دانشگاه از روز اول پیدایش نظام قرونوسطایی آخوندی همراه با سایر مظاهر پیشرفت و توسعه، مورد خشم و غضب خمینی قرار گرفت و بلایی نبود که از سوی ارتجاع ولایت بر سر دانشگاهها نیاید.
او از همان ابتدا درصدد مسلط کردن حوزه و ارتجاع بر دانشگاه بود.
وقتی زورش نرسید دانشگاهها را به اسم «انقلاب فرهنگی» تعطیل کرد امری که در قرن بیستم حیرتانگیز و باور نکردنی به نظر میرسید.
در ادامه بسیاری از دانشجویان و دانشگاهیان را به بند کشید و یا اعدام و سر به نیست کرد.
موج تصفیه استادان و سایر اقشار دانشگاهی را راه انداخت و بسیاری را خانهنشین و از دور خارج کرد.
پس از باز کردن دانشگاهها، با انجمنهای اسلامی دستسازش اختناق مضاعفی بر دانشگاه حاکم کرد.
بیش از ۴۰درصد ظرفیت دانشگاهها را به عوامل خودش در بسیج و سپاه و... اختصاص داد.
داستان تلخ تجاوز به حریم دانشگاه برای دههها ادامه داشت و رژیم به اشکال مختلف توانسته بود دانشگاه را به بند بکشد و کوچکترین صدای اعتراضی را در نطفه خفه کند تا اینکه با پایان یافتن جنگ و مرگ خمینی در دهه شصت و در ادامه سهسرگی رژیم و روی کار آمدن خاتمی در دهه هفتاد، تضادهای پنهان اجتماعی سر باز کرد و به سطح آمد. به همان میزان هم نقش دانشگاهها در اعتراضات بارز شد و طوری شد که به اعتراف رسانههای خود رژیم «در سالهای ۷۶، ۹۲ و ۹۶ دانشگاهها موتور حرکت سیاسی شدند که در تضاد با افکار تندروانه و بستن فضای دانشگاه بود. دانشگاه که سالها به اغماء رفته بود و از سیاست فاصله گرفته بود» (ستاره صبح، ۷شهریور ۱۴۰۲).
جنبش دانشجویی و قیام ۱۴۰۱
اما تأثیر قیام دانشجویی در سال۱۴۰۱ در مدار بالاتری بود و به شکلی کیفی خود را بارز کرد. بسیاری از مهمترین شعارهای قیام از جمله «مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه چه رهبر» در دانشگاهها فراگیر شد. شعار مستقیم و رو در رو علیه بالاترین مسئولان رژیم و هو کردن آنها در دانشگاهها ترویج یافت. تنوع و شبکه عمومی دانشگاههای آزاد و سراسری و پیام نور و... بود که طنین قیام را به دورترین شهرها و شهرستانها رساند.
به همین دلایل، دانشگاه از نقاطی بود که کینه شتری خامنهای را برانگیخته است. او خواب پنبه دانه «کودتای فرهنگی» را میبیند و فکر میکند «کما فی السابق» توان سرکوب دانشگاهها و در ادامه خاموش کردن قیام را دارد. اما چرخ تکامل در این چهل سال به زیان رژیم و به سود مقاومت و مردم ایران چرخیده است. اکنون اخراج فلهای توسط دولت رئیسی و تزریق عناصر همسو با حاکمیت، در بین خودیها هم تحمل نمیشود و جنگ گرگها را در وحشت از پیآمد «خالصسازی» تشدید کرده است. آنچه رسانههای حکومتی از این جنگ افشا میکنند گوشهیی از همین بیتعادلی درونی رژیم است:
رسانهیی، اعلان جنگ خامنهای با دانشگاهها را اقدامی «ضد انقلاب و ضدفرهنگ» مینامد و میپرسد: «آیا بهتر نیست به جای عنوان «انقلاب فرهنگی»، این اقدامات را ضد انقلاب و ضدفرهنگ خواند؟» (اعتماد، ۱۱شهریور) پژوهشگری حکومتی اقدام رئیسی در حذف استادان را «خیانت» میخواند و به او هشدار میدهد که باید برای محاکمه «در پیشگاه ملت» آماده شود: «خیانتی که به این واسطه دارد به کشور صورت میگیرد با هیچکدام از موارد پیشین قابل مقایسه نیست. اینجاست که باید او و همه دستاندرکاران این فاجعه و خیانت بزرگ را وعده به محاکمهای دهیم که بهزودی در پیشگاه ملت انجام خواهد شد و آن روز دیر نیست» (انصافنیوز، ۷شهریور). کارشناس دیگری نیز به در میگوید که دیوار بشنود و متولیان گوشبهفرمان خامنهای را «جهال، قدرتپرست و منفعتطلب» و «بدون شرافت انسانی» و بی «وجدان» میخواند: «عدهیی جهال، قدرت پرست و منفعت طلب هستند که حقیقتاً نه با ارزشهای انقلاب تربیت شده اند، نه با ارزشهای اسلامی و دینی. حتی میتوان گفت افرادی هستند بدون شرافت انسانی که وارد نهادهای فرهنگی شده اند... این قماش تصور دارند که برای حفظ موقعیت خود، لازم است تا اساتیدی را که به راستی به ساحت علم، حقیقت پرستی و پژوهش تعلق داشته و آبروی نظام علمی و دانشگاهی کشور هستند اخراج کنند. این ها حتی از وجدان یک فرد عادی برخوردار نیستند» (آرمان امروز، ۱۲شهریور).
ناگفته پیداست که خامنهای در آستانه سالگرد قیام ۱۴۰۱، آب در هاون میکوبد و با این اقدامات جلوی فوران بحرانها را نخواهد گرفت. در فاز سرنگونی، هر اقدام اینچنینی در برخورد با بحرانهای لاینحل خودش به گسترش وضعیت انفجاری سوخترسانی میکند. حتی امنیتیترین و دلسوزترین مهرههای نظام پیشبینی میکنند که «درست برخلاف هدف متصور از سیاسی و اعتراضی نشدن دانشگاه، در پی چنین تصمیماتی، گفتگوهای اعتراضی بیشتر شکل خواهد گرفت» (علی ربیعی، اعتماد، ۱۲شهریور).