728 x 90

در آستانهٔ ۶۰ سالگی؛ نگاهی به کارکرد «ارزش» ها در مجاهدین

آغاز شصتمین سال تأسیس سازمان مجاهدین خلق ایران...
آغاز شصتمین سال تأسیس سازمان مجاهدین خلق ایران...

انسان‌ها در آینهٔ فرهنگ‌ها و ارزش‌ها

انسان‌ها جدای از اسم، چهره، شغل و تخصص‌شان، خود را با چه چیزهایی به پیرامون و به دیگران معرفی می‌کنند؟ با اندکی تأمل در تجربه‌ها و دیده‌هایمان، پاسخ خواهیم داد که عموم انسان‌ها خود را با دو چیز یا دو نمود یا دو عنصر به بیرون از خودشان معرفی می‌کنند: یکی فرهنگ، یکی ارزش‌ها. فرهنگ و ارزش مکمل هم هستند، اما ارزش را می‌شود زیربنا نامید و فرهنگ را روبنا.

ما انسان‌ها با راهنماییِ عواملی در ضمیر و ذهن‌مان، جاذبه‌ها و دافعه‌هایی داریم که تنظیم‌کنندهٔ نوع مثبت یا منفیِ رابطه‌هایمان با دیگران است. این تنظیم‌کننده، همان دستگاه ارزشیِ هر کدام از ماست؛ ارزشی که از طبقه، از خانواده و محل زندگی، از کیفیت رابطه با دیگران ــ مثلاً در مدرسه، دبیرستان، دانشگاه، محله و. . ــ و از جامعه و محیط مناسبات اجتماعی‌مان کسب کرده‌ایم.

در عین‌حال ما انسان‌ها با نوع سخن گفتن، نوع کلماتی که استفاده می‌کنیم، سطح نظم و انضباط در خانه یا محیط کار و به‌طور کلی رفتار فردی و اجتماعی‌مان، سطح فرهنگ‌مان را بروز می‌دهیم. پیداست که «فرهنگ» رابطهٔ مستقیم با «ارزش‌ها» دارد و از آن تأثیر مثبت یا منفی می‌پذیرد.

بنابراین ارزش‌ها و فرهنگ‌ها، معرف همهٔ انسان‌ها در مناسبات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، تشکیلاتی و صنفی هستند. به‌تعبیر دیگر، ارزش‌ها و فرهنگ‌ها آینه‌های نشان‌دهندهٔ تفاوتها و شباهت‌های انسان‌ها در نوع رابطه‌ها و مناسبات‌شان می‌باشند.

با این مقدمه، حالا ببینیم «ارزش‌ها» چیست‌اند.

 

چیستیِ ارزش‌ها

ارزش‌ها والاترین معناها و مفاهیم هستند.

ارزش‌ها نگاهبانان حریم حقیقیِ «عشق» به‌معنی نثارکننده و بخشنده هستند. به مادران نگاه کنید؛ بی‌نظیرترین تجلیِ حریم حقیقیِ عشق و تبلور والاترین ارزش‌های انسانی‌ا‌ند.

ارزش‌ها ستونهای نگاه‌دارندهٔ «انسانیت» ما هستند؛ به‌خصوص در دنیایی که گاهی شاهدیم بازار سلاخیِ منزلت انسان است.

ارزش‌ها لمس‌شدنی نیستند، اما با بیش‌ترین حساسیت، حس و فهمیده می‌شوند. ما همواره عملکرد ارزش‌ها را در روابط و مناسبات خودمان و دیگران می‌بینیم.

ارزش‌ها چراغ‌های راهنما و روشنگر رسالت و مسئولیت انسان‌ها در قبال دیگران و سرنوشت آنها هستند.

ارزش‌ها معانی و مفاهیم پیوند دهندهٔ وظیفهٔ شخصی با مسؤلیت‌پذیریِ اجتماعی هستند.

ارزش‌ها بسیار شبیه بلورهای تابانندهٔ پرتوهای انتخاب و تغییر برای غلبه بر ظلام بردگی و عادت هستند.

ارزش‌ها معیارهای تمیزدهندهٔ اصالت از ابتذال هستند.

هنگامه‌هایی هستند که ما باشوق به جانب مقصود و معبودمان ــ مثلاً آزادی، برابری، عدالت اجتماعی ــ می‌رویم و برایش مبارزه می‌کنیم، اما همیشه به «سرزنش‌های خار مغیلان» [۱] برمی‌خوریم. در این مواقع، ندایی مثل هاتفی ندیدنی از درون‌مان ما را به نشکستن و نگسستن فرامی‌خواند. نام این بانگٍ به‌ظاهر نهان و غایب و همیشه و همه‌جا آشکار و حاضر در وجود ما چیست؟ اسمش «ارزش‌ها»ست که ویژگی‌هایش را یادآور شدیم.

جهان و جامعه و کلاً هستی‌یی که ما در آن به سوی هدف‌مان فعالیت می‌کنیم، همواره چالش‌خیز است. گاهی در همین فعالیت‌ها به مصاف با دیکتاتوریها می‌رویم. طبیعی است که در این نبرد، گاه با کشاکش بود و نبود مواجه می‌شویم. آن یار و یاری‌رسان که از اندیشه و ضمیرمان برمی‌خیزد و توان غلبه بر «نبود»ها را به تصمیم و اراده‌مان می‌بخشد، نامش «ارزش‌ها»ست.

وقتی این وجوه یا جنبه‌های مثبت و متعالیِ ارزش‌ها را برمی‌شمریم، تجربه‌ها و دیده‌هایمان در تاریخ جهان می‌گویند همواره در مقابل این‌ها، ضدارزش‌ها هم هستند. این درست است؛ چرا که اساساً درگیریها، تصادم‌ها، اختلافات، زد و خوردها و جدایی‌ها و... همه و همه به‌خاطر تفاوت در ارزش‌ها یا ضدهم بودن ارزش‌هاست. مثلاً ارزش‌های یک نظام یا حکومت مستبد و یک تفکر استثمارگر با ارزش‌های یک فرد یا گروه آزادیخواه و ضد بهره‌کشی، زمین تا آسمان با هم متفاوت‌اند و همواره در نبرد و کشاکش. پس جهان ما صحنهٔ نبرد ارزش‌های انسانی ــ متعالی و ضدارزش‌های دیکتاتوری و استثماری است.

تا این‌جا تصویری از «ارزش‌ها» و کارکردشان در مناسبات فردی و اجتماعیِ انسان‌ها نشان داده شد. مشخص شد که هیچ انسانی نیست که ارزشی یا ارزش‌هایی را از خود بروز ندهد و خود را با آنها معرفی نکند. می‌توانیم از حیطهٔ افراد فراتر برویم و بگوییم هیچ دولت و گروه و تشکلی نیست که خود و کارنامه‌اش را با چگونگیِ ارزش‌هایش معرفی نکند و نشناساند.

 

رشد، تکامل و تکثیر ارزش‌ها در مجاهدین

اکنون در آستانهٔ ۶۰ سالگیِ سازمان مجاهدین خلق ایران که حیاتی طولانی را با اتکا به «ارزش» های خود ــ آن هم در مبارزه با دو دیکتاتوری ــ طی کرده است، نگاهی به این ارزش‌ها و کارکرد و آثارشان در مبارزات این سازمان داریم.

هر یک از مجاهدین با تفاوت و تنوع ارزش‌هایشان از خانواده و جامعه به تشکیلات و مناسبات جمعیِ آن پای نهاده‌اند. آنچه در این بررسی مد نظر است، ارزش‌هایی هستند که تکیه‌گاه، راهنما و نگاه‌دارندهٔ این سازمان در استمرار طولانیِ مبارزه‌یی سرسخت، پرتلاطم و پیچیده ــ به‌طور خاص در روزگار سلطهٔ دیکتاتوری مذهبی آخوندی ــ بوده‌اند.

اکنون چهار نسل در سازمان مجاهدین حضور دارند. همین گویای تفاوت ارزش‌های تازه‌واردها با نسل‌های قبلی‌شان است. همین‌طور تفاوت ارزش‌های نسل قبلی با قدیمی‌تر و... تا آن نسل اولیه. بلافاصله این پرسش پیش می‌آید که این چهار نسل حول چه ارزش‌هایی با هم هماهنگ و متحد شده و از پنجاه‌ونه سال قبل تا حالا، نسل‌به‌نسل با هم آمده‌اند؟ پرسش را می‌توان این‌طور هم طرح کرد که چه ارزش‌هایی به‌عنوان ستونهای نگاه‌دارندهٔ تشکیلات مجاهدین به قدمت نزدیک به شش دهه راهنمان نسل‌به‌نسل مجاهدین بوده‌اند؟

ارزش‌ها در سازمان مجاهدین خلق هم مثل هر پدیدهٔ مربوط به حیات آدمی، روند تکاملی و تکثیر داشته‌اند. یعنی آن نسل اولیه حول چند ارزش، مبارزه را شروع کرد، نسل بعدی با همان ارزش‌ها بعلاوهٔ ارزش‌های نوتر و همین‌طور نسل‌به‌نسل با ارزش‌های تازه و افزوده به قبلی‌ها، پایدار و پرتکاپو و پرانگیزه مبارزه را ادامه داده‌اند.

اکنون سازمان مجاهدین خلق ایران در هاله‌ای از این ارزش‌ها ــ که گویی از آن محافظت می‌کنند ــ پای به ۶۰ سالگی نهاده است:

ـ صدق ورزیدن

ـ نفی خودپرستی و فردیت‌گرایی

ـ بی‌چشم‌داشتی و بی‌نام و نشانی

ـ هنر شنیدن

ــبدهکاری یا منت‌دار بودن

ـ یگانگی با جمع

ـ فدا کردن

ـ وفای به پیمان

ـ نفی جنسیت‌گرایی

 

عمومی شدن ارزش‌ها در مجاهدین

۱ ـ صدق ورزیدن

راستی و کژی، صداقت و دروغ و بیگانگی و یگانگی همواره موضوعاتی بوده و هستند که پیامبران، فیلسوفان، انسان‌شناسان و روان‌شناسان بسیار به آنها پرداخته‌اند. مجاهدین صداقت و یگانگی را این‌طور تبیین کرده‌اند:

صدق درون‌گرایانه: بسته شدن وحدت قلب و زبان در درون فرد.

صدق برون‌گرایانه یا برون‌کوک: آن چیزی که بین قلب و زبان با دنیای بیرون از خود، وحدت برقرار می‌کند. صدق و راست‌گویی حقیقی، در این نوع از صدق معنای واقعی و عملی می‌یابد.

مجاهدین با چنین رویکردی از «صدق ورزیدن» توانستند سالیان سخت مبارزه‌یی را در هجرت و غربت و نیز زیر بیشترین فشارهای نظامی و سیاسی نه تنها تاب آورند، بلکه همواره بن‌بست‌شکنی کرده و راهگشای افق‌های نو به جانب تحقق آزادی مردم و میهنشان بوده‌اند.

 

۲ ـ نفی خودپرستی و فردیت‌گرایی

خودپرستی از ضدارزش‌های بازمانده از آیین بت‌پرستی است. بنابراین در بنیاد آن، جهل نسبت به جوهر و اصالت و هویت انسانی نهفته است.

مجاهدین پاسخ و راه نجات این کعبهٴ خودساخته و پرداخته را مبارزه‌یی جمعی می‌دانند‌. چرا که از درون فرد، هرگز مبارزه‌یی علیه فردیت‌گرایی خویش و نقد خویش درنخواهد آمد. کافی است فرد با عنصر یا عناصری در بیرون از خود همراه گردد. تا پرتو روشنایی که همانا مهر و عشق مشترک انسانی می‌باشد، به درون شخصیت وی سرایت کند. این‌گونه است که می‌تواند زیبایی سیرت انسانی و اشتراکات دیگران با خود را دریابد.

تجربه یک عمر کار جمعی و تشکیلاتی چند هزار انسان در یک مبارزهٔ طولانی در مسیر آزادی به ما می‌گوید که مبارزه با خودپرستی وقتی در بطن یک مبارزه سیاسی و اجتماعی و تاریخی علیه دیکتاتوری باشد، به یک ضرورت اجتناب‌ناپذیر بدل می‌شود. در استمرار این مبارزه است که رهایی از «خودپرستی» نیز میسر و ممکن می‌گردد.

 

۳ ـ بی‌چشم‌داشتی و بی‌نام و نشانی

چه بسیار بی‌نام و نشانهایی که بی‌هیچ چشم‌داشتی در زندانهای خمینی تنها به‌خاطر عشق به آزادی و وفای به سوگند با آرمان‌شان، سر به «دار» و قتل‌عام شدند و چه بسا مزارشان هم ناشناخته و بی‌اسم و سنگ یادبودی باشد.

چه بسیارند زند‌گان حاضر که بر زورق‌های این مقاومت در دریاها و اقیانوس‌های طوفانی، سال‌ها سال پارو زده‌اند و هیچ‌کس ندانست و نمی‌داند آنها که بودند و که هستند.

چه بسیار مادران، پدران، دختران، پسران، مجاهدان و مبارزان بی‌نام و نشان که بی‌هیچ چشم‌داشت و توقع و انتظاری، سنگی و آجری بر عمارت مقاومت برای آزادی نهاده‌اند تا این عمارت در برابر هیولای فردیت و جنسیت حاکمیت آخوندی، برقرار و استوار باشد.

ارزش بی‌چشم‌داشتی و بی‌نام‌ونشانی، این‌گونه در عمل مبارزاتی توسط جمع مجاهدین و هواداران‌شان به کل تشکیلات و سازمان‌شان تعمیم داده شد.

باشد که روزی دیوارها، سلول‌ها، اتاق‌های شکنجه، میدانهای تیرباران، سالنهای قتل‌عام و راهروهای زندانها به سخن آیند.

باشد که روزی مادران داغ‌دار سرزمین زیباترین عاشقان آزادی، لب به سخن بگشایند.

باشد که روزی گورستانهای با نام و بی‌نام سراسر ایران خاطره‌ها از فرزندان آفتاب و مهتاب ایران‌زمین روایت کنند.

باشد که قلم‌ها و زبانها از اشرفی‌ها و اشرف‌نشانها بنویسند و بگویند تا مردم و تاریخ گواه باشند که ارزش والای «بی چشم‌داشتی و بی‌نام و نشانی» از نسل‌های چهار‌گانهٔ مجاهدین چه انسان‌هایی را پرورد تا جز عشق به آزادی و رهایی خلق محبوبشان، هیچ سودایی در دل و جان و در سرشان نداشته باشند.

 

۴ ـ هنر شنیدن

در یک تشکیلات با مناسبات همه‌جانبه، گوش دادن یا «هنر شنیدن»، یک انتخاب است؛ یعنی انتخاب بیرون از خود یا جمع. یعنی پس زدن فردیت فروبرنده.

همین که بخواهیم در یک مناسبات جمعی، روابطی داشته باشیم که انسان‌ها خودشان داوطلبانه آن را برقرار کرده‌اند، این روابط بسیار پیچیده، حساس و ظریف است. از این رو باید همواره قوانینش را مو به مو تبعیت کرد. اهمیت این کار در این است که این روابط در جنبشی برای آزادی مردم ایران آمیخته شده است.

یکی از مهم‌ترین ارزش‌های ضروری در ارتقای این روابط، «هنر شنیدن» یا گوش دادن است. در واقع «بیان» و «شنیدن» دو وسیلهٔ ابراز شخصیت آدمی هستند؛ یعنی وسایل بروز شخصیت ایدئولوژیک هر انسان و وسایل متصل کردن افراد جمع به یکدیگر. با این حال به‌دلیل پیچیده بودن روابط میان انسان‌ها، پیشرفت و جاری شدن ارزش‌ها ـ و از جمله هنر شنیدن ـ همواره با موانعی روبه‌رو می‌شود. از موانع گوش دادن، می‌توان به این‌ها اشاره کرد:

ـ موقعیت شغلی و اجتماعی و تخصصی

ـ تمایل به تک‌روی

ـ نپرداختن بها برای حل تضادهای پیش رو

ـ فردیت فروبرنده

گوش دادن، یک کنش و واکنش دوطرفه است. اصل اساسی گوش دادن، احترام قائل شدن و حساب کردن روی نظرات طرف مقابل می‌باشد. استمرار کنش و واکنش فعال است که دگم‌های ذهنی پیشین و فردیت‌های فروبرنده رنگ می‌بازند و ظرافتها و لطافت‌های مناسبات انسانی فرصت حضور می‌یابند. تازه کشف می‌کنیم که در وجود هر انسانی چه توانایی‌ها و دانش‌ها و استعدادی نهفته است که به‌دلیل موانع گوش دادن، عمری خود را از مواهب و سرمایه‌شان محروم کرده بودیم.

در مجاهدین مرسوم است که گوش دادن، منت گذاشتن و لطف کردن به کسی نیست، بلکه مسئولیت و نیاز هر مجاهد و اثبات هویت انسانی هر کس است.

بنابراین «هنر شنیدن» ضرورت اجتناب‌ناپذیر رابطهٔ تنگاتنگ افراد در یک سازمان انقلابی و مناسبات جمعی در راستای پیش بردن هدف جنبش است.

 

۵ ـ بدهکاری یا منت‌دار بودن

چرا مادران، محبوب‌ترین و احترام‌برانگیزترین شخصیت‌های همهٔ انسان‌ها هستند؟ نخسین دلیل همانا پیوند خوردن ارزش بدهکاری یا منت‌دار بودن با جوهر انسانی مادران است. بی‌هیچ توقع و چشم‌داشت و نام و نشانی، سخت‌ترین و سنگین‌ترین مسؤلیت‌های زندگی را پیش می‌برند. مادران هیچ منتی بر دیگران نمی‌گذارند، هیچ شکوه و شکایتی ندارند و همواره بر فعالیت مهرآمیز و کوشایی خستگی‌ناپذیر و تکاپوی زندگی‌ساز خود می‌افزایند.

پس بدهکاری مترادف با مسؤلیت‌پذیری و فدا کردن است. ایمان آوردن به توانایی خود و دیگران است. بالا بردن ظرفیت خود برای حل تضادهای یک جنبش و ایجاد سیالیت در مناسبات با دیگران است. بروز استعدادهای نهفتهٔ انسانی است.

هر مبارز راه آزادی نیز به اندازه‌ای که نثار می‌کند و می‌پردازد، خود را بدهکار و منت‌دار آرمان آزادی می‌داند. چنین انسانی‌هایی هرگز مغلوب شکستها و مغرور پیروزی‌ها نمی‌شوند.

 

۶ ـ یگانگی با جمع

«یگانگی» و «شفافیت» در مناسبات انسانی همواره از موضوعات مبتلابه پیامبران، فیلسوفان، عارفان و رهبران و مصلحین بشری بوده‌اند. با وجود این همه تلاش و کشف راه‌کارهای گوناگون برای ایجاد یگانگی و شفافیت در مناسبات انسان‌ها، متأسفانه دست‌آوردها و نتایج عملیِ قابل توجهی حاصل نشده یا بسیار اندک یا موقت و گذرا بوده و دست‌آوردها و رهنمودها تبدیل به توصیه‌ها و رهنمودهای اخلاقی می‌گردند.

یکی از عوامل مهم بازدارنده برای ایجاد یگانگی و شفافیت میان انسان‌ها، سلطهٔ دیکتاتوریهاست که همواره در تلاش برای جداسازی، فردگرایی و تنیدن افراد بر گرد منافع خودشان هستند. تردید نیست که تا دیکتاتوری و سلطه‌گری وجود دارد، صحبت از «یگانگی» و «شفافیت» امری انتزاعی و به‌دور از زمینه‌های واقعی آن است. از سویی دیگر اما در سیستم یا دستگاه یا تشکیلاتی که آزادی بیان تضمین شده باشد، می‌توان «یگانگی» را بین عناصر و اجزای آن جاری و ساری نمود.

هدف از یگانگی چیست؟ مجاهدین در یک رویکرد تجربی، پاسخ به این پرسش را در پس زدن فردیت فروبرنده، برقراری ارتباط با جمع پیرامون و حمل نکردن تناقض و دوگانگی در درون خود کشف کرد‌ه‌اند. این مفهوم در جامعه به‌مثابه «آزادی بیان و عقیده «می‌باشد. آزادی بیان در یک جامعه، نخستین نمودش آزادی انتقاد به دولت و حاکمیت و حق حسابرسی از آن است. در تشکیلاتی که در آن برای آزادی بیان مانعی نیست، این امر یعنی انتقادات را ـ به خود و دیگران ـ نپوشاندن و به سکوت برگزار نکردن است.

وقتی با آزادی بیان رویکردی فعال داریم، به این معنی است که خودمان را از درون خودمان بیرون می‌کشیم، از تنهایی به در می‌آییم و به جمع می‌گراییم و می‌پیوندیم. این رویکرد از نظر روانشناسی نیز خلاص شدن از گره‌های ذهنی و درون‌گرایی و آزاد شدن انرژی و قدرت تصمیم‌گیری تلقی شده است.

این روند، تجربه و راهی طی شده به قدمت نزدیک به چهار دهه در مناسبات جمعی و تشکیلاتی مجاهدین است. آثار فراگیر آن را به‌طور خاص باید در یک پایداری و رزم‌آوری خلاق جمعی طی سال‌های سخت محاصره و تنگناهای عجیب و غریب در دو دههٔ گذشته گواهی داد.

 

۷ ـ فدا کردن

غنی‌ترین و بزرگ‌ترین بانک جهان در درون انسان است. مدیران این بانک، عشق و فدا هستند. آن‌که بیشتر نثار می‌کند، بیشتر نصیبش می‌شود. آن‌که «فدا» می‌کند، زارعی‌ست که همهٔ فصل‌هایش بهار است. آن‌که چیزی برای پرداخت کردن ندارد، دنیایش کوچک و فقیر است. هیچ انسانی نیست که چیزی برای «دادن» و «فدا» کردن نداشته باشد. «فدای بیکران» بزرگ‌ترین سرمایهٔ هر انسانی است. کلمهٔ «فدا» دربرگیرندهٔ تمام ارزش‌های ستودنیِ انسان‌شمول در جهان بشری‌ست.

 

مجاهدین از سال ۱۳۶۴ با انتخاب پرداخت بهای استمرار مبارزه برای آزادی، سقفی از «فدا» زدند. طبیعی و قابل فهم بود که گذشتن از همه‌چیز خود و فدا کردن مستمر در مسیر رو به آینده، از یک‌سو سخت و گاه ناممکن می‌نمود، اما از سوی دیگر با انتخاب فدا و پرداخت عملی بهای آن و نیز پیمودن و تجربه کردن، آرام آرام به توانمندی و انرژی بیکران انسانی در درون خود پی بردند.

 

۸ ـ وفای به پیمان و کیفیت میثاق‌های اجتماعی و تاریخی

از روزگاران دیرین که حیات معنوی بشر به جانب خودآگاهی سیر نمود، نیاز زندگی اجتماعی و نیز ضرورت رسیدن به خواسته‌ها یا اهداف مشترک، موجب بروز و خلق یکی از ستودنی‌ترین ارزش‌ها گردید: عهد و میثاق یا وفای به پیمان. همان‌طور که در عنوان و معنای آن پیداست، دو طرف این عهد و میثاق، آگاهی و شناخت و اشراف و اشعار نسبت به خواسته‌ها و اهداف مشترکشان دارند.

پایداری بر عهد و میثاق از ساده‌ترین قراردادهای دوطرفه در مناسبات اجتماعی تا وفای به پیمان در عالی‌ترین نمودهای مبارزاتی آن وجود داشته و دارد.

بنابراین ارزشی است بسان بلوری که دو طرف نگهدارنده یا نگاهبان می‌خواهد تا خدشه برندارد و نشکند. از همین روی، از منظر مردمان و شاهد تاریخ، نگهداری و ماندن بر پیمان همیشه ستایش‌انگیز و شکستن و نقض آن همواره پلشت و مذموم بوده است.

وقتی اهداف اجتماعی در عهد و پیمانهای متعالی وجود دارند ــ مثلاً در سازمان مجاهدین با مبارزه‌یی طولانی برای آزادی ــ لاجرم با موانع سیاسی مثل قدرت سلطه‌گر، حاکمیت استبدادی، فاصلهٔ طبقاتی و در مقابل آن با مبارزه‌یی مستمر و ضرورت پرداختن بهای الزامات آن روبه‌رو می‌شویم. از این الزامات می‌توان به کیفیت عهد و میثاق‌ها و وفای به پیمان به‌عنوان پشتوانه‌ٔ مبارزه برای آزادی اشاره کرد. چنین عهد و پیمانهایی با وجودشان، با نوع زندگی‌شان، با مبارزه‌شان، با مسیر پیچاپیچی که به سوی هدف‌شان می‌پیمایند و با هوایی که تنفس می‌کنند، عجین و یگانه می‌شود.

 

۹ ـ نفی جنسیت‌گرایی

به پیرامون‌مان در اطراف سیاست ایران فعلی نگاه کنیم:

گرگ قدرت، عجین شده با جنسیت و فردیت، بر هست و بود چنین سیاستی پوزار می‌کشد.

سلطه‌گریِ قدرت با صدارت فردیت و جنسیت است که تسمه از گردهٔ مردمان می‌کشد.

مذهب سیاست‌پیشگی، موقعیت و مقام را از قداست و الاهیت عاریه می‌گیرد تا کرسی ولایت را با تبر فردیت و درندگیِ جنسیت، هویت آدمی و زندگی‌اش را شرحه‌شرحه کنند تا سوداگریِ سرمایه و غارت‌گری همه‌جانبه‌اش تضمین بدون زمان داشته باشد. هیولای انسان‌ستیز فردیت و جنسیت، اهرمی است که خمینی و وارثانش و نحله مرتجعین ضدبشر با دشنه و شمشیر آن کوشیده‌اند زندگی‌ها و انسان‌هایش را به تباهی و سرخوردگی و استیصال بکشانند.

 

مجاهدین با وجهی از هدف انقلاب درونی‌شان، علیه هیولای جنسیت‌گرایی برخاستند و عزم جزم کردند. هیولایی که تاریخ بشر، جاپاهای طولانی و بسیار از جنایات آشکار و نهان آن دارد و بی‌تعارف باید گفت که کسی یا نیرویی جرأت نکرده به هماوردی با این هیولا نزدیک شود!

مجاهدین در پله نخستین این نبرد، مبارزه با جنسیت‌گرایی و مظاهر آن را انتخاب کردند؛ البته بهای بس‌سنگین در این انتخاب و استمرار مبارزه آن، پرداختند و هنوز ادامه دارد. در دنیایی که نظام‌ها و سیستم‌های حاکم بر مدار «فردیت و جنسیت» سیر می‌کنند و سامان یافته‌اند، مجاهدین دست به جراحی بزرگ در شناخت انسان بردند. بی‌هیچ تردیدی در یک جمع‌بندی یا بررسیِ تجربی، باید گفت که پرداخت بهای این مبارزه سخت و پافشاری بر استمرار آن در راستای سرنگونیِ حاکمیت آخوندها، تضمین بی‌همتای سلامت تشکیلات و مبارزه تاریخیِ مجاهدین به‌طور خاص در خارج از میهن خودشان بوده است. امید است که مجاهدین تجربه‌ها و درس‌های این بن‌بست‌شکنیِ تاریخی و انسانی را با قالب‌های گفتاری و تصویری و نوشتاری، به گنجینه‌های گران‌قدر بشری بیفزایند.

 

حفاظت از گنجینهٔ «ارزش»ها در پیوند با آرمان آزادی

در بررسی «ارزش»های مجاهدین که مشعل‌های راهنمای ۵۹ سال مبارزه توفانی‌شان بوده و ادامه دارد، شاهدیم که می‌توان در سیاست یک جامعه یا جهان حضوری فعال داشت، ولی سیاست‌پیشه نشد و حتی به درس‌های حقوق سیاسی رایج، تبلور و تجلی دیگری بخشید.

در بررسی این ارزش‌ها شاهد بودیم که تضمین بقای استراتژیک در یک مبارزه طولانی، در پایبندی به اصول و ارزش‌ها است. این همان زبانی است که جهان معاصر هم نشانه‌های ارتباطی آن را در مباحث روان‌شناسی و انسان‌شناسی بازشناخته و گواهی می‌دهد.

در این بررسی شاهد بودیم تنها با ارزش‌ها و صیقل زدن مداوم آن‌هاست که می‌توان چشم‌انداز ایرانی آزاد و شایستهٔ سده‌ها انتظار آزادی را در افق نزدیکش شاهد بود. سازمان مجاهدین خلق ایران تلاش کرد ۵۹ سال پیوند با آرمان آزادی را در پرتو تجلی «ارزش‌ها»، محافظت نموده و چنین گنجینه‌ای را بر قدوم فرشتهٔ آزادی، تقدیم مردم ایران کند...

 

[۱] «در بیابان گر به‌شوق کعبه خواهی زد قدم ــ سرزنش‌ها گر کند خار مغیلان، غم مخور» (حافظ)

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/2a0b5a4a-ae65-414a-b107-2f96f5163d3e"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات