پس از قیام ایران و بهویژه در روزهای اخیر و بهمناسبت دهه زجر رژیم، بحث تازهیی تحت عنوان گفتگوی ملی در زمینه وحدت باندها در گرفته است و کارگزاران مختلف از هر دو باند با بیانهای متفاوت آن را مطرح میکنند.
در زمینه گفتگوی بهاصطلاح ملی دو باند روزنامه دنیای اقتصاد 21بهمن 96 مینویسد: "راهحل مسائل کشور، وحدت، انسجام و راهاندازی گفتگوی ملی است" اسحاق جهانگیری با این جمله، سنگ بنای گفتگوی ملی را محکمتر از سایر چهرههای سیاسی گذاشت. «دوران حذف سپری شده و باید با یکدیگر گفتگو کنیم،گفتگو بین جریانهای سیاسی و گفتوگوی ملی بین اقوام.»
واضح است که موضوع ضرورت گفتوگوی ملی بین اقوام که مطرح میشود از اساس پوشال و غیرواقعی است. زیرا تا آنجا که به اقوام و ملیتهای مختلف کشور برمی گردد، همگی از این رژیم متنفر هستند و همچنان که در قیام اخیر ایران مشاهده شد بر سر سرنگونی آن با هم متحدند.
بنابراین آنچه که از گفتگوی ملی مد نظر رژیم است، وحدت عمل آنها در سرکوب و جلوگیری از قیام و سرنگونی حکومت آخوندی است.
هر چند انجام چنین گفتگو و ایجاد وحدت عمل برای رژیم بسیار مهم است، ولی محقق کردن آن امکانپذیر نیست، بهخصوص که در حال حاضر ضربات قیام، شقه وشکاف را در میان آنها بیشتر کرده و هر یک از آنها در واکاوی علت قیام، دیگری را متهم به ناراضی کردن مردم و زمینهسازی قیام میکنند.
شقه در میان آنها آنچنان بالا گرفته که آخوند غلامرضا مصباحی مقدم عضو تشخیص مصلحت نظام از باند خامنهای اذعان میکند که حتی در درون باند خامنهای نیز شقه وجود دارد: "اصولگرایان یک طیف نیستند، بلکه طیفهای مختلف دارند که مواضعشان چه در گذشته و چه امروز یکی نیست و نسبت به این گفت و گوها هم طبعاً مواضع متفاوتی را خواهند داشت. ". (سایت خبرآنلاین 21بهمن 96)
بنابراین گفتگوی ملی بین باندها نه یک ضرورت بلکه بهمثابه یک ژست توخالی برای مقابله با مردم قیامکننده است.
با توجه به چنین شرایطی که نظام ولایت بیش از هرزمان دیگر نیاز به انسجام درونی دارد،صادق زیباکلام از عناصر طرفدار دولت روحانی، در مصاحبه با سایت اعتماد آنلاین 21بهمن 96 میگوید: "گفتگوی ملی نمیتواند بهصورت جدی راه به جایی ببرد و بهویژه اینکه منجر به آشتی ملی شود. «دلیلش هم واضح است چون اصولگرایان و بهخصوص جریانهای تندرو اصولگرا که قدرت را در دست دارند اساساً نیازی به گفتگوی ملی و بهدنبال آن آشتی ملی نمیبینند. همیشه هم اینطور بوده است؛ کسانی که در قدرت هستند معتقدند دیگران به سمت ما بیایند. ".
معنای گفته او این است که باند خامنهای باند مقابل را داخل آدم حساب نمیکند و آن را بهرسمیت نمیشناسد که با آن وارد گفتگو شود.
وی نه تنها تضاد و تخاصم دوباند را مانع این امر میداند بلکه اذعان میکند که در میان باند خامنهای نیز اختلاف وجود دارد: "بین اصولگرایان اجماعی وجود ندارد؛ چون جریانهای تندروی اصولگرا که بیشتر در قدرت هستند معتقدند اعتراضات اخیر توطئه بوده و حداکثر میگویند مردم مطالبات اقتصادی دارند و دولت آقای روحانی را مقصر میدانند. ".
غلامرضا حیدری نماینده مجلس ارتجاع از باند موسوم به امید، تفرقه و تشتت در میان باندها را"واقعا یک بیماری در جمهوری اسلامی " می داند
پاسدار حسین الله کرم یکی از سرچماقداران باند خامنهای اعتراف میکند: "وقتی نگاههای دو گروه درباره موضوعات کشور تفاوت دارد، صحبت آنها نمیتواند به جایی برسد، شاید یک سری صحبتها بین آنها هم مبادله شود اما هر کدام حرف خودشان را میزنند. ". (سایت خبرآنلاین 21بهمن 96)
بنابراین نظام شرحه شرحه ولایت فقیه ناتوان تر از آن است که بتواند صفوف درونی خودش را در زمینه با مقابله با مردم و مقاومت ایران و همچنین جلوگیری از وقوع قیامی دیگر متحد کند، و بهاصطلاح گفتگوی ملی بین دوباند آن نیز راه به جایی نمیبرد.
زیرا ایجاد وحدت در درون رژیم به دور از یک اراده واقعی برای وحدت امکانپذیر نیست، وباندهای درونی آن نیز نه میخواهند و نه میتوانند با یکدیگر گفتگو کنند چه به رسد به اینکه وحدت برقرار کنند.
معنای وحدت این است که باندها از نقاط اختلاف خود کوتاه بیایند و روی نقاط مشترک تکیه کنند.
این امر رایج و مرسومی در کشورهای دنیا بهخصوص کشورهایی که انتخابات آزاد در آنها صورت میگیرد.
اما در حکومت عقب مانده آخوندی بهدلیل ماهیت چپاولگرانه دار و دستههای درونی آن هیچ باندی نمیتواند از منافع غارتگرانه خودش کوتاه بیاید، و این امر بهمثابه شعله ورشدن اختلاف درونی آنها و فروپاشی آنها است.
ضمنا حرف و حدیثهای مهرهها وباندهای درونی این حاکمیت پلید در زمینه بهاصطلاح گفتگوی ملی به مصداق این است"طرف را داخل ده راه نمیدادند،سراغ خانه کدخدا را میگرفت"
زیرا در حال حاضر نظام در منجلاب سرنگونی غوطهور است و مردم نیز خواهان و درصدد سرنگونی تمامیت آن هستند، و در شرایطی که خانه از پای بست ویران است ، مهرههای آن دربند نقش ایوان هستند.