علی خامنهای در قسمتی از سخنرانی نوروزی خود در آغاز سال ۱۴۰۴، بار دیگر تلاش کرد تا با طرح شعار سال تحت عنوان «سرمایهگذاری برای تولید»، مسئولیت احیای اقتصاد ورشکسته کشور را روی دوش مردم بیندازد و از خود و نظامش رفع تقصیر نماید.
«تولید داخلی خیلی اهمیت دارد. منتها تولید احتیاج پیدا میکند به سرمایهگذاری؛ سرمایهگذاری هم تا میگوییم، ذهن بعضیها میرود به سرمایهگذاری خارجیها؛ نه، سرمایهگذاری مردم خودمان؛ همین نقدینگیای که در اختیار مردم است، همین که بعضیها صرف میکنند نقدینگیهای خودشان را در راه سکه، در راه زمین، در راه مسکن، در راه ارز و مشکلات درست میکنند برای کشور ــ علاوه بر اینکه سودی نمیرسانند، مشکل هم ایجاد میکنند ــ همین نقدینگی اگر صرف سرمایهگذاری بشود برای تولید، کشور پیشرفت خواهد کرد.» (۱)
این سخنان، در بستر واقعیتهای تلخ اقتصادی ایران، بیش از آن که راهکاری عملی ارائه دهد، به تلاشی برای شانه خالی کردن از مسئولیتهای کلان نظام تعبیر میشود.
خامنهای در بخشی دیگر از سخنانش میگوید: «وظیفه مردم همین است که هر کس میتواند، پولی دارد، امکانی دارد برای اینکه یک تولیدی، ولو کوچک، بهوجود بیاورد، این کار را بکند». او با این ادعا، بار احیای اقتصاد را بر دوش مردمی میگذارد که سالهاست زیر فشار تورم افسارگسیخته، بیکاری گسترده، و کاهش قدرت خرید کمر خم کردهاند. این در حالی است که بخش بزرگی از سرمایههای مردم در سالهای اخیر بهدلیل چپاولهای نجومی ارگانهای وابسته به بیت خامنهای و سپاه پاسداران، خاصهخرجی آقازادهها و رانتخواری و فساد مهرههای ریز و درشت حکومت، به کام کشیده شده یا به خارج از کشور منتقل شده است. چگونه میتوان از مردمی که به سختی معیشت روزانه خود را تأمین میکنند، انتظار داشت که سرمایهگذاری کنند و چرخ تولید را بچرخانند؟
بازار پر حباب ارز، طلا و سکه
خلیفه ارتجاع به نمونههایی اشاره میکند که بهگفته او، کسانی با همت و اقدام خود به سود رسیدهاند و کشور را نیز منتفع کردهاند. اما این ادعا بدون ارائه شواهد ملموس، بیشتر به یک شعار تو خالی شبیه است. واقعیت این است که در اقتصادی که تحت سیطره نهادهای نظامی و شبهدولتی قرار دارد، فرصتهای سرمایهگذاری برای مردم عادی یک ادعای مضحک بیش نیست. انحصارهای اقتصادی، رانتخواری، و فساد گسترده، فضایی را ایجاد کرده که تنها وابستگان به قدرت میتوانند از چنین سودهایی بهرهمند شوند، نه مردم عادی که حتی برای تأمین نیازهای اولیه خود در تنگنا هستند.
نگاهی به بازارهای ارز، طلا و سکه نشان میدهد که چرا توصیه خامنهای برای سرمایهگذاری مردم در تولید، یک ادعای سخیف و دور از واقعیت است. در سالهای اخیر، این بازارها بهدلیل بازدهی کوتاهمدت و تنشهای لحظهای قیمت، مقصد اصلی سرمایههای خرد شدهاند. فقط در آخرین ماه سال ۱۴۰۳، قیمت سکه تا ۸ میلیون تومان در یک روز جهش کرد و هر گرم طلای ۱۸ عیار که در ابتدای سال ۳ میلیون و ۲۵۴ هزار تومان بود، با رشدی بیش از ۱۵۰ درصد، به ۸ میلیون و ۱۰۰ هزار تومان در آغاز ۱۴۰۴ رسید. سکه تمام بهار آزادی حالا ۹۷ میلیون و ۱۵۵ هزار تومان قیمت دارد، با حبابی ۲۶ میلیون تومانی که نشان از آشوب در بازار است. نیمسکه، ربعسکه و سکه گرمی هم با قیمتهای نجومی ۶۰ میلیون، ۳۴ میلیون و ۸۰۰ هزار، و ۱۵ میلیون و ۴۰۰ هزار تومان، گزینههایی وسوسهانگیزتر از تولید پرریسک شدهاند.
چگونه میتوان در حباببازار برای تولید سرمایهگذاری کرد؟
ایزگم کردن نقش دزد اصلی و کلان دزدان نظام
نکته قابل تأمل در سخنان خامنهای، نبود هیچ اشارهیی به نقش خود او و نهادهای تحتامرش در وضعیت کنونی اقتصاد است. بیت خامنهای بر نهادهایی مانند ستاد اجرایی فرمان امام، بنیاد مستضعفان، و سپاه پاسداران نظارت دارد که بخش عظیمی از اقتصاد کشور را در اختیار دارند. این نهادها نه تنها شفافیت مالی ندارند، بلکه با معافیتهای مالیاتی و انحصار در پروژههای بزرگ، عرصه را بر بخش خصوصی واقعی تنگ کردهاند. چگونه میتوان از مردم انتظار سرمایهگذاری داشت، وقتی که اقتصاد در چنبره این غولهای غیرپاسخگو گرفتار است؟
به نظر میرسد که این سخنان، بیش از آن که دعوتی واقعی به مشارکت باشد، تلاشی برای فرار از پاسخگویی است. خامنهای با انداختن توپ به زمین مردم و دولت، از نقش سیاستهای کلان نظام در ایجاد بحران اقتصادی چشمپوشی میکند. فساد و چپاول سیستماتیک و نیز هزینههای هنگفت صرفشده برای سرکوب و پروژههای تولید بمب اتمی و سلاحهای کشتار جمعی و نیروهای نیابتی عواملی هستند که اقتصاد ایران را به ورطه ورشکستگی کشاندهاند؛ اما در سخنان نوروزی، هیچ اشارهیی به این کلان دزدان سرمایههای مردم ایران نمیشود و در عوض، مردم عادی بهعنوان مقصران اصلی معرفی میشوند که گویا به وظیفه خود عمل نکردهاند.
«قبل از اینکه صدای انفجار شنیده شود...» !
وضعیت اقتصاد تحت اشغال ایران طوری است که فرشاد مؤمنی درباره آن میگوید:
«در این شرایط، حتی الفاظ هم کارکرد خود را از دست میدهند و بحرانیترین عدم تعادلهایی که بقای جامعه را به خطر انداخته را با تعابیر چرتکهای به ما گزارش میدهند. مثلا ما اکنون با بحران بسیار حاد و شکننده در زمینه انرژی روبهرو هستیم که میتواند باقی نظام ملی را به چالش بکشد اما اسم آن را ناترازی میگذارند! یعنی مسألهای که آن را میتوان در کادر چهار عمل اصلی درک کرد و مسأله عمیق و چند بعدی بسیار پیچیده دیگر دیده نمیشود».
او در جایی دیگر میافزاید:
«تمام گزارشهای رسمی منتشر شده میگوید این مناسبات به انتهای بقای خود رسیده... هوشمندی روشنفکران، دانشگاهیان و حکومت است که قبل از اینکه صدای انفجار شنیده شود، این وضعیت را پیش نگرانه ببینند» (۲).
***
تجربه سالهای گذشته نشان داده که شعارهای پوچ سالانه، بدون پشتوانه عملی و اصلاحات ساختاری، تنها به تکرار وعدههای بیثمر منجر شده است. سخنان نوروزی خامنهای، بیش از آن که نویدبخش تغییر باشد، نمایانگر تداوم همان سیاستهایی است که ایران را به این روز انداخته است.
منابع:
(۱) سایت خامنهای. ۱فروردین ۱۴۰۴
(۲) جماران. ۲۲اسفند ۱۴۰۳