728 x 90

جنگ اصلی بین رژیم و مردم ایران

جنگ اصلی بین مردم و حاکمیت
جنگ اصلی بین مردم و حاکمیت

ارتجاع متعفن آخوندی که هم‌چون تیری زهرآگین از اعماق قرون و اعصار فئودالی بر پیکر تمدن و فرهنگ ایرانی فرود آمد به هیچ شکلی با جامعه پویا و جوشان ایران ِ بعد از انقلاب ضدسلطنتی سنخیت نداشت. این نظام عقب‌مانده پاسخگوی هیچ‌یک از نیازهای قشر آگاه و جوان نبود و حتی با شطرنج و دایره تنبک و سازدهنی ملت هم مشکل داشت و آنها را ممنوع کرد.

در نتیجه، جنگ اصلی بین مردم ایران و اقشار آگاه و جوانان و زنان با آخوندهای حاکم حول موضوع «آزادی» ها شکل گرفت و هنوز این جنگ خونین ادامه دارد. یکی از اصلی‌ترین شعارها پس از ۴۰سال همان طنین دل‌نواز «آزادی، آزادی، آزادی» است که در قیام ۱۴۰۱نیز بارها فریاد شد و خبر از گمشده و آرزوی بزرگ مردم این دیار داد.

بنابراین اگر الآن می‌بینیم که سران رژیم در کوچک‌ترین شئون زندگی خصوصی مردم هم دخالت می‌کنند و به قول روزنامهٔ حکومتی رویداد۲۴ (۲آذر) «سر پیری و در سن حدود ۸۰ سالگی هوس می‌کنند تصمیم بگیرند مجلس... چه ترکیبی داشته باشد، دولت از چه کسانی تشکیل شود، سیاست کشور به کدام طرف برود، زبان فارسی چه مسیری را طی کند، آموزش و پرورش را چه کسی مدیریت کند، احزاب از کدام خط‌مشی پیروی کنند، شعرا چگونه شعری بسرایند، نویسندگان چه بنویسند و چه ننویسند، مردم چه سبکی را برای زندگی خود انتخاب کنند... دانشگاه به کدام سو برود، سیاست خارجی چگونه باشد و...» مسبوق به سابقه‌ٔ جنگی طولانی از به زنجیر کشیدن ملتی بزرگ و ریشه‌دار است. از سوی حکام توتالیتری که از همان زمستان ۵۷ آزادی‌کشی را باب کردند و با «ولایت مطلقه» از مردم ایران «اطاعت مطلقه» می‌خواستند!

 

عوض کردن صورت مسأله با بحران‌سازی

بر همین مبنای ناسازگار و تضاد ماهوی مردم و رژیم حاکم بود که خمینی تنها راه‌حل را در صدور تروریسم و جنگ ۸ساله با عراق یافت. پس از او هم خامنه‌ای بر همان مسیر قدم گذاشت. بحران و گروه‌های بنیادگرا و تروریسم را از کشورهای همسایه به کل منطقه و سپس تمامی جهان تا آن سوی آرژانتین در آمریکای جنوبی و ... گسترد.

اما همه اینها باعث نشد جنگ اصلی به محاق برود. بحرانها و الم شنگه‌های «نامتقارن» تنها سود مقطعی برای رژیم داشتند و پس از هر غوغاگری خارجی، دوباره جنبش مردم ایران راه می‌افتاد و تضاد اصلی رو می‌آمد. خمینی در دوران جنگ با عراق با کشتار و قتل‌عام ۶۷ می‌خواست برای همیشه این جنگ داخلی را خاموش کند ولی این تضاد ریشه‌یی از ابتدای دهه هفتاد قیامهای اسلامشهر و مشهد و اراک و قزوین و... شعله کشید و در سال ۷۸ به دانشگاهها رسید. در قیام ۸۸ تا تسخیر بیشتر نقاط حساس تهران توسط شورشگران پیش رفت و در نهایت از سال ۹۶ با سلسله قیامهای ادامه‌دار آن جهانی شد و دیگر مخفی کردن آن با هیچ بحران بیرونی ممکن نبود.

 

جنگ اصلی ادامه دارد...

واضح است مهم‌ترین هدف بحران‌سازی اخیر رژیم در غزه هم پاک کردن صورت مسأله‌ٔ همین «جنگ اصلی» بود اما در عمل دیدیم که این‌طور نشد. آخر تضاد ماهوی بین طبقات استثمارشده با حاکمیت استثمارگر چیزی نیست که با هیچ بحران حاشیه‌ای هم بیاید. گسل‌های عمیق اجتماعی واقعیتی است که با سر و صدا و هیاهو کتمان نمی‌شود. از دل هر صخره سختی می‌جوشد و جاری می‌شود و خود را نشان می‌دهد.

در نتیجه، با جنگ در فلسطین و همه انعکاساتش، پتانسیل حق‌طلبی مردم ایران از بین نرفت. آزادیخواهی زنان و جوانان خاموش و مطالبات اقشار محروم فراموش نشد. تجمع بازنشستگان و کارگران محروم در شهرهای مختلف از جمله تهران، کرمانشاه، اهواز، اصفهان، سنندج، تبریز، ارومیه و... پشت اخبار غزه نماند. روزانه می‌بینیم که پرستاران رشت و کرمانشاه و کادر درمانی بیمارستانهای اراک و سنندج ول‌کن خواسته‌ها و حقوق معوقه خود نیستند. اعتصاب‌غذای زندانیان سیاسی و مبارزه آنها در داخل زندان کماکان جاریست. از شور و دادخواهی خانواده‌های شهدا و تجدید عهد با عزیزان جاودانه‌شان کم نشده است. اخبار اعتراض دانشجویان «دانشگاه فنی حرفه‌یی» و «دانشگاه شریف» و احضار دانشجویان و اعتصاب «دانشجویان دانشگاه بهشتی تهران» هنوز شنیده می‌شود و خلاصه این‌که هر گوشه‌یی از خاکستر قیام‌ها را که کنار می‌زنیم شعله‌ای از آن جنگ اصلی زبانه می‌کشد.

به همین دلیل عوامل رژیم با همه دجالیت و سوءاستفاده از غزه مجبورند لابلای صحبت‌هایشان به این جنگ اصیل و ادامه‌دار اعتراف کنند. پاسدار مهدی سیاری جانشین اطلاعات سپاه اگر مردم را معادل «دشمن» حساب می‌کند و می‌گوید: «بسیج نیز در این مدت توطئه‌های دشمن را خنثی کرده» است بلافاصله از «تداوم» همان جنگ طولانی و اصلی یاد می‌کند: «چنان‌چه ۴۰ سال قبل در همین مشهد [مجاهدین] راهپیمایی‌های بزرگی راه می‌انداختند و وارد فاز نظامی شده بودند و خانه‌های تیمی راه انداختند... [که] تا سال ۱۴۰۱ تداوم یافت» (تسنیم، ۳ آذر). نگرانی امثال پاسدار سلامی از این‌که «دشمنان ما نباید فکر کنند که می‌توانند به آرزوهایشان دست پیدا کنند» نیز در هراس از تداوم همین جنگ داخلی است. حتی سگ‌دعوای حاکمیت و دعوای جناحی هم ناشی از همین جنگ است که ولی‌فقیه را مجبور به یک‌دست کردن تمام نهادهای سرکوبگر خود کرده و آنتاگونیسم بین مردم و رژیم را به جایی رسانده که رسانه‌های حکومتی می‌گویند: «فاصله میان ملت و حاکمیت به قدری عمیق شده که حتی حامیان سرسخت حاکمیت را نیز متأثر کرده است و این وضع نابه‌سامان به قلب جریان خالص رسیده و آش آن‌قدر شور شده که جناب آقای اژه‌ای را به صرافت انداخته تا لب به اعتراض بگشاید و «خالص‌ترین جریان حامی حکومت» را مورد نقد قرار دهد و هشدار دهد که «یکدیگر را تخریب نکنید!» و «بیش از این با همدیگر نجنگید! زیرا دشمن در کمین است» (رویداد ۲۴ ـ اول آذر).

آری، مردم ایران در کمین هستند و جنگ‌افروزی خارجی هیچ‌گاه نتوانسته است جنگ اصلی را که ریشه در شکافهای طبقاتی و فلاکت اقتصادی و ابر بحرانهای اجتماعی و سیستم فساد و تبعیض نهادینه شده در نظام ولایت فقیه دارد، خاموش و سرد کند.

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/697412a6-cdb5-4549-b2bb-289351ce2e0b"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات