دموکراسی و رأی مردم پاد زهر دیکتاتوری است. این پدیده گرچه ممکن است در مکاتب مختلف مفاهیم متعددی داشته باشد اما کیست که نداند دموکراسی در جوهر خود و در بنیادیترین مفهوم خود، ناقض دیکتاتوری است؟ همان چیزی که فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران بهشدت از آن وحشت دارد: پدیدهیی که منشاء قدرت سیاسی را رأی و نظر مردم میداند و لاغیر.
وحشت آخوندهای حاکم بر ایران از رأی و نظر مردم ناظر به همین کار کرد ضدارتجاعی آن است:
انتخاب مردم!
تیتر بالا غلط نیست، فریب رسانهای هم نیست. این جمله عین حرفهای علمالهدی در خطبههای نمایش جمعه مشهد در روز ۱۸مرداد ۹۸است که از رسانههای سراسری رژیم هم بخشهایی از آن پخش شد.
علمالهدی با اشاره فشارهایی که از سوی مردم و مقاومت به رژیم وارد میشود و با ابراز وحشت از بحران عدم مشروعیت تمامعیار رژیم جملاتی بر زبان آورد که گرچه از نظر سیاسی یک قاف جدی بود اما به هرحال نشان از شدت درهم ریختگی ناگزیر رژیمی میدهد که از همه سو خود را در تنگنا مییابد، تنگنایی که سختترین جبهه آن، نقطه رودررویی با مردم و مقاومتشان است.
علمالهدی چه گفت؟
علمالهدی در خطبههای نماز جمعه مشهد بحث فشاری که مردم برای برقراری حاکمیت ملی و دموکراتیک به رژیم میآورند را تأیید کرد و گفت:
« امروز ما... با دو جهت باید توجه کنیم.
یک جهت موضعگیری دشمنان... یعنی اون جریانهایی که اون روز (منظورش دوران صدر اسلام است) با ولایت میجنگیدند عینا همان جریانهایی هستند که امروز در داخل یا در خارج با ولایت میجنگند... از (صدر اسلام)... دو تا شگرد را تا به امروز دنبال کرده:
شگرد اول سکولارسازی سیاست هست... یعنی به مردم بفهمانند آقا مدیریت اجتماعی شما، اداره اقتصاد شما، اداره سیاست شما ربطی به دین شما ندارد... این خط بود میخواست بگوید من که میخواهم مملکت را اداره کنم نباید فقیه باشم نباید فقاهت داشته باشم نباید دین شناس باشم من مملکت را برایتان اداره میکنم...
شگرد دومی که اینها اجرا میکردند این بود اونجایی که مقام ولایت و رهبری... را به رقابت سیاسی بکشانند او را یکطرف رقابت قرار بدهند...
الآن دقیقاً همین است یعنی اینکه الآن بیایند بگویند آقا!
جریان دین یک جریان،
جریان لائیک و بیدینی یک جریان،
اینها برای قدرت دو جریان به جان هم افتادند جریان لائیک و بیدین را اردوکشی سیاسی بکنند مقابل جریان دین».
علمالهدی پس از مقدمه، از صدر اسلام به امروز گریز زده و با اشاره به مردم و مقاومت گفت: (مخالفان کنونی نظام هم مانند صدر اسلام میخواهند):
«جریان دین را بکشانند به عرصه رقابت و نتیجتا مقام ولایت و رهبری بیاید تو عرصه رقابت. حالا در رقابت ممکن است شکست بخورد ممکن است بالا بیاید!....
جریان دیندار یک طرف،
جریان لائیک یک طرف،
اینها به جان هم بیفتند حالا بعد هم برای رقابت سیاسی خب ممکن است اونها قدرت را بگیرند میخواهند جامعه را دو قطبی کنند....
ببینید عزیزان تو عرصه رقابت امام را کشاندن همان نقشه است که جامعه را قطببندی کنند».
این البته چکیده حرفهای علمالهدی است که روز جمعه در نمایش جمعه مشهد بیان کرد.
شدت وحشت آخوندها از مردم و مخالفت مردم با نظام
علمالهدی در همان خطبه بهرغم تمامی تحریفها و خلط مبحثهایی که داشت و بهرغم تمامی شیاد بازیهایی که در سوءاستفاده از مذهب به خرج داد اما روی یک نکته را نتوانست بپوشاند و نتوانست آن را تحریف کند و آنهم شدت تنفر مردم از رژیم و نظام پلیدی است که تحت عنوان ولایتفقیه سرهمبندی کردهاند. نظامی که خودشان نیز میدانند که در یک رقابت شرافتمندانه سیاسی به سرعت از مردم شکست خواهد خورد و از صحنه سیاسی حذف خواهد شد.
کسانی که سالهای ۵۸تا سی خرداد ۶۰را بهخاطر دارند، میدانند معنی حرفهای علمالهدی چیست. آن روزگار نیز خمینی که در رقابت سیاسی با مجاهدین بهشدت کم آورده بود، با توسل بهقتل و ترور روزمره و کشتار مردم بهویژه جوانان مجاهد تلاش کرد عرصه سیاسی را از رقابت مسالمتآمیز تهی کرده و دیکتاتوری متعفن خود را حاکم گرداند. امری که اگر چه در تاکتیک به انجام آن موفق شد اما تمامی استراتژی خلافت خود را به آتش آن جنایت سوزاند و برباد داد، بهنحوی که امروز کمتر کسی شک دارد جانشین خمینی (خامنهای) دومین و آخرین ولیفقیه این مملکت نباشد. آخوند جلادی که با مرگش، نظامش را هم با خودش به گور خواهد برد. چرا که مطلوب مردم نظامی است که:
یک حاکمیت مردمی برقرار کند
آزادیهای دموکراتیک را در سراسر مملکت جاری کرده،
دین را از دولت جدا کند
حقوق کلیه آحاد مردم و اقلیتها را محترم شمارد
برابری زن و مرد را اجرایی کند
مساوات اجتماعی را برقرار کند
و رأی و نظر مردم را مبنای مشروعیت قدرت سیاسی قرار دهد یعنی دقیقاً همان چیزی که علمالهدی و ولیفقیهش خامنهای بهشدت از آن واهمه دارند همانگونه که بنیانگذار پلیدشان خمینی از آن وحشت داشت و هرگز در طی این چهل سال جرأت نزدیک شدن به رأی حقیقی مردم را نداشته و تا روز سرنگونی نیز به آن نزدیک نخواهند شد. چرا که چنین نظامهایی با رأی مردم نقیض یکدیگر هستند و در هر شرایطی وجود هر یک نافی حضور دیگری خواهد بود.