728 x 90

حاکمیت ولی‌فقیه، مجاهدین خلق و وظیفهٔ ملی و تاریخی(۴)

طلوع نور
طلوع نور

قسمت سوم این بود که مجاهدین خلق در خارج از ملأ اجتماعی و کشور خودشان، برای پاسخ به استمرار و چگونگی مبارزه‌شان، با آزمایش بود و نبود روبه‌رو شدند. گفتیم که آنها پاسخ را در انقلاب ایدئولوژیک به‌عنوان کاراترین سلاح استراتژیک برای سرنگونی حاکمیت ولایت فقیه یافتند. گفتیم که تک‌تک مجاهدین از رهبری تا جدیدترین عضوشان در معرض این انتخاب برای آینده قرار گرفتند.

گفتیم که جمهوری اسلامی هم بزرگ‌ترین پمپاژ تبلیغاتی‌اش علیه مجاهدین را روی انقلاب ایدئولوژیک بنا کرد. برای این پمپاژ هم با همسویان فکری و عملی‌اش بیش از ۳۰۰۰کتاب انتشار داده، دهها فیلم سینمایی و سریال تلویزیونی ساخته، صدها نمایشگاه برپا کرده و هزاران مقاله و سخنرانی علیه مجاهدین نوشته و برگزار نموده است.

در مجاهدین چه گذشت

در قسمت قبل وارد راهرو تالاری شدیم که گفتیم باید تابلوهای گوناگونی را ببینیم و گاه تفسیر و معنا کنیم. در تابلو اول با آزمایشات بشری آشنا شدیم. در تابلو دوم به چگونه رسیدن مجاهدین به انقلاب ایدئولوژیک و ضرورت تصمیم و انتخاب تک‌تک آنان پرداختیم.

این انقلاب چه بود و هست که بعد از آن این همه داد و فریادها و تبلیغات علیه مجاهدین شکل گرفت؟ نکتهٔ مقدماتی و مهم این است که اگر مبارزه‌یی برای سرنگون کردن حاکمیت ولی‌فقیه نبود، مجاهدین هرگز به این انتخاب نمی‌رسیدند و هرگز هم‌چنین کاری نمی‌کردند. علت را باید در نتیجه و دستاورد این انقلاب یا دگرگونی فکری و نیز حاصل سیاسی و آینده‌داری ناشی از آن جست‌وجو کرد. در ادامه به تشریح این معناها با نمونه‌های مادی خواهیم رسید. اکنون ببینیم در مجاهدین چه گذشت و چه کشفی کردند.

این انقلاب یک مبنا داشت که عبارت از مبارزه با تعلقات و وابستگی‌های بازدارنده است. این مبنا در خارج کشور صدچندان نسبت به داخل کشور ضریب می‌خورد. چاشنی اولیهٔ این انتخاب هم این بود که برای یک مجاهد تمام‌وقت و حرفه‌یی در مبارزه، اولویت با خانواده باشد یا مبارزه و تشکیلات جمعی‌ای که باید به نیازهای مبارزه سرسخت با ولایت فقیه پاسخ دهد؟ گفته بودیم که در خارج ایران دیگر نمی‌شد با تعلقات ۲۴ساعتهٔ خانوادگی، مبارزه حرفه‌یی و تمام‌عیار کرد. پس نخستین مانع پیش روی تک‌تک مجاهدین برای این دگرگونی، همسر و فرزند و تعلقات طبیعی و مشروع آن بود. مناسبات خانوادگی‌ای که سال‌های سال از زمان شاه تا سال۱۳۶۳ و ۱۳۶۴ در مجاهدین بود و مبارزه هم می‌کردند؛ هزاران نفرشان هم که متأهل بودند، در زندانها حماسه‌ها خلق کرده و قتل‌عام شده بودند.

پیچیده شدن و البته طولانی شدن مبارزه با حاکمیت ولایت فقیه، تمام قانونمندی‌ها و روال پیشین را تغییر داده بود. علاوه بر این، استمرار مبارزه در تبعید و هجرت پشت هجرت، دیگر با خانواده و قانونمندی‌های ناگزیر آن غیرممکن می‌نمود. پس یک انتخاب ناگزیر پیش روی تمامیت سازمان مجاهدین قرار گرفت. چاشنی انقلاب از این‌جا باید جرقه زده می‌شد. قدم اول به‌ناگزیر از جدایی همسران می‌گذشت. این نخستین آزمایش عاطفی، سخت و پیچیده بود که فقط خود فرد یعنی هر مجاهد باید انتخاب می‌کرد. کاری و امری هم نبود که هیچ احدی بتواند در آن دخالت داشته باشد.

خلوتی بود که به‌قول حافظ «عشق آسان نمود اول، ولی افتاد مشکل‌ها».

خلوتی بود با مردم ایران در زیر سلطهٔ اهریمنی ولایت فقیه.

خلوتی بود با خاطرات گذشته و عشق‌ها و رنج‌های مشترک.

خلوتی بود با یاران و شهیدان پشت سر که گاه با یکی یا چندتایی از آنها قبل از اعدامشان دیده‌بوسی کرده بودی.

خلوتی بود با تاریخ ایران.

خلوتی بود با آرزوهای قشنگ شخصی و زیبای جمعی.

خلوتی بود با سفره‌های خالی قربانیان طبقاتی که جز با سرنگونی آخوندها، سفره‌شان نو نوار نمی‌شود.

خلوتی بود با عهد و قرارها با آرمان آزادی و سردارانی که پرچم این آرمان را سپردند و رفتند...

و خلوتی بود بین منافع خود، منافع جمع، منافع جنبش و منافع ایران و آینده آن.

و این شد یک جریان مستمر در زندگی مجاهدین که الآن دیگر برایشان طبیعی و انتخاب نوعی زندگی شده است.

پاسخ قاطع به چراییِ پمپاژ تبلیغاتی علیه انقلاب درونی

در پای این تابلو، ضروری است به وجه پررنگی از پمپاژ تبلیغاتی جمهوری اسلامی و همسویانش تحت عناوین «طلاق اجباری» و «فرقه» و «سکت» اشاره شود. در چنین خلوتی که هر مجاهد فقط خودش می‌تواند تصمیم بگیرد و انتخاب کند، مگر می‌شود از بیرون او امری یا فرمانی را تحمیل کرد؟ در این تصمیم‌گیری و انتخاب، یک آینده و یک نوع زندگی رقم می‌خورد. گیریم که بر فرض محال بشود دستور داد و تحمیل کرد؛ اما تا کی؟ تا چند ماه و چند سال؟

این‌جاست که حقیقتاً به این واقعیت می‌رسیم که جمهوری اسلامی و همسویانش در این دروغگویی نجومی و هجمهٔ تبلیغاتی علیه انتخاب تک‌تک مجاهدین، ثابت می‌کنند که برای اختیار و انتخاب انسان هیچ حق و حرمتی قائل نیستند و از ذات استدلالشان، دم خروس سرکوب اختیار و انتخاب آزاد بیرون می‌زند. واقعیت این بود که برخی انقلاب را انتخاب نکردند و رفتند دنبال زندگی شخصی‌شان. واقعیت دیگر اما این بود و هست که انقلاب و انتخاب به یک جریان مستمر در مجاهدین تبدیل شد که همواره مبارزه‌شان برای سرنگونی حاکمیت ولایت فقیه را با آن تراز کرده و می‌کنند و اعتلا می‌بخشند.

بنابراین در پای تابلو بعدی به این پاسخ قاطع به چرایی پمپاژ تبلیغاتی جمهوری اسلامی علیه انقلاب درونی مجاهدین می‌رسیم که این انقلاب باعث ماندگاری و استواری هر مجاهدی شده است که عزم جزم کرد همهٔ عشق و عواطفش از آن مردم محرومش باشد و همهٔ هستی‌اش را در کف مبارزه برای سرنگونی مهیب‌ترین نیروی ارتجاعی تاریخ ایران بگذارد. در اعتلا و پیشرفت همین مبارزه هم بود که مجاهدین به کشف بزرگی رسیدند و آن تفاوت مهم بین غریزهٔ جنسی و اندیشهٔ جنسیتی است. (در ادامه به این کشف مهم ضداستثماری خواهیم پرداخت که فراتر از کشف استثمار در ارزش اضافی توسط فیلسوف و اندیشمند بزرگ کارل مارکس است.)

«ملت عشق از همه دین‌ها جداست»

نکتهٔ قابل توجه و مهم دیگری که در پای همین تابلو قابل بحث است، این‌که هر انسانی که به درک کارکرد پیچیدهٔ تفکر و اندیشهٔ جنسیتی نایل می‌آید و با آن درمی‌افتد، تازه به سرچشمهٔ عشق حقیقی که با ذات و جوهر کرامت انسان عجین است، دست می‌یابد. تازه درمی‌یابد که چقدر انرژی و توان برای دوست داشتن، نثار کردن، فدا کردن و عشق ورزیدن دارد.

در پایان این قسمت، به دست‌آوردهای فکری و عملی و هدف انقلاب درونی مجاهدین می‌پردازیم. این انقلاب را در محورهای زیر می‌توان خلاصه نمود:

ــ مسلح شدن به کاراترین سلاح برای سرنگونی جمهوری اسلامی.

ــ پالایش تفکر و اندیشه از افکار و پیشینه‌های طبقاتی، جنسیتی و ارتجاعی و آخوندی.

ــ یگانگی و پیوند با آرمان آزادی و صرف انرژی و توان و وقت خود برای تحقق آن با تقدم سرنگونی رژیم آخوندی.

ــ اولویت هژمونی و رهبری زنان در جهت ارتقای مسؤولیت‌پذیری آنان و نیز تضمین مبارزه با اندیشه‌های ارتجاعی و استثماری.

ــ استخراج انرژی، استعداد و توانایی هر مجاهد با شاخص فدا کردن برای رهایی مردم ایران از سلطهٔ مهیب‌ترین نیروی ارتجاعی تاریخ ایران.

ــ نثار کردن بی‌چشمداشت عواطف و عشق خود به مردم محروم ایران و یاران و همراهان مسیر آزادی ایران از دیکتاتوری و خودکامگی.

ــ مبارزه گام‌به‌گام با اندیشهٔ جنسیتی و استثماری تا تحقق برابری کامل مرد و زن.

آتشی که بادها گر می‌دهندش

در چنین رویکرد و هدفی از انقلاب درونی مجاهدین و طی کردن بخش عمده‌یی از مسیر پر پیچ و خم آن، پیداست که تمام رسوبات تفکر ضدبشری و ارتجاعی فقاهتی با همسویانش بسیج شوند تا با وارونه جلوه دادن این انقلاب توأم با بهتان و شیطان‌سازی، برای سرنگونی‌شان زمان بخرند و فضای سیاسی و اجتماعی را علیه مجاهدین سوق دهند. اما این انقلاب آتشی است که توانست مجاهدین را از محاق مماشات دنیا با ملایان و برچسب تروریستی درآورد، باقی مسیر را توفان آگاهی‌بخش آن گر خواهد داد...

در پای تابلوهای بعدی به کشف و شهودهای بیشتری خواهیم رسید...

ادامه دارد...

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/c4b37a12-1b76-41bd-ba05-5d64ae0d8b0c"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات