«الان تکلیف رئیسی با صحنهای بدون رقیب در انتخابات ریاستجمهوری سال۱۴۰۰ چیست؟. در این بازی، واقعاً چه کسی برنده است؟ نظام، مردم، رد صلاحیت شدگان یا تایید صلاحیت شدهها؟» (آرمان. ۵خرداد۱۴۰۰)
***
یک سؤال از دو خاستگاه
اگر چه این روزنامهٔ حکومتی وابسته با باند اصلاحطلب منافع مشخصی در طرح این سؤال دارد و سؤال خود را تعمیم نمیدهد و روی موضوع اصلی نمیبرد ولی با تعمق در سؤال بهراحتی میشود فهمید برنده و بازندهٔ سیاست حذف و انقباض کیست؟
اگر بخواهیم به این سؤال در یک خط پاسخ بدهیم، باید گفت، برندهٔ اصلی مردم و مقاومت ایران بودند و بازندهٔ اول و آخر آن خامنهای.
خامنهای با اهرم فشار شورای نگهبان ارتجاع، دست به اقدامی زد که در تاریخچهٔ پر نکبت و ادبار این نظام رکورد جدیدی از رذالت بود. او در روز روشن همهٔ ادا و اطوارهای تنزهطلبانه را کنار گذاشت و بهقول خودیهای نظام، پیشاپیش نتیجهٔ انتخابات را اعلام کرد. او حتی چیزی را که در شکل در ادبیات حکومتی به «جمهوریت نظام» موسوم بود، کنار زد و اراده و خواست و هژمونی خود را اعمال کرد. یعنی قبل از هر چیز به آدمها و نانخورهای خودش گفت که چیزی که تا بهحال در حکومت به نام انتخابات وجود داشته کشک و پوشالی بیش نبوده است؛ زیرا در سر بزنگاه یک شاه عمامهدار به نام ولیفقیه وجود دارد که با دگنک نظارت استصوابی فرا قانون خودش عمل میکند. طبق مصالح قدرتطلبانهاش، قانون میبرد و قانون میدوزد و به احدی جز خودش و تمایلات شیطانیاش پاسخگو نیست. مگر تعریف ولیفقیه و کارکرد او از روز اول جز این بوده است؛ اگر غیر از این بود، «سلطنت مطلقهٔ فقیه» نامگذاری نمیشد؛ منتهی تا بهحال این خودکامگی مطلق و عنان گسیختگی در اعمال قدرت در زرورقی از ریا پیچانده شده و به اسم انتخابات به جامعه قالب میشد. وقتی در سیستمی یک نفر مافوق قانون باشد و از بالای سر قانون تصمیم بگیرد. خروجی اختیارات بیحد و حصرش جز این نخواهد بود.
خامنهای، بازندهٔ اصلی
میگوییم خامنهای بازندهٔ اصلی بود؛ چرا؟
۱ـ خامنهای دجالیت قبلی در رابطه با انتخابات و داعیهٔ «من در انتخابات دخالت نمیکنم» را کنار زد و شکل بیرتوش استبداد دینی را در معرض قضاوت و تماشا گذاشت. بهعبارت دیگر حائلها و موجشکنهایی مانند «دولت غربگرا»، «اصلاحطلبان» و... را از جلوی اعتراضات اجتماعی برداشت و خودش را طرف حساب خشم انفجاری جامعه کرد.
۲ـ خامنهای در حقیقت با این اقدام به خود شلیک کرد. موقعیت او اینک حتی قابل مقایسه با یک روز قبل از اعلام اسامی کاندیداها ریاستجمهوری نیست. او بازندهٔ اصلی است زیرا با حذف طیفی از خودیهای نظام، شقه و شکاف را در داخل حکومت تعمیق کرد و به آنها گفت حتی اگر سالها در خیانت و جنایت من شریک بوده و به خوشخدمتی کرده باشید، در سر بزنگاه شما را بهخاطر قدرت خودم قربانی خواهم کرد.
آخوند محمد جواد حجتی کرمانی در بیانیهیی با تیتر «تیر خلاص به جمهوریت نظام» نوشته است:
«اعلام نامزدهای عمدتاً یکدست ریاستجمهوری ۱۴۰۰ در باور نمیگنجد!»
او در این بیانیه که مخاطب مستقیم آن خامنهای است با بیانی تعریض آمیز اضافه کرده است:
«با اشراف دقیقی که بر وضع اخلاقی و اجتماعی و سیاسی کنونی ملت و گرایش فکری نخبگان ملت دارند، با استفاده از قدرت قانونی و فراقانونی خود (که آن هم قانونی است) مردم را از زحمت شرکت در انتخابات صوری نمایشی ـ فرمایشی معاف فرموده و از مصرف بیهوده و مسرفانه دهها میلیاردی انتخابات جلوگیری کنند و با صدور حکم حکومتی مبنی بر ریاستجمهوری آقای ابراهیم رئیسی (که بهنظر ناظران، نامزد بیرقیب انتخابات است و تبلیغاتش را هم در مدت ریاست قوه قضاییه انجام داده و خود را قهرمان مبارزه با فساد معرفی نموده) صادر فرمایند تا حداقل ضمن جلوگیری از هزینههای بیهوده از جیب ملت ایران (که بسیاریشان زیر خط فقر زندگی میکنند) مردم با صراحت و صداقت برخاسته از روشن بینی و شجاعت رهبری، به زندگی روزمرهشان بپردازند و از شر تبلیغات تو خالی و مناظرههای احتمالی میان تهی تکراری (که علی الاصول بین کسانی که عمدتاً دارای گرایش سیاسی یک دست هستند فاقد مفهوم و معنی است) رها گردند» (سایت جماران. ۵خرداد ۱۴۰۰).
توجه داشته باشیم که تعابیر مانند «قدرت فراقانونی» ولیفقیه، «انتخابات صوری نمایشی ـ فرمایشی»، و یا «تبلیغات از جیب مردم ایران» و... از درون نظام درنیامده، سالیان دراز از سوی مقاومت ایران به کار برده شده است.
این بیانیه قطعاً آخرین از این نوع نخواهد بود.
۳ـ خامنهای بازنده است؛ زیرا پیشاپیش به مردم گفت که دیگر نیازی نیست در انتخابات نمایشی او شرکت کنند، همه چیز تعیینتکلیف شد. به قدرتهای خارجی نیز همین را گفت. اکنون مضحکهٔ دنیا شده است و انتخابات او را با انتخابات بشار اسد مقایسه میکنند. او با این کارش، زحمت براندازان را کم کرد. خودش حکم تحریم انتخابات خودش را صادر کرد.
۴ـ با حاکم شدن فضای حذف و انقباض، حکومت تمایل دارد به سمت سرکوب و تروریسم بیشتر برود ولی در جامعهٔ انفجاری سرکوب به ضد خودش تبدیل خواهد شد و جرقههای اعتراضات را برخواهد افروخت.
۵ـ خامنهای بازنده است؛ زیرا با این اقدام خود به مردم اعلام کرد که من و کاندید مطلوب من جز «شکنجه و اعدام» چیز دیگری بلد نیستیم. اگر میخواهید مرا سرنگون کنید، باید استراتژی قیام و سرنگونی و راهبرد هزار اشرف و کانونهای شورشی روی بیاورید. تغییر از درون حاکمیت و از طریق رأی و رأیکشی یک سراب فریبنده است.
۶ـ خامنهای بازندهٔ اصلی است؛ زیرا دوقطبی اصلی جامعهٔ ایران را یکبار دیگر بارز کرد و روی آن انگشت گذاشت. این دوقطبی از هماکنون فعال شده است. او میخواست با برکشیدن ابراهیم رئیسی به مصاف مجاهدین و کانونهای شورشی برود که ناخواسته باز هم دشمن اصلی خود را آدرس داد.