728 x 90

جنس نامرغوب

جلاد ۶۷ ـ آخوند ابراهیم رئیسی.
جلاد ۶۷ ـ آخوند ابراهیم رئیسی.

به‌قلم: س.ج سبزواری

 

نشاندن رئیسی به مسند قاضی‌القضات پیام مشخصی دارد. در دوران پایانی اعتراض و خیزش روزمره است. حاصل چهار دهه ظلم و غارت خشم متراکم عمومی است و ارتش محرومین چیزی برای از دست دادن ندارد. لذا خامنه‌ای انگشت روی تجسم تعفن و شرارت گذاشته است. وحشت سرنگونی عناصر باند مغلوب را هم مجبور به رسوایی دیگر و همراهی عیان و آشکار کرد. مغازله و معانقه بی‌مقدمه عظما با خون‌ریز سوریه و پیامهای تکراری آتش به اختیار او نیز در همین راستاست. اما از آنجا که گماردن اسیر کش ۶۷ هزینه‌های پیش‌بینی نشده دارد؛ خباثت را با ترس و لرز و طبق سناریو پیش برده است. یعنی ابتدا زمزمه، شایعه، سپس تکذیب و بعد تأیید و بالاخره اعلام تا در تحمل هزینه سنجیده قدم بردارد. پشت بند آن هم یک دو جین وظیفه بگیر از باندها و آبشخورهای مختلف خزعبلات و حاشیه بافی را به نهایت کش می‌دهند تا شاید تعفن این سر جلاد را قابل‌تحمل کنند. همین سناریو در پروژه‌های گران کردن مایحتاج مردم تا شکنجه و خودکشی شدن زندانیان اسیر و همین‌طور دزدی و فساد و سلاطین تا ترور و سایر ارمغانهای سیاه آخوندی استعمال شد.

به کرسی نشاندن سر جلادی که آرم۶۷ بر پیشانی دارد فعلاً در مرحله سیاهه نویسی مشمئزکننده باندهای غالب و مغلوب و رسانه‌های آلوده و همکار است. اما در دوره احتضار فاشیسم از آنجا که سناریو هم معکوس عمل می‌کند مهره‌ها بیشتر و بیشتر می‌سوزند و انزوا و محاصره جانیان کاملتر می‌شود. کسی که در بهتر یا بدتر شدن قوه قضاییه با مسند نشینی رئیسی یاوه می‌بافد عامدانه اصل موضوع را خط می‌زند. شریک جرم است و دیر یا زود پاسخگو خواهد بود. خون سربداران تا انهدام نظام جنایت هم‌چنان فواره می‌زند، می‌جوشد، می‌خروشد و موج می زند. کشتار اسیران ۶۷نه تنها داغ دل ملت مغبون و هستی از دست داده بلکه ننگ مشخصه تاریخی فاشیسم حاکم است. نسلهای متوالی بر خمینی و زمره‌اش لعنت ابدی می‌فرستند و عبرت شگفت تاریخ خواهد شد.

خمینی ضدبشر از بدو حکومتش به موازات «ما مبلغ کم داریم» تأکیدات و اصرارهای پی‌درپی و مکرر «ما قاضی کم داریم» را لق لق زبان کرد. فجایع مسلسل‌وار و مصیبتهایی که بر سر همه مردم علی الخصوص ضعیف‌ترین اقشار و طبقات فرود آورد ترجمه عریان نیات شیطانیش شد. آن زمان گردنکش سالوسی مثل بهشتی هم از دموکراسی اسلامی حرف می‌زد و هم با نمایندگان شیطان اکبر سر و سری داشت و هم دور از انظار به اراذل قمه کش و آدمکش خط می‌داد که «زیور تهاجم به شما زیبنده‌تر است». همین جرثومه در پاسخ به عطش دجال دوره‌های ۷۰روزه«تربیت قاضی» راه انداخت که تولیدات شیطانی حوزه‌های آخوند ریز را تراش بدهد و آماده اجرای بدون تنازل شرع خمینی کند. رئیسی یکی از همین تولیدات بود که به ریل شکنجه و تعزیر و دست و پا بریدن و کشتار افتاد تا به نسل‌کشی ۶۷ برسد. خمینی بهشتی را جلو می‌انداخت و تنفر عمومی از بهشتی در اندک زمان به آنجا رسید که در وفات آیه الله طالقانی در همان سال ۵۸می گفتند "بهشتی بهشتی طالقانی رو تو کشتی".

 

قیمت آگاهی مردم 

این بلوغ آگاهی ناشی از خباثت زاید الوصف آخوندی و روشنگری پیشتازان مجاهد و مبارز در همان اندک فضای بعد از انقلاب بود. روشنگری هزینه‌های بس سنگین داشت. تحمل توطئه، تهمتهای نجومی و بی‌حد و حصر، هزاران سر و دست و پای شکسته، دل و روده و قلبهای پاره پاره، بازداشت و شکنجه و زندان، از بین رفتن مایملک و اموال و کتابسوزان و ربودن و خفقان متزاید از جمله هزینه‌هایی بود که به‌خصوص مجاهدین خلق ایران به تمام و کمال پرداختند. بی‌سبب نبود که خمینی روز و شب در بستن فضا و اختناق مطلق بی‌قرار و بی‌تاب در تعجیل بود. صراحتاً از این‌که از اول چوبه‌های دار در میدانها برپا نکرده و قلمها را نشکسته پشیمان بود. در همان ایام با حملات و تعدی و تعرض افسار گسیخته چندین روزنامه را هم بست و بسیاری را روانه زندان کرد و کسانی هم از چنگالش فرار کردند.

اما بلوغ رئیسی به آدمخواری و درنده خویی ۶۷ آن‌چنان خمینی را به وجد آورد که به‌رغم صغر سن و دون پایگی در مراتب آخوندی، او را سوژه خوبی برای کوبیدن بر سر اردبیلی ریش سفید و قاضی‌القضات یافت. به صراحت خمینی دستگاه قاضی القضاتش به‌رغم کشتار و شکنجه بی‌وقفه و افسار گسیخته باز هم به گرد عطش و اشتهای او نمی‌رسید. خارج از کانال اردبیلی با دور زدن عمدی منصوب خودش مستقیماً ابراهیم رئیسی را به قساوت دیگری در سمنان مأمور کرد تا به اردبیلی بفهماند که در نسل‌کشی پنهان دیگر از او سؤال نکند که چطوری بکشند، در تهران بکشند یا در شهرستانها هم بکشند، چه کسی بکشد و چه اسیرانی را بکشند. خمینی با چوب همین رئیسی به اردبیلی فهماند که باید در فرمان نسل‌کشی فی الفور دست بکار شود، خفه باشد و فقط بگوید سمعا و طاعتا نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر. شگفتی در این است که توسری و تحقیر اردبیلی بعد از فرو رفتن دستانش تا مرفق به خون اسیران بود و نه قبل یا حین اجرای فرمان. ماجرای عمر سعد و ملک ری تک نمود تاریخ نیست. بد نیست بدانیم که اردبیلی در نماز جمعه گفته بود مجاهدین دیگر تمامند و خطری برای نظام نیستند! او بعد از لو رفتن دزدیهای نجومیش بلاهت دیگری هم در همان نماز جمعه رو کرده و گفته بود دشمنان به حساب من در بانک سویس پول می‌ریزند تا من را بدنام کنند! در عبای دجال و عساکرش پدیده‌های منحصر به‌فرد قساوت، بلاهت، جهل و تزویر فراوان یافت می‌شود.

خمینی با همه سنگدلی و عطشی که به کشتار پاکترین و دلیرترین فرزندان مردم داشت پروژه‌اش را مخفیانه پیش برد. حتی بعد از برملا شدن فاجعه با حاتم بخشی و تاراج منابع مملکت تا جایی که زورش رسید چاه ویل شکم و جیب شیاطین را پر کرد تا جلوی دهان فرستادگان بین‌المللی و همان شیاطین را بگیرد. در آن روزگار سیاه بعد از فاش شدن تدریجی ابعاد فاجعه البته آنچه به جایی نمی‌رسید فریاد بود. گوشهای دنیای مماشات و سخنگویانش کر بود و حتی بالعکس بنگاههای معلوم الحال سناریوی درهم شکستگان و شیطان‌سازی را رله می‌کردند. کما این‌که امروز هم همریش ملا تلاش می‌کند شوک شکنجه و اعتراف کارگر قربانی ظلم و بیداد را با خاکستر شاه فراری به سهم خودش بخواباند. اما فریادهای بی‌پاسخ در بغضها انباشته شد و به‌رغم خفقان مطلق با قیام و عصیان مردم شهرها شعله کشید تا آتشفشان در تقدیر را تدارک کند.

حالا بر عکس خمینی که در استتار و خاموشی دست به این جنایت تاریخی زده بود خامنه‌ای مفلوک که به هیچ‌وجه در اندازه سلفش نیست به قصد و عمد متعفن منفور را بر کشیده و به مسند قاضی القضاتی می‌نشاند. سر جلاد در نمایش انتخاب بد و بدتر با پولهای هنگفت غارتی از حاتم بخشی و بریز و بپاش و حتی آویزان شدن به مطرودین همان شرع ریایی چیزی کم نگذاشت تا شاید کمی بزک شود که اگر رئیس‌جمهوری هم نشد اقلا سفید سازی شده باشد و مسندهای دیگر رزرو شود. اما اصرار و انتخاب خامنه‌ای بر عکس استتار و پنهان‌کاری دوران ۶۷برای چیست؟ چرا برخلاف آن زمان عمد دارد به رخ بکشد؟

جواب در تغییر دوران است. اگر دوران همان بود خامنه‌ای هم همان می‌کرد. اما در فاز سرنگونی بن‌بست سرکوب و کندی کارد اختناق وبال گردنش شده است. لذا به‌رغم اعتیاد مزمن به قساوت و کشتار، در ناتوانی مجبور است نماد قساوت را نشان دهد تا شاید با رعب افکنی جلوی جسارت فزاینده شورشگران و مردم عاصی را بگیرد. مثل کالبد بی‌جان مترسک سر خرمن، مثل گراز بی‌پوز، مثل معتادی که پولی برایش نمانده و به اجبار جنس نامرغوب استعمال می‌کند.

مسئولیت محتوای این مطلب برعهده نویسنده است و سایت مجاهد الزاماً آن را تأیید نمی‌کند

 

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/c5927c2b-b3f6-4a2a-b482-6fbfad7a9aad"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات