«هان! ای دل عبرت بین! از دیده عبر کن، هان!
ایوان مدائن را آیینهٔ عبرت دان!»
(خاقانی شروانی، شاعر نامی قرن ششم خورشیدی)
«هر کس را که دلی دارد و دگرگونی ایام را مایه عبرت سازد، دیدار منظرهٔ خرابه ایوان مدائن متأثر میکند».
(عبدالحسین زرینکوب، کتاب «دیدار با کعبه جان»)
آدرس دم دست و سرراست ایوان مدائن
به همراه دو تسمیه بالا باید این تکبیت رودکی سمرقندی را یادآور شد که «آن که نامخت از گذشت روزگار / نیز ناموزد ز هیچ آموزگار»!
اینها معانی فشرده از درسهای زندگی بشر در حیات اجتماعی هستند. پرسش این است که مخاطب این معانی چه کسانی یا طبقهای یا گروه و مردمانی هستند؟ موضوع این نوشته پاسخ به همین پرسش است.
از تعمیم داشتن موضوع به دنیا و صاحبان آن در طول تاریخ که بگذریم، آدرس دم دست و سر راست آن همین چند دههٔ ایران خودمان است. ایرانی که ایرانخواران حرفهیی، سرمست از بادهٔ قدرت و صدارت و سلطهگری مطلق، هیچ چیزی برای بلعیدن تمامیت سرمایههای طبیعی و انسانی آن کم نگذاشتند. در این بیش از چهار دهه، اسبها تازاندهاند و تازیانهها گرداندهاند و تسمهها از گردهها گذراندهاند! در نابودی ارزشهای اولیهٔ انسانی و مبانی مناسبات اجتماعی کاری کردهاند که هیچ اشغالگری در تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران به آن نزدیک نشده است.
آخوندها از زعامت خمینی تا خامنهای تمام سبعیت متکاثف تاریخ را در انبان و چنتهٔ خود کرده و بر فلات پهناور ایران دستمایهٔ سلطهگری نمودند. در این گردش ویرانسازیِ مبانی ضروری حیات اجتماعی بسا ممتازتر از پیشینیان بهنام در تاریخ ایران بودهاند. اما بهقول رودکی سمرقندی هرگز از مقابل آینهٔ «گذشت روزگار و آموزگاری آن» عبور نکردند. اصلاً هم عجیب نیست؛ چرا که وقتی سلطانی مطلقهٔ خود را ودیعهٔ آسمانی معرفی میکنند، چه نیازی به «عبور از آینهٔ عبرت ایوان مدائن»؟
با این مقدمهٔ طولانی، اکنون درست مقابل «ایوان مدائن» نظام بیآیندهٔ ولایت فقیه ایستادهایم. اکنون بیآنکه از گرداندن تازیانهها و تسمهها درس گرفته باشند، خودیهایشان از شتاب در جنایت به دیوار عبرتهای روزگار رسیدهاند. رسیدهاند که باید همهٔ مبانی معناهای غارتشدهٔ یک دولت متعارف و «راهکار» آن را از اول باز بینی کنند؛ که اگر نکنند، کمینی زودرس به وسعت فلات ایران در تقدیر ناگزیر حاکمیت و دولت جمهوری اسلامی آخوندی است.
عطف به اشارهٔ دکتر زرینکوب که «دگرگونی ایام، منظرهاش متأثر میکند»، اکنون تمامیت چنین منظرهای در کلیت ساختار نظام ولایت فقیه نمایان شده است. یعنی درست تمامی مبانی زندگی اجتماعی در زمینههای مدنی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، آموزشی، احزاب، قانون اساسی، آزادیهای فردی و اجتماعی، نظارت مردمی بر دولت و...که طی ۴۱سال علیه آنها جنایتها صورت گرفته، اکنون بدل به دیوار بنبست و گره کور شده است که از منظر خودیهای نظام آخوندی، هیچ گشایشی جز رجعت به همان مبانی اولیه در سال ۱۳۵۸ متصور نیست.
یک «راهکار» با یک پیشینه و یک عاقبت
اکنون عبرت «ایوان مدائن» نظام را بحران کرونا تشدید کرده و نقابها و پردههای بیشتری از آن نسبت به گذشته برداشته میشود. در یکی از این نمونهها روزنامه ستاره صبح به تاریخ ۱۳اردیبهشت ۹۹ از زبان اقتصاددانی بهنام محسن رنانی سراغ «راهکار» عاجل برای نجات جمهوری اسلامی آخوندی رفته است. راهکارهای داده شده را اگر روی تابلویی ستون و ردیف کنید، میبینید:
اولاً: نظام آخوندی با شتاب در گرداندن تازیانهها و تسمههای جنایت، هیچ جای سالمی در زندگی اجتماعی ایران باقی نگذاشته است!
ثانیاً: در آنچنان بنبستی گرفتار آمده که تندادن به این «راهکار» دلسوزان نظام، بهرسمیت شناختن جنایات خود و بهدنبالش سقوط ناگزیر و در تقدیر است!
نسلی که ۴۰سال پیش به نیاز تاریخی ایران پاسخ داد
توجه کنید که مردم و پیشآهنگانشان و صدها هزار شقایق راه آزادی طی این چهاردهه برای همین حداقل «راهکار»ها چه بهای خونین و سنگین و تلخ و جانسوزی دادهاند. بسیار قابل توجه است که همین حداقلها را نسل بالندهٔ برآمده از قیام سراسری سال ۵۷ در همان سالها به خمینی گوشزد کرد و خواستار رعایت اینها برای یک زندگی مسالمتآمیز سیاسی و اجتماعی شده بود. پاسخ خمینی اما چماقداری و کشتن در خیابان و زندان و قتلعام بود! اکنون باید افتخار کرد که آن نسل چه نسل نخبه و برگزیدهای در تاریخ ایران بوده و هست که ۴۰سال جلوتر از این، نیازهای حداقلی جامعهٔ ایران را برای رسیدن به دمکراسی و آزادی درست و دقیق تشخیص داده بود و برایش در تمام ایران و حتی بخشهایی از جهان «سربهدار» شد.
فرایند رسیدن به ایوان مدائن
قبل از پرداختن به «راهکار»های نجات نظام توسط راهگشایانش، لازم است اشارهیی شود به مختصاتی که همین راهگشایان از بنبست کنونی نظام آخوندی ارائه میکنند. مختصاتی که بیان فرایند رسیدن به «ایوان مدائن» است و جز با «افقگشایی» گشوده نمیشود:
«فرایندی که یک نظام سیاسی طی میکند تا به مرحله «پارادایم شیفت» (افقگشایی) برسد چنین است:
ـ شکستهای پیدر پی در سیاستهای قبلی
ـ شکلگیری و تعدد بحرانهای حل نشده
ـ شکلگیری فشار اجتماعی برای تحول
ـ اقناع و پذیرش مقامات در مورد در بنبست بودن مسیر فعلی». (همان منبع)
چنین مختصاتی هرگز بهطور خودبهخودی شکل نگرفته است. تاریخ خونبار ـ و البته پرافتخار ـ چهار دههٔ پیش گواهی میدهد که چنین مختصاتی را از ۴۰سال پیش به این سو مقاومت سراسری ایران، زندانیان سیاسی، قتلعام شدگان، قربانیان قتلهای زنجیرهیی و قیامهای دو دههٔ اخیر مردم توأم با طرد و تحریم نظام آخوندی میسر کردهاند.
توسل به مبانی حیات اجتماعی بعد از ۴۰سال
حالا به این نمونه از «راهکار»ها که دلسوزان نظام برای خروج از بنبست و مرگش ردیف کردهاند، توجه کنید تا ببینید چه مبانیای زیر چکمهٔ ولایت فقیه له شدهاند که باید آخوندها ۴۱سال به عقب برگردند تا بازسازیشان کنند. روزنامه ستاره صبح، ۱۳اردیبهشت ۹۹ بهنقل از کارشناس اقتصادی محسن رنانی:
«در حوزه سیاست داخلی: اعلام آشتی ملی برای وقایع پس از انتخابات ۸۸ / اجازه تشکیل احزاب مستقل با هر گرایش و عقیدهای و اجازه گسترش فعالیتهای آنها در سراسر کشور / انتخابات آزاد / برگزاری رفراندوم قانون اساسی بهمنظور اصلاح برخی مواد مورد اختلاف / ایجاد بستر قانونی و فضای باز و امنیت برای اعتراضات مردمی / آزادی زندانیان سیاسی و مطبوعاتی و...
در حوزه فرهنگی و اجتماعی: اعلام رسمی پایان دخالت در حوزه زندگی شخصی افراد / آشتی با چهرههای فرهنگی حوزه موسیقی و سینما و ادبیات که پیش از این از فعالیت آنها جلوگیری شده / اعلام توقف اجرای فهرست گستردهیی از قوانین جرمانگارانه تا زمان تصویب قانون جدید (مانند قانون منع نصب دیش ماهواره، قوانین مربوط به محدودیتهای فضای مجازی، قوانین مربوط به برخی خطاهای حوزه خصوصی و نظایر آن)».
«راهکار» مردم ایران
این است نتیجهٔ آن قوم و سلطان و شیخی و ولایت فقیهی که «دلی ندارد و دگرگونی ایام را مایه عبرت نمیسازد». این است آینهای که عبرت ناموختهٔ «ایوان مدائن» مقابل نظام آخوندی علم کرده است.
باید به «راهکار»سازان نجات نظام ولایت فقیه گفت از قضا بر چنین «راهکار»ی پای بفشرند و زودتر عملی و محقق کنند. حاصل آن، ظهور و بروز انرژی متکاثف و مهیای خلق مترصد و در کمین ایران است که کمینگاه بزرگ و سراسری سرنگونی تمامیت جمهوری آخوندی را با کشاندن نظام به چنین مختصاتی تدارک دیده است.