فاشیسم دینی حاکم بر ایران در پی سلسله شکستهای استراتژیک در عمق راهبردی خود اکنون در شرایطی قرار گرفته است که در مواجهه با بحرانهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی داخلی بهشدت شکننده و هراسان است.
موضعگیری اخیر ترامپ، رئیسجمهور آمریکا مبنی بر تسلیم و عقبنشینی رژیم بدون روبهروشدن با حمله نظامی به تأسیسات اتمی، وضعیت جدیدی ایجاد کرده است (۱).
این موضوع حتی پیش از آنکه ترامپ بر سر کار بیاید، مورد مناقشه باندهای نظام بود. اصلاحاتیها مذاکره با آمریکا بر سر توافق اتمی را حلوا حلوا کرده و مینوشتند:
محمد سلامتی: «از آنجایی که ترامپ یک عنصر تاجرمنش است، سود و زیان خود را در نظر گرفته و میداند الآن زمانی نیست که بخواهد از سمت فشار حداکثری بیشترین نفع را ببرد. ایران یک بازار ۸۰میلیونی و تاثیرگذار در اطرافش است»(شرق ۲بهمن ۱۴۰۳).
عباس عبدی: «ایران میتواند گفتگو کند ولی به نتیجه نرسد. مثل مذاکرات ۸ماه پیش حماس که به نتیجه نرسید ولی الآن پذیرفتهاند. بدون آن مذاکرات بینتیجه، امروز ایدهای برای توافق وجود نداشت»(انتخاب ۵بهمن ۱۴۰۳).
پاسدار غریبآبادی معاون امور حقوقی و بینالمللی وزارتخارجه رژیم نیز گفت: «جمهوری اسلامی ایران همانند گذشته، آمادگی برای آغاز و ازسرگیری مذاکرات رفع تحریم را دارد. ما همیشه این اراده را داشتیم و اگر این اراده در طرفهای دیگر نیز وجود داشته باشد، بر این باوریم که گفتوگوها شکل خواهد گرفت و به نتیجه خواهد رسید».
در این میان کیهان شریعتمداری، همان باند خامنهای مواضع خود را دارند.
گماشته خامنهای در کیهان پیشتر نسبت به اظهارات معاون ارتباطات دفتر پزشکیان در مورد «مذاکرات شرافتمندانه» نوشته بود:
«ارسال پالسهای دائمی و یکطرفه برای مذاکره با دولت ترامپ، در معنای واقعی خود، انفعال و التماس است و نه ابتکارعمل برای مذاکره شرافتمندانه»(کیهان ۲۵دی ۱۴۰۳).
این رسانه وابسته به ولیفقیه در مطلبی نیز حرفهای احمد خاتمی را برجسته کرد:
«دنیا بداند که موضع نظام در رابطه با آمریکا موضع امام و مقام معظم رهبری است. امام فرمود آمریکا شیطان بزرگ است. بارها مقام معظم رهبری هم همین موضع را داشتند. حرف ما به طرفداران مذاکره این است که آمریکا مذاکره را برای مقابله با انقلاب میخواهد»(کیهان ۶بهمن ۱۴۰۳).
باندهای مختلف بهگونهیی در تلاش هستند که از یکسو شکنندگی رژیم را پنهان کرده و از سوی دیگر وانمود کنند که گویی آمریکا نیازمند مذاکره با ایران است و از قدرت سختافراری نظام به هراس افتاده است!
آنچه مسلم است فاشیسم دینی برای استمرار بقای خود در سالهای اخیر با چالشهای متعددی روبهرو بوده است که بهشدت بر تصمیمات سیاسی و استراتژیک آن تأثیر گذاشته است. یکی از عوامل اصلی نیاز رژیم به کاهش تنش، شکست سیاست مماشات است که پیش از این در قالب توافق هستهیی(برجام) پیگیری میشد. این رژیم در دوران ریاستجمهوری اوباما به توافق هستهیی رسید، اما با روی کار آمدن ترامپ در سال ۲۰۱۷ و خروج آمریکا از برجام، این سیاست به شکست انجامید. علاوه بر این، به نتیجه نرسیدن برجام نیمبند اروپایی که به شکل ناقص از سوی اتحادیه اروپا ادامه یافت، نتوانسته است فشارهای اقتصادی و تحریمی بر رژیم را کاهش دهد.
اجرای دور اول تحریمهای جدید آمریکا و تشدید فشارها بهویژه در عرصه نفت و اقتصاد، از دیگر عواملی است که رژیم ایران را به مذاکره و کاهش تنش با آمریکا سوق داده است. تحریمها باعث شدهاند که اقتصاد آخوندی بهشدت آسیب ببیند و ارزش پول ملی افت چشمگیری داشته باشد.
از سوی دیگر، تعادلقوای بینالمللی نیز علیه رژیم ایران بهشدت تغییر کرده است. شکست استراتژیک خامنهای در سوریه، لبنان و از دست دادن عمق راهبردی و همچنین افزایش انزوای بینالمللی رژیم، آن را به سمت اتخاذ پز مذاکره یا دادن پالسهایی در این زمینه کرده است. موضوعی که موجب تشدید بحران درونی و شکاف در بالای نظام شده است.
گزینههای پیش روی (شقوق بد و بدتر)
با توجه به بحرانهای اقتصادی، اجتماعی و بینالمللی، فاشیسم دینی ۲گزینه اصلی پیش رو دارد: افزایش تنش و ماجراجویی تروریستی با سپر قرار دادن حوثیهای یمن یا تندادن به مذاکره و تسلیم به آمریکا.
افزایش تنش و ماجراجوییهای تروریستی
یکی از گزینههایی که رژیم میتواند به آن روی آورد، افزایش تنش با آمریکا و دست زدن به ماجراجویی تروریستی است. این گزینه ممکن است بهعنوان یک تاکتیک برای وحدت داخلی و مقابله با وضعیت انفجاری جامعه و برآمد قیام در نظر گرفته شود.
ناتوانی نظام ولایت فقیه در تحمل تحریمها با وضعیت اقتصادی کنونی، از جمله دلایلی است که این گزینه را کمرنگ میکند. اقتصاد آخوندی بهشدت به درآمدهای نفتی و تجارت خارجی وابسته است و ادامه فشار تحریمها بهسادگی میتواند این رژیم را به زانو درآورد. علاوه بر این، گسترش و تعمیق قیامهای مردمی که بهدلیل وضعیت اقتصادی و فساد داخلی رژیم شکل گرفتهاند، نشان میدهد که هر گونه افزایش تنش در سطح بینالمللی نه تنها مشکلات داخلی را حل نمیکند بلکه ممکن است موجب تشدید اعتراضات و شکلگیری قیامهای اجتماعی شود.
مذاکره از موضع تسلیم به آمریکا
گزینه دیگر برای رژیم مذاکره با آمریکا است. این گزینه میتواند بهعنوان یک تسلیم در برابر فشارهای اقتصادی و سیاسی خارجی دیده شود. پذیرش این مذاکره میتواند به یک سلسله تنازلهای پیدرپی و پذیرش «جامهای زهر» منتهی شود؛ زیرا مذاکره نه از موضع برد برد که از زاویه تحمیل شروط سختتر به رژیم و به زانو درآوردن آن انجام خواهد شد. نخستین بازنده آن فاشیسم دینی است. حتی با اتخاذ تاکتیک کشدادن تا خنثی کردن مکانیسم ماشه نیز نمیتواند آن را ادامه دهد. چنین ترفندهایی پیشاپیش سوخته است.
این وضعیت نه تنها تمامیت رژیم را در برابر قیام شکنندهتر میکند، بلکه موجب تشدید اختلافات در درون حاکمیت خواهد شد. خامنهای که همواره مخالف مذاکره با غرب بوده است، در صورت پذیرش این گزینه ممکن است با بحرانهای داخلی جدی و حتی شکافهایی در درون نظام روبهرو شود.
مهمتر از همه، چنین سیاستی ممکن است افول بیشتر موقعیت خامنهای و دیگر سران رژیم را بهدنبال داشته باشد. باندهایی از حاکمیت که همواره مخالف مذاکرات با غرب بودهاند، بهشدت به این روند اعتراض خواهند کرد.
سرنگونی رژیم: انتخاب مردم ایران و مقاومت سازمانیافته
رژیم متکی به هژمونی ولایت فقیه از هر طرف که بچرخد با بنبست مواجه است. هیچیک از گزینهها نمیتواند رژیم را از بحرانهای حاکم بر آن نجات دهد. در هر ۲حالت، چه با افزایش تنش و چه با مذاکره، این رژیم فرجامی جز سرنگونی ندارد.
این مردم ایران و نیروی مقاومت آنها هستند که میتوانند فاشیسم دینی را سرنگون کنند و آزادی، دموکراسی و صلح پایدار را به ایران بازآورند.
پانوشت:
(۱) در این رابطه خبرگزاری رویترز (۴بهمن ۱۴۰۳) نوشت:
«ترامپ میگوید اگر بتوان مسائل مربوط به ایران را بدون حمله اسراییل به تأسیسات نظامی آن حل کرد، خوب است.
به گزارش فوربز، دونالد ترامپ رئیسجمهور آمریکا روز پنجشنبه ۴بهمن در پاسخ به سؤال خبرنگاران در کاخ سفید، در مورد برنامه هستهیی رژیم ایران گفت: من طی روزهای آینده با افرادی در سطوح بالا در این مورد گفتگو خواهم کرد، بهتر است این موضوع بدون نیاز به حمله نظامی اسراییل و اقدامات بیشتر حل شود».