قوهی مجریه، مقنّنه، قضاییه، جاهای دیگر، همه در این جهت یکسانید و یکسانیم. و ما در جمهوری اسلامی احتیاج داریم به تعمیر قلب خودمان...
علی خامنهای در دیدار با سران و کارگزاران رژیم
مرض قلب، درد مشترک دو خلیفه!
وقتی خبر را میخوانی بر و بر نگاه میکنی و به مشاعرت شک میکنی، بعد که چشمانت را میمالی و دوباره آن را میخوانی، نخستین موضوعی که به ذهنت متبادر میشود این است که در این شرایط هچلهفت برای نظام ـ که رسانههای حکومتی آن را «برهه حساس!» نامگذاری کردهاند ـ چه جای انگشتگذاشتن روی قلب و حسرت و تأسف و آرزو برای «تعمیر!» آن؟!
مگر میشود ولیفقیه نظام باشی و با ادا و اطوار آنچنانی، همه سران رژیم را در زیر یک سقف جمع کنی و برای آنان روضه تعمیر قلب بخوانی؟! مخاطب درمیماند که موضوع چیست؟
...
اگر لایههای سطحی فکر را کنار بزنیم و به کنه برویم اتفاقا درخواهیم یافت که ولیفقیه درست روی قلب موضوع انگشت گذاشته؛ درست دقت کنید: «روی قلب». به حافظه تاریخی در این مورد مراجعه کنیم درخواهیم یافت که خمینی نیز بعد از زهرخورشدن تحمیلی و معامله آبرو با شیطان! بهخاطر قلب، در بیمارستانهای قلب تهران بستری شد ولی در نهایت دکترها نتوانستند او را در ببرند. زور عزرائیل از آن زورها بود و چربید!
حال وارث برحق تاج و تخت امام و قر و قمیشهای پاسدار و بسیجی فریبانه او نیز انگشت روی «قلب» موضوع گذاشته و به درد لاعلاج قلب اشاره میکند. او نه تنها قلب خودش بلکه قلب همپالگیها و همپیالگیهایش را نیز نشانه رفته و آنها را نیازمند «تعمیر!» میداند. در حقیقت این قلب کل نظام است که از کار افتاده و نیاز به...
ای آنهایی که میگفتند چرا در حالی که دیو سیریناپذیر دلار در بازارهای سیاه ایران تنوره میکشد و هل من مزید میطلبد، در حالیکه نظام با قیام گرسنگان از هر طرف جر میخورد و از برجام جز یک تهجام دورانداختنی بیش نمانده و در حالی که کرانههای مدیترانه از غلظت حضور ناوهای هواپیمابر به گونه جنگلی از پولاد و باروت درآمده و دیکتاتور سوریه، نمیداند به کدام قبله رو بیاورد و در حالیکه... بله، در این حالات آنچنانی چرا «مقام معظم!» سران رژیم را به درون خودشان و به سمت مکاشفه و مراقبه هل میدهد؟ فقط فکر کردن به یکی از غصههای نظام، آدم درست و حسابی و دارای عقل و منطق را دقمرگ میکند، تا چه رسد به...
لا اله الا الله! دیدید چیزی را که «عمود خیمه نظام» میدید شما نمیدیدید؟! بالاغیرتا بروید یک بار دیگر افاضات ایشان را بخوانید تا باورتان شود آنچه او در خشت خام میدید، دیگران در آینه نمیدیدند!
اعتراف به مرگ تدریجی و سقوط در بیانات «مقام معظم!»
«یکی از بلاهای ما تدریج است، یعنی بهتدریج دچار یک حالتی میشویم [اما] نمیفهمیم، پیری خودمان را نمیفهمیم، تدریجی است. کسی را که شما ۲۰سال است، ۲۵سال است ندیدهاید، حالا میبینید، پیری او را میفهمید، اما پیری خودتان را که تدریجی است و پیری آن دوست همراهتان را که دائم با هم هستید، نمیفهمید، حس نمیکنید، چون تدریجی است. ما سقوط خودمان، عقبگرد خودمان را که تدریجی است، درست نمیفهمیم، خیلی باید دقت کنیم».
آری، در «۴۰سالگی» آثار کهولت تاریخی و ضعف مفرط و علاجناپذیر در سراپای نظام آشکار شده است. علی خامنهای با زبان اشهد خود به پیری نظامش اشاره میکند و آن را برگشتناپذیر میداند. این «تدریج» همان آثار عملکرد زهر است. ولیفقیه فرتوت تا آنجا در این حدیث نفس پیش میرود که آشکارا به کلمه «سقوط»! نیز اشاره میکند:
«ما سقوط خودمان، عقبگرد خودمان را که تدریجی است، درست نمیفهمیم، خیلی باید دقت کنیم».
رک و پوستکنده معنی حرفش این است که «آهای! آهای! کار از کار گذشته و باید فاتحه را خواند»!
در ۴۰سالگی نظام، فیل ولیفقیه یاد هندوستان دهه ۶۰ را میکند!
«خیلی از شماها از اوایل انقلاب در میدان فعالیتهای انقلابی بودهاید، یعنی دههی ۶۰ را به خوبی درک کردهاید. [آیا] یادتان هست احساسات خودتان در آن دهه را؟ یادتان هست رفتار خودتان در آن دهه را»؟
علی خامنهای به وضوح حسرت روزها و ماهها و سالهای سیاه و خونبار دهه ۶۰ را میخورد و به سرکردگان رژیم ـ که همگی در زمره شکنجهگران، زندانبانان، تیرخلاصزنان و گسیلکنندگان کودکان روی میدانهای مین هستند ـ آن دوران را یادآوری میکند. دههیی که در آن ایران به یک حمام خون تبدیل شده بود و هیولایی انسانخوار بیوقفه خون نوباوگان و جوانان ایران را میریخت و اشتهای او سیری نداشت؛ دههیی که بسیاری از بریدگان همین رژیم، در بیان آن برای نسلهایی که شاهدش نبودهاند ابا دارند. دههیی که در ابعاد جنایت و خیانت انگشت کوچک کودتای ننگین ۲۸مرداد و کشتار ۱۷شهریور ۵۷ نیز محسوب نمیشود.
علی فلاحیان در حال دفاع از جنایت علیه بشریت در دهه ۶۰
۲جلاد و یک دوجین شاگردجلاد دهه ۶۰ در یک قاب، آخوند علی رازینی و اسدالله لاجوردی
اقرار به عمل خلاف و حرام در سران رژیم
«یا یک عمل خلافی بود، یک حرامی بود که آن وقت مقید بودید انجام ندهید، حالا انجام میدهید راحت و بیدغدغه، بفهمید که عقب رفتهاید».
علی خامنهای
عملکرد «اژدهای هفتسر فساد»، رانتخواری، دزدیدن و آبکردن دکل نفت در روز روشن. ساختن برجهای بلند از پولهای به یغما رفته، تکاثف ثروت در اشرافیت عمامه بهسر و ریشدار، اداره مافیای قاچاق و مواد مخدر در سپاه پاسداران، گسیل آقازادههای دارای ژن خوب! به خارج کشور و انباشتن بانکهای خارجی از پولهای کثیف، حراج اموال ملت ایران و تبدیل آن به موشک و گلوله و سلاح و شیمیایی و کشتار کودکان سوری با آن و بالاکشیدن هست و نیست مردم فلکزده به اسم بنیادهای غارت و چپاول تنها نمونههای کوچکی از «حرام»هایی است که این دستگاه جرم و جنایت مرتکب شده است. به جغرافیای سلاخیشده ایران در حاکمیت ولایت فقیه نگاه کنیم. جا به جا آثار حرامهای مرتکب شده را خواهیم دید. از دریاچه در حال جانکندن ارومیه تا دزدیده شدن زندگی از جان زندهرود. از چهرههای اسیدپاشی شده زنان تا چوبههای آباد دار و تیرباران. از اندام به فروش رفته کودکان تا عصمت غارت شده زنان. از چادرهای غرق شده در آب و گل زلزلهزدگان تا اشکهای لرزان یتیمان گرسنه بر درگاه آنها. از زبالهگردی زنان و دختران شریف میهنمان برای یافتن تکهنانی جهت سدجوع گرفته تا مادران بیتوته کرده بر در زندانها.
و کدام درد را برشمریم؟
آیا بهتر از این میشد با زبان معکوس به مرگ تاریخی نظامی اشاره کرد که تا همین امروز به ضرب سرنیزه، دروغ و تزویر خودش را به ایران و ایرانی تحمیل کرده است. آیا بهتر از این میشد به کهولت و کودنی و خرفتی و نیشباختگی و چنگال و ناخنریختگی هیولای هفتسری به نام «ولیفقیه» اعتراف کرد. «تعمیرگاه قلب»! که سهل است اگر تمام بیمارستانهای قلب در پیشرفتهترین کشورها بسیج شوند، اگر تمام اکسیرهای عالم را جمع کنند، هیچکدام نخواهند توانست این کهولت و مرگ تاریخی را درمان کنند. درمان فقط در یک دارو است. نام آن را هر ایرانی میداند. سرنگونی، سرنگونی، سرنگونی.