با نزدیک شدن به فضای انتخابات باسمهای ریاستجمهوری در نظام ولایت مطلقهٔ فقیه، در درون گلهٔ کفتاران حاکم غوغا و بلبشوی بیسابقهای برپاشده که خود نشان از اوج پوسیدگی نظام دارد. اما در این میان، محمد خاتمی، سر سلسلهدار شیادان نظام، اقدام ذلیلانهٔ تازهیی برای آستانبوسی حقیرانه از عمود خیمهٔ ولایت به کار بسته است.
نامهٔ ۳۷صفحهیی این شیخ شیاد به خامنهای، فارغ از هر محتوایی، در گام اول نشان از یک نگرانی عظیم دارد. نگرانی و هراسی سهمگین از آیندهای محتوم برای کلیت نظام! از این روست که خاتمی لازم دیده به دریوزگی در پیش پای بزرگ عمامهداران ولایت بیفتد.
به بیان محمد جواد حق شناس، مهرهٔ حکومتی باند مغلوب نظام که از وی با عنوان «عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی» نام برده شده، خاتمی در این عجزنامه به خامنهای ضمن صحبت «در خصوص دغدغهها و آیندهی» نظام ولایت از او خواسته تا با «بازی دادن» مجدد به وی، برای حفظ نظام «راهحلهایی ارائه کند» (همدلی. ۱۰اسفند۹۹).
پاسخ عجز و لابهٔ شیخ «سالوس» برای دریافت نواله از خامنهای
اگر چه همگان نامهپرانی «سید خندان» را اقدامی برای کسب اجازهٔ شرکت در انتخابات (بخوانید زوزه و استغاثهٔ ذلیلانه برای دریافت نوالهای از بیتالعنکبوت ولایت) ارزیابی کردهاند؛ اما بهنظر نمیرسد در آن سوی درهای بیت، کسی وقعی به این نالهها بگذارد!
قلم به مزدان خامنهای در واکنش به تازهترین نامهٔ محمد خاتمی ضمن «سالوسانه» خواندن رفتارهای شیخ شیاد، خواستار «توبه» و «عذرخواهی رسمی» وی شدند. کیهان خامنهای در ۹ اسفند۹۹ دربارهٔ خاتمی نوشت: «توبه اینچنینی و قول اصلاح و جبران، شرط ادعای اصلاحطلبی است و در غیر اینصورت، هم به نفاق منافقانی خواهد شد که فساد میورزند اما ادعای اصلاح دارند».
روزنامهٔ دیگر باند خامنهای، با نام بیمسمای «فرهیختگان!» مقالهیی منتشر کرد که در تیتر صفحهٔ اول آن میتوان پایان آن را دریافت! این روزنامهٔ حکومتی چنان از «جنایات و مکافات» و «جبران خطای سال۸۸» تیتر و عنوان ساخته که روشن است تا کجا نظام ولایت اسیر بحران شقه و جرخوردگی است و ناتوان از حل و فصل مسایل درونیاش.
آنچه پیش روست...
اینکه آخوند جماعت به استمالت در درگاه قدرت روز عادتی دیرینه دارد بر کسی پوشیده نیست. از آخوندهای درباری پادشاهان قاجار که ناصرالدین شاه را «شاه شهید» نام گذاشتند تا شیخ فضلالله که رو در روی مشروطه ایستاد، تا کاشانی ملعون که در جبههٔ مقابل دکتر محمد مصدق ایستاد بگیرید تا نامهٔ خمینی به «حضور مبارک اعلیحضرت همایونی» که پس از «اهداء تحیت و دعاء» با حق رأی زنان مخالفت کرد و با «الداعی... خمینی» به پایان برد؛ دستبوسی آخوندها از دربار پهلوی و خانواده سلطنتی تا «شاهنشاها سپاس» گفتن سران همین نظام، از یاد کسی نرفته است.
اکنون اما موضوع اصلاً این نیست که شیخ شیاد، خاتمی، در آستان بوسی و دریوزگی تا کجا پیش برود؛ اصلاً هم مهم نیست که آیا به «توبه نامه» و «عذرخواهی رسمی» هم تن میدهد یا نه!
پرسش حقیقی اینجاست که حتی با انجام اینکار، آیا به بازی گرفتن او یا هر کدام از افراد باندش توسط ولیفقیه ارتجاع، دردی از کلیت نظام درمان خواهد کرد؟
آیا حضور شیادی مانند او، میتواند به درد بیدرمان اقتصاد فاسد و راکد و انگلوار این نظام مرهمی بگذارد؟
آیا بحران بیکاری و گرسنگی مردم محنت زدهٔ ایران به اعجاز عمامهٔ ژیگولی «سید خندان» درمان میگردد؟
آیا با حضور او، خامنهای میتواند اندکی از سرکوب و اعدام و شکنجه کم کند؟
یا به دوران فیلترهای پیدرپی پایان دهد و از خفقان اجتماعی چیزی بکاهد؟
آیا حمایت نظام از مزدوران خارج کشوری نظام و خرجهای میلیونی و میلیاردی از کیسه و گلوی مردم ایران برای تأمین سلاح و پول گروههای تروریستی دستساز ولایت در منطقه پایان مییابد؟
آیا با شیخ شیاد، نظام پلید ولایت دست از سودای «بمب اتمی» برمیدارد؟ از تولید انبوه موشکهای کشتار جمعی چطور؟
ناگفته روشن است که پاسخ هیچکدام از پرسشهای بالا «آری» نیست؛ حتی پاسخ خام خیالانهترین افراد درون نظام!
بنابراین از آنجا که این پرسشها با پاسخ منفی روبهروست، دیگر این بازیهای کثیف نه تنها خریدار ندارد بلکه بیشازپیش با تمسخر مردم ایران روبهروست و کسی را فریب نمیدهد.
مردم ایران در دی ۹۶ فاتحه تمامیت رژیم با باندهای بهاصطلاح اصولگرا و اصلاحطلبش را خواندند و در آبان۹۸ سرنگونی را در سرنوشت تمامیت این رژیم و همه باندهای درونی آن مهر کردند. پس تکلیف این بازیهای کثیف روشن است. تکلیف مردم و مقاومت مردم ایران با جوانان و کانونهای شورشیشان هم روشن است. تکلیف این است: جارو کردن کل نظام ولایت از سرزمین شیر و خورشید و هیچ مانوری نمیتواند مانع تحقق این هدف مقدس و مبارک بشود.