زخم عمیق معیشت و صفبندی جدید
زخم عمیق و کاری معیشت بدل به صفبندی اقشار مردم ایران در برابر رژیم آخوندی شده است. این صفبندی، گاه روزانه، گستردهتر و عمیقتر میشود. اکنون در ایران بین مردم و حاکمیت جبههبندی صورت گرفته است. اکنون دیگر مطالبات صنفی، آن روی خواستههای سیاسی گشته است.
در آخرین نمونه از این صفبندی و جبههبندی، شاهد تظاهرات دلیرانهٔ کشاورزان اصفهان در ۱۲دی بودیم. هزاران کشاورز به کف خیابان آمدند. جمعیتی انبوه و متحد با دردی مشترک به هم پیوستد.
کشاورزان اصفهان بیش از یک هفته است که مطالبات صنفیشان را فریاد میزنند؛ اما کو گوش شنوا از جانب حاکم و دولت؟ بیپاسخ ماندن این مطالبات از طرف حاکم و دولت، خود نشان از استیصال و بنبست همهجانبهٔ دستگاه ولایت فقیه دارد. بازتاب این بنبست و پوسیدگی از درون، ناتوانی از حل کوچکترین مشکلات صنفی در ایران میباشد. واقعیت این است که ایران سراسر فریاد مطالبات صنفی و سیاسی شده است و حاکمیت آخوندی هیچ کاری نمیتواند بکند.
بنبست نظام در آینهٔ شورش مردم
بازتاب بنبست لاعلاج خامنهای و دولت روحانی را باید در تظاهرات کشاورزان اصفهان نظاره کرد. در ادامهٔ تظاهرات روزانهٔ کشاورزان، شاهد بودیم که زنان نیز به صفوف آنان پیوستند. جمعیت به هزاران نفر رسید. این تحول نشان داد که کارد بیکفایتی و دزدی و سرکوب و چپاول حاکم و دولت، به استخوان همگان رسیده است: «نه حاکم، نه دولت، نیستند به فکر ملت!».
کیفیت تظاهرات ۱۲دی ۹۷ اصفهان را باید در بروز قدرتمند جبهه مردم در مقابل حاکمیت دید. این جبهه البته در سراسر ایران شکل گرفته است و با وجود دامنهٔ سرکوب از جانب حاکمیت، اما بازگشتناپذیر میباشد. این جبهه سرفصلی را رقم زده است که شرایط ایران را حتی نسبت به مختصات قیام دی ۹۶ متفاوت نشان میدهد. این تفاوت را باید در تعمیق همین جبههبندی مد نظر داشت. شکلگیری همین جبهه و باز هم عمیقتر شدن آن در مسیر خود منجر به تعیینتکلیف کردن نظام آخوندی خواهد شد.
گزارش صحنه از تظاهرات ۱۲دی اصفهان نشان داد که کشاورزان بر اصل خواسته و حق مسلمشان پافشاری میکنند. حق مسلم آنان چیزی جز زندگی با شرافت و تأمین نیازهای اولیهٔ آن نیست. زندگیای که حاکمیت ولایت در حداقلهایش هم برای مردم مفری باقی نگذاشته است.
ریشهٔ مشکلات معیشتی و زیستی مردم ایران در سرقت هستیشان توسط هرم قدرت و صدارت کل حاکمیت میباشد. این دستیازی و چپاول و زورگویی به آب روان در رودخانه و جوی باغها هم رسیده است. بهراستی که سلطهگری نظام آخوندی همان اژدهای همهچیزخوار را تداعی میکند که فقط با بازوی ستبر قدرتیافته از ارادهٔ مردم تعیینتکلیف خواهد شد. تظاهرات ۱۲دی اصفهان نمودی از این خشم فراگیر بود.
تعدی بیشرفها به زحمتکشان
مردم زحمتکش و بهجان آمده خواستار حقآبه و باز کردن آب زاینده رود شدند. زنان که بیشترین رنجها را در این زندگی تحمل کردهاند، به صفوف تظاهرات پیوستند. نیروهای سرکوبگر که از پیش برای برهمزدن تظاهرات مهیا شده بودند، همچون سپاه جنگی با ماشین آبپاش و زرهی و اسلحه به صحنه آمدند. کشاورزان محاصرهٔ خیل سرکوبگران را پس زدند و به سمت پل خواجو روانه شدند. در مسیرشان علیه تمام مظاهر نظام آخوندی فریاد میزدند: «مرگ بر ستمگر، درود بر کشاورز! / حتی اگه بمیریم، حقابه رو میگیریم! / آب زاینده رود، حق مسلم ماست! / ننگ ما، ننگ ما، دولت الدنگ ما! / ننگ ما، ننگ ما، صدا و سیمای ما! / نیروی انتظامی، حرملهٔ زمان است!». مقاومت و خشم کشاورزان آنقدر بالا گرفت که نیروهای ضدشورش به شلیک هوایی رو آوردند و هنگامی که خواستند عدهای را دستگیر کنند، مردم یکصدا بانگ برداشتند: بیشرف، بیشرف، بیشرف.
ایران علیه سارقان آب و گندم و نان دهان مردم
این صحنه نمودی از خشم سراسری و جبههبندی مردم علیه کل حاکمیت است. دیگر حقابه و آب جوی باغها هم پای به تعادلقوای سیاسی با حاکمیت ولایت فقیه گذاشته است. کار جنایت و چپاول این نظام به آب و گندم و نان دهان مردم رسیده است و حاکمیت هیچ کاری هم نمیتواند بکند. وقتی توان پاسخگویی و حل این حداقلها در کفایت یک دولت نیست، علت را باید در پوسیدگی ساختار و نهاد و جوهر این نظام جستوجو نمود. تنها پاسخ نظام در مواجه شدن با تظاهرات پشت تظاهرات و قیام پشت قیام، فقط و فقط چیدن دستگاه سرکوب و از هم پاشیدن تجمعات از یک طرف و توجیه پاسداران و لباسشخصیها برای رودررویی با مردم است. شرایطی برای نظام پیش آمده است که برای لباسشخصیها و نیروی انتظامیاش هیچ کاری جز سرکوبگری و دسیسهچینی باقی نمانده است.
پوسیدگی از درون، سرکوب از بیرون
اینگونه است که کل حاکمیت ولایت فقیه دچار روزمرگی و حتی ساعت به ساعت به فکر نظام بودن گشته است. پوسیدگی از درون و نیاز به سرکوبگری در بیرون، مختصات کنونی دستگاه ولایت فقیه میباشد. این پوسیدگی را اعتراضات پیدرپی اقشار بهجان آمدهٔ مردم ایران همهجانبهتر هدف قرار خواهند داد. نیاز به سرکوب هم باعث عمیقتر شدن فاصله بین مردم و نظام خواهد شد. بازتاب این دو عامل مهم در درون رژیم خواهد ریخت و تضادهای لاینحل کنونیاش را باز هم متعارضتر و گستردهتر و بیبازگشت خواهد کرد.
تعارضات بیشتر و جبههبندی عمیقتر
قیامهای مداوم سال گذشته، جبهه سراسری علیه حاکمیت آخوندی را در ایران شکل داده است. تظاهرات خشمآگین و ارادهٔ زحمتکشان اصفهان در رویارویی با دستگاه سرکوب آخوندی یکی از آخرین وجوه بارز این جبهه میباشد. مطالبات صنفی بهدلیل نبودن آزادی و اختیار و انتخاب برای مردم و نیز بهدلیل سلطهٔ مطلق ولایت فقیه، لاجرم راه به سیاست و خواستههای سیاسی برده است. شعارهای: «نه حاکم، نه دولت، نیستند به فکر ملت! / ننگ ما، ننگ ما، دولت الدنگ ما! / نیروی انتظامی، حرمله زمان است!»، گواه تعارض آشتیناپذیر و جبههبندی مردم در مقابل کل حاکمیت است. سیر تحولات بهدلیل طبقاتی، در مداری به گردش افتاده است که این تعارض و جبههبندی از این پس باز هم بیشتر و عمیقتر خواهد شد...