«مواد ۱۰مادهای مریم رجوی برای دوران گذار بسیار خوب است و بهتر از آن در دنیای سیاست انقلابی موادی ارائه نشده اما از کجا معلوم مجاهدین پس از رسیدن به قدرت به آن وفادار بمانند؟ خمینی نیز در پاریس حرفهای قشنگی میزد».
***
این سؤالی است که برخی از نفرات در مواجهه با هواداران مقاومت آن را مطرح میکنند.
سؤالی برخاسته از یک بلوغ سیاسی
نفس سؤال در این مورد نهتنها نامناسب، نابجا و غیرضروری نیست، از قضا بیانگر بلوغ سیاسی مردم پس از جریحهدار شدن آنان از عمق خیانت خمینی و همریشان او به انقلاب ضدسلطنتی است. دغدغه و دلنگرانی در این مورد نشان میدهد که با از سرگذراندن تجربهٔ سیاه و خونین خمینی، دیگر نباید به هر شارلاتان تاج یا عمامه بر سر از راه رسیده یا منتسب به آنان اعتماد کرد. بهعبارت دیگر در ایران امروز، دوران زیر درخت سیب نشینی و تصمیمگرفتن برای مردم بدون پرداخت بهای انقلاب، بدون امتحان پسدادن، بدون یک پروسهٔ مشخص مبارزاتی، بدون تضمینهای لازم، بدون پشتوانه و عمل انقلابی دیگر به سر آمده است.
از مهمترین نقایص آن انقلاب این بود که نسلهای درگیر در انقلاب ۵۷ شاه را نمیخواستند و میدانستند که نمیخواهند ولی در مورد جایگزین آن شناخت همهجانبه نداشتند و مشخص نبود چه برنامهیی در آیندهٔ ایران قرار است پیاده شود و نوع حکومت چگونه خواهد بود؟ خمینی با شم ضدانقلابی خود از این خلأ سوء استفاده کرد و بر امواج شور و غلیان انقلابی سوار شد و انقلاب را دزدید و آن را به سمت فاشیسم و توتالیتاریسم و سلطنت مطلقهٔ فقیه سوق داد.
رنگعوض کردن خمینی به اقتضای دوران
آنچه باعث شکلگیری انقلاب ضدسلطنتی شده بود، هرگز «اسلام»! بهمعنای حاکمیت آخوندی نبود. خاستگاه انقلاب ضدسلطنتی، در ادامهٔ انقلاب مشروطیت، دستیابی به آزادی مصرح در اعلامیهٔ حقوقبشر، رهایی از چنگال استبداد، ارتجاع، انقیاد و وابستگی و دیگر اشکال سلطه و اسارت بود. مردم ایران میخواستند در عین برخورداری از عزت و شرف ملی و انسانی، همپای دیگر کشورهای مترقی جهان آزادی و عدالت اجتماعی و رفاه و پیشرفت را در میهن خویش برقرار سازند.
اگر در حرفهای دوران زیر درخت سیب نشینی خمینی در پاریس دقت کنیم، او عامدانه از تعابیر زیر استفاده میکند:
«آزادی بیان، آزاد بودن مطبوعات، آزاد بودن کمونیستها در بیان عقاید خود، حکومت مبتنی بر عدل و دموکراسی، دموکراتیک بودن حکومت، کنارهگیری خودش از قدرت، مادامالعمر نبودن مقامات جمهوری اسلامی، اعتقاد به حقوقبشر، برنگشتن به ۱۴۰۰سال پیش و قبول داشتن مظاهر تمدن، آزاد بودن اقلیتهای مذهبی، از بین رفتن استثمار و...
شاید بسیاری از ما این دو جمله را از او خوانده باشیم:
«آنچه شما دربارهٔ وضع زنان در جمهوریِ اسلامی شنیدهاید، تبلیغات دشمنان ماست. در حکومت اسلامی زنان مانند مردان در آموزش و در همهٔ فعالیتهاشان کاملاً آزاد خواهند بود»
«شکل حکومت جمهوری است. جمهوری به همان معنا که در همه جا جمهوری است».
هیچکدام از این مفاهیم جزو اعتقادات خمینی نبود. پیشتر در کتابهای خود سخنی از آنها نگفته بود. در کتابهای «ولایت فقیه»، «کشف الاسرار»، «تحریر الوسیله» یا در دیگر دستنوشتههای او، رد پایی از آنها را نمیتوان یافت. علت بلغور کردن این مفاهیم از سوی خمینی در پاریس این بود که جامعهٔ انقلابی آن زمان برای تحقق چنین آرمانهایی به انقلاب پیوسته بود. این آرمانها را نیروهای مترقی و انقلابی آن روزگار یعنی «مجاهدین» و «فداییها» تبلیغ و همهگیر کرده بودند. خمینی نیز بهگونهیی شیادانه مصلحت را در این میدید که خودش را به رنگ روز درآورد.
او بهمحض اینکه پا به تهران گذاشت و زمام امور را به دست گرفت ماهیت واقعی خود را آشکار ساخت و قولهایش را زیر پا گذاشت. ببینید در ۲۰آذر ۱۳۶۲چگونه این رویکرد پراگماتیستی و فرصتطلبانه و در عینحال خیانتآمیز را توجیه میکند:
«ما میخواهیم اسلام را پیاده کنیم. پس ممکن است دیروز من یک حرفی زده باشم و امروز حرف دیگری را و فردا حرف دیگری را. این معنی ندارد که من بگویم چون دیروز حرفی زدهام باید روی همان حرف باقی بمانم» (صحیفهٔ خمینی. ج۱۸ ص۲۴۱).
قیاس معالفارق
تا اینجا حق با سؤالکننده است. او باید در مورد آینده کشورش دغدغه داشته باشد و نخواهد از یک سوراخ دو بار گزیده شود ولی از این نقطه به بعد مقایسهٔ مجاهدین با خمینی نه درست است، نه واقعی. مجاهدین از هر حیث رو در روی خمینی و نظام ولایت فقیه قرار دارند. اگر یکی تز باشد، دیگری آنتیتز است. اگر نقطهٔ مشترکی بین این دو وجود داشت، شاهد چنین آنتاگونیسمی در میان آنها نبودیم. یکی باید در دیگری به تحلیل میرفت.
آیا مجاهدین باید پاسخگوی خیانت تاریخی خمینی باشند؛ در حالی که خود نخستین قربانی و پرداختکنندهٔ بهای سنگین آن بودهاند؟!
ادامهٔ بیاعتمادی همان چیزی است که این حکومت میخواهد و در ترویج آن میکوشد. خیانت بزرگ خمینی به اصل اعتماد برای آن بوده است که دیگر مردم ایران به انقلاب رونیاورند و تسلیم وضعیت موجود شوند.
اعتماد کسبکردنی است. رایگان آن را به کسی نمیدهند. در جریان خلاق ادغام ادعا و عمل در هم به دست میآید.
التزام و تعهد مقاومت ایران
فراتر از مکانیزم کسب اعتماد، باید تصریح کرد، سخنان خمینی در پاریس هرگز برخاسته از یک پلتفرم و برنامهٔ عمل مشخص نبود. او برای اجرای آن به کسی تعهد نداد. التزامی به اجرای آنها نداشت؛ زیرا فقط مواضعی شفاهی بودند که برای حفظ ظاهر در مصاحبه با خبرگزاریهای بینالمللی یا محلی دیگر کشورها بیان شده بودند.
آنچه خانم مریم رجوی در برنامهٔ ۱۰ مادهای بیان میکند، از پشتوانهٔ مصوبات شورای ملی مقاومت ایران و چکیدهٔ برنامهٔ دولت موقت برای دوران گذار برخوردار است. برای تصویب تک به تک مواد آن هزاران ساعت بحث و فحص صورت گرفته و میراثی از تجارب جهانشمول انقلابی و مبارزه تاریخی مردم ایران بکار گرفته شده است. پلتفرم ۱۰مادهای برنامهٔ یک سازمان [یعنی مجاهدین] نیست، خواست مشترک ائتلافی از سازمانها و شخصیتها و برآیندی از آرزوهای تاریخی مردم ایران را نمایندگی میکند. پلتفرمی که تاکنون از سوی اکثریت نمایندگان دهها پارلمان در آمریکا و اروپا مورد تأیید و حمایت قرار گرفته و مضامین پایهیی آن نیز در برنامهٔ دولت موقت از سالها پیش به اطلاع عموم رسیده است. بنابراین التزام و تعهد ایجاد میکنند.
خمینی هیچگاه حاضر نشد وارد جزییات شود. با تردستی و دجالیت تمام همه چیز را به آینده موکول میکرد و میگفت الآن وقت طرح این مسائل نیست.
مقاومت ایران برخلاف گروهها یا اشخاص مدعی آلترناتیو و از جمله بچهٔ شاه، به جزییات تمام پلتفرم خود را از پیش بیان کرده و هیچ چیزی را برای فردای ایران ناگفته باقی نگذاشته است؛ زیرا اعتقاد عمیق دارد که مردم باید بدانند چه چیزی را میخواهند. مجهول گذاشتن و به آینده موکول کردن، درست همان چیزی است که شاه و شیخ و همپیمانان آنها میخواهند.
امتحان دشوار ایستادگی بر سر عهدها و میثاقها
برنامهٔ ۱۰مادهای خانم مریم رجوی، عصارهٔ ارزشهایی است که ریشه در اعتقادات مقاومت ایران دارد و برای پیشبرد هر کدام از آنان تاکنون ۱۲۰هزار تن از بهترین فرزندان ایرانزمین جان خود را نثار کردهاند. مجاهدین آزمایش اصالت، حقانیت، وفا به پیمان و ایستادگی بر سر اصول و مواضع خود را در میدانهایی بسا سهمگینتر از تصور پس دادهاند. ۳۰هزار تن از آنان در تابستان ۶۷ فقط بهخاطر پایداری بر سر مواضع خود جانباختهاند.
علاوه بر آنچه گفته شد، مجاهدین و مقاومت ایران هرگز این برنامه را به کسی تحمیل نکردهاند، انتخابکنندهٔ نهایی مردم ایران هستند. برنامهٔ ۱۰ مادهای راهنمای عمل دولت موقت برای دوران گذار است. مجلس مؤسسان مرکب از نمایندگان منتخب مردم میتواند آنها را تصویب یا رد نماید.
***
با این تفاصیل آیا جایی برای این همانی آنان با خمینی و خیانت تاریخی او باقی میماند؟
سودبرندهٔ شکآفرینی و دامنزدن به ابهام در این امر سرنوشتساز کدام جریان است؟ آزادیخواهان و سرنگونیطلبان یا فاشیسم دینی و باندهای رنگارنگ آن؟