس مورد حمله قرار گیرد، تحت حملات تروریستی رژیم بودند!
تصاویر ارسالی خبرگزاریها، بهترین سند این ادعاست:
اسدالله اسدی، دیپلومات-تروریست دستگیرشده آخوندها در آلمان
تروریستهای دستگیرشده آخوندها در دادگاه کنیا
بازتاب عملیات تروریستی آخوندها در جمهوری آذربایجان
تروریسم همزمان در اروپا، آفریقا و آسیا!
با تروریسم دولتی ایران چه میتوان کرد؟ این اولین سؤالی است که هر ناظری از خود میپرسد!
آخوندها با چنین بیلانی در یک هفته(که نمیتواند تمامی ماجرا باشد) و بیشک بخش لورفته سناریوی آنها برای حفظ تعادل خود در شرایط ناپایدارشان در روزهای اخیر است، نشان دادند: تروریسم، خاصیت ذاتی آنهاست!
سفارتخانههایشان تماماً لانه جاسوسی و ترور است و باید این دخمههای جنایت را تعطیل کرد!
سرچشمه تروریسم دولتی ایران
اینکه یک رژیم به این راحتی و با این گشادهدستی، مراکز دیپلوماتیکش را برخلاف تمامی پروتکلهای مورد تأیید خودش به مراکز عملیات تروریستی تبدیل میکند، از کجا سرچشمه میگیرد؟
جواب به این سؤال، کمک میکند تا به واقعی بودن درخواست تعطیل کردن تمامی مراکز دیپلوماتیک آخوندها در جهان پی ببریم.
ریشه تروریسم دولتی ایران، نیاز این رژیم برای حفظ بقای حکومتی است که هیچ توانی برای پاسخگویی به نیازهای جامعه ایران ندارد.
مردم ایران بیش از یکصد سال است که پا در مسیر مبازره و مقاومت برای دستیابی به آزادی، دموکراسی و عدالت اجتماعی گذاشتهاند. مبارزات آزادیخواهانه ملت ایران در ۲۲بهمن ۵۷ با ساقط کردن دیکتاتوری سلطنتی از یک سرفصل تاریخی عبور کرد. در آن هنگام و در مقطع شکلگیری قیام ۲۲بهمن، بهدلیل حاکمیت ۲۵ساله دیکتاتوری سلطنتی که احزاب سیاسی مخالف و نیروهای انقلابی پیشتاز را اعدام، محبوس و سرکوب کرده بود، شبکه آخوندها توانستند بر روی امواج آن انقلاب سوار شده و رهبری آن را بهسرقب ببرند. حاکمیت جدید که بهسرعت دیکتاتوری مذهبی را جایگزین دیکتاتوری سلطنتی کرد، قادر به پاسخگویی به نیازهای جامعهیی برآمده از یک انقلاب با انبوه جوانانی نبود که خواستار آزادی، آینده بهتر برای سرزمینشان و پیشرفت و ترقی و عدالت اجتماعی بودند. رژیم ولایت فقیه نه بهلحاظ ساختار طبقاتی و نه بهلحاظ خواستهای اقتصای و اجتماعی ظرفیت پاسخگویی به نیازهای ایران برآمده از یکصد سال نبرد برای آزادی را نداشت. تحمیل دیکتاتوری مذهبی به چنین جامعهٔ پیشرفتهیی تنها از طریق اعمال سیاهترین دیکتاتوریها در داخل و جنایتکارانهترین ماجراجوییها و سلطهطلبیها در خارج از مرزهای ایران میسر بود. بنابراین رژیم آخوندی بنیان خود را بر خفقان و سرکوب در داخل و صدور ارتجاع و بحران و جنگافروزی در خارج از مرزهای ایران قرار داد.
بر همین اساس نیاز رژیم آخوندی به سیاست بسط و سلطهجویی منطقهیی آنچنان شدید بود که ناچار شد آن را در قانون اساسی خود در قالب عبارات فریبکارانه و دجالگرانه نهادینه کند. یک نگاه به این قانون به هر ناظری اثبات میکند که تروریسم نه واکنش دفعی آخوندها و نه یک حرکت تصادفی آنها بلکه یک حرکت سازمانیافته و یک نیاز حیاتی حکومت آخوندهای حاکم بر ایران است! و اقدام به آن یک وظیفه برای هر عنصر حکومتی است. نگاهی به قانون اساسی ولایت فقیه، این مدعا را اثبات میکند. قانونی که ایجاد یک حکومت جهانی به هر ترتیب را هدف اجرایی خود اعلام کرده است. هدفی که برای محقق شدن آن، استفاده از تمامی امکانات دولتی ایران، یک امر واجب و قانونی است. هدفی برای اعمال رهبری یک ولیفقیه که پیشاپیش و بیهیچ مستمسک قانونی خود را رهبر تمامی مسلمانان جهان میداند و برای اعمال این حاکمیت خود را محدود در هیچ چارچوبی نمیداند. رهبری که خود را مالک جان و مال تمامی مسلمانان جهان میداند!
نگاهی به قانون اساسی ولایت فقیه
قانون اساسی ولایت فقیه از همان مقدمه تا انتها، خود را متولی مسلمین سراسر جهان میداند و تمامی تلاشهای خود را مصروف حل مسائل آنان و ایجاد یکپارچگی سیاسی و اقتصادی امت اسلامی مینامد! نگاهی به برخی قسمتهای این قانون نشان میدهد که تنها راه مقابله با این نظام و تروریسم حکومتیاش، همانا سرنگونی آن است.
مقدمه قانون اساسی:
- قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مبین نهادهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جامعه ایران بر اساس اصول و ضوابط اسلامی است که انعکاس خواست قلبی امت اسلامی میباشد.
- قانون اساسی با توجه به محتوای اسلامی انقلاب ایران که حرکتی برای پیروزی تمامی مستضعفین بر مستکبرین بود، زمینه تداوم این انقلاب را در داخل و خارج کشور فراهم میکند. بهویژه در گسترش روابط بینالمللی، با دیگر جنبشهای اسلامی و مردمی میکوشد تا راه تشکیل امت واحد جهانی را هموار کند.
- ...قانون اساسی زمینه چنین مشارکتی را در تمام مراحل تصمیمگیریهای سیاسی و سرنوشتساز برای همه افراد اجتماع فراهم میسازد تا در مسیر تکامل انسان هر فردی خود دستاندرکار و مسئول رشد و ارتقاء و رهبری گردد که این همان تحقق حکومت مستضعفین در زمین خواهد بود.
- ...به این امید که این قرن، قرن حکومت جهانی مستضعفین و شکست تمامی مستکبرین گردد.
بنیادهای تروریسم در اصول قانون اساسی ایران
-
اصل ۳ ـ بند ۱۶ ـ تنظیم سیاست خارجی کشور بر اساس معیارهای اسلام، تعهد برادرانه نسبت به همه مسلمانان و حمایت بیدریغ از مستضعفان جهان
- اصل ۱۱ ـ به حکم آیه کریمه... همه مسلمانان یک امتند و دولت جمهوری اسلامی ایران موظف است سیاست کلی خود را بر پایه ائتلاف و اتحاد ملل اسلامی قرار دهد و کوشش پیگیر بهعمل آورد تا وحدت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جهان اسلام را تحقق بخشد
- اصل ۱۰۷ خبرگان رهبری پس از مرجع عالیقدر تقلید و رهبر کبیر انقلاب جهانی اسلام و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران... خمینی... که از طرف اکثریت قاطع مردم به مرجعیت و رهبری شناخته و پذیرفته شدند، تعیین رهبر به عهده خبرگان منتخب مردم است
نتیجهگیری
این نوشته تنها یک مرور سریع به برخی نکات در مقدمه و برخی اصول قانون اساسی فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران است.
این حکومت در هر حالتی و تحت هژمونی هر یک از باندهای درونیاش چه اصولگرا و چه اصلاحطلب، در نهایت ملتزم به همین قانون اساسی است. اصولگرایان که اساساً حرف اول و آخرشان، اجرای بیکم و کاست همین قانون است و در اجرای آن ابهام یا تردیدی ندارند. کما اینکه با اتکا به همین قانون است که تمامی جنایتهای خود را تئوریزه کرده و قانونی! جلوه میدهند.
اصلاحطلبان نیز چه از نوع سبزشان و چه از نوع بنفش و زردشان سنگ همین قانون را به سینه میزنند و خواستار اجرای بیتنازل همین قانون اساسی هستند.
روحانی و خاتمی نیز چه در جریان حکومت خود و چه در جریان ایامی که در مناصبی کمتر از ریاستجمهوری کار میکردهاند نشان دادهاند که تا چه اندازه ملتزم به این قانون اساسی هستند، این دو نفر به طو خاص در کشتار دانشجویان در قیام ۱۸تیر ۷۸ نقاب از چهره واقعی خود برداشتند.
خاتمی حتی تا توجیه بنیادهای نظری این قانون اساسی خونین، تا آنجا رفت که قتل و کشتار سیستماتیک را تحت عنوان تفاوتهای فرهنگی یک امر عرفی در فرهنگ نظامش معرفی کرد که جهان باید بهعنوان ویژگی ملل دیگر؟! آن را بهرسمیت بشناسد!
واقعیت تجربهشده در تمامی این ۴دهه حاکی از این است که تنها راه مقابله ریشهیی با این نظام و تروریسمش همانی است که مردم ایران در مقابله با خوی سرکوبگر این نظام در داخل کشور، در پیش گرفتهاند: تلاش برای سرنگونی تام و تمام این نظام با قانون اساسی و تمامی قوانین غیراساسیاش مانند قانون مجازات عمومی(قصاص) و...
راه دیگری وجود ندارد.
راه دیگری وجود ندارد
ایرانیان ۴۰سال تمام، کلیه سوراخ سنبهها و راهها و کورهراههای محتمل و حتی غیرمحتمل را گشتهاند و جز «سرنگونی» راهی نیافتهاند.
برای حل مشکل آخوندهای حاکم بر ایران، جهان ناگزیر است که از راهکار مردم ایران تبعیت کند، چرا که در هر حالتی حرف نهایی را مردم ایران خواهند زد.