یک سال از منصوب شدن آخوند جلاد رئیسی بهعنوان رئیسجمهور و رئیس «دولت شش کلاسه» میگذرد. مدرک تحصیلات کلاس ششم ابتدایی این بهاصطلاح رئیسجمهور ولایت از بس مهم و چشمگیر است که مردم به او رئیسجمهور شش کلاسه میگویند.
البته این مدرک تحصیلی ربطی به انتصابش توسط «آقا» برای این مقام پوشالی نداشته است. اولین شاخصی که دلیل انتصابش شد ویژگی برجسته او در دورانی که جوانی بیست و یک ساله بود و مدال دادستان کرج و همدان را از خمینی گرفت بارز شد. زمانی که فرمان پرت کردن جوانی را از کوه در همدان صادر کرد و در موضع دادستان هم بازجویی میکرد و هم شکنجه و هم محاکمه. کسی که در زندان کرج به صغیر و کبیر رحم نکرد و در جریان قتلعام زندانیان در گوهردشت بیمار مبتلا به صرعی که محکومیتش تمام شده و باید آزاد میشد را حلق آویز کرد. این همان عنصری است که چشم «آقا» را گرفته بود چرا که بهزعم او سر پا ماندن نظام با گماردن این قبیل موجودات در رأس امور که از محصولات زبده و خالص دستگاه ولایت هستند، بهتر تضمین خواهد شد. زیرا حضور فعال در هیأت مرگ زندانیان سیاسی در سال۶۷هزار بار ارجحتر از هر مدرک علمی و دانشگاهی برایش بود «مقام معظم» هم دنبال همین بود. مدرک تحصیلی شش کلاس یا شصت کلاس برای او فرقی نمیکرد.
اکنون با گذشت یکسال و رنگ باختن همه وعده وعیدهای مسخرهای که در شروع کار داده بود، از قبیل ساختن یک میلیون خانه در یکسال یا از بین بردن فقر مطلق و رشد تولید و... این دردانه ولایت چنان در گل گیر کرده که داد همکاسهها و هم باندیهایش را هم در آورده و روزی نیست که در مجلس دستچین خامنهای سیبل حملات و طعنههای آنان قرار نگیرد.
روز چهارشنبه اول تیر عنابستانی در وحشت از خشم و عصیان سراسری خطاب به رئیسی گفت:
«آقای رئیسی نظام بروکراسی لخت و خسته و فربه و پیچیده و پر از فساد و رانت را دگرگون کنید تا کشور نجات پیدا کنند، نظام بروکراسی دارد کشور را خفه میکند و اگر به فوریت اراده نکنید که این نظام را دگرگون کنید تمام منابع کشور را خواهد بلعید و نظام را به ورشکستگی کامل خواهد رساند»
این در حالی است که درست یک روز قبل خامنهای ضمن تهدید خودیها به صراحت گفت:
«هر کسی مردم را نسبت به فعّالیّت و تلاش و برنامهریزیهای مسئولان کشور بیاعتقاد و بدبین بکند، دارد به سود دشمن کار میکند؛ چه بداند، چه نداند» (سایت خامنهای ـ۳۱خرداد).
با این حساب شیرینی سال۱۴۰۰ «آقا» هم تا این جای کار چیزی جز تف سربالا و پریشانی و درماندگی دستاوردی نداشته است.
شعارهای: «مرگ بر رئیسی»، «رئیسی دروغگو حاصل وعده هات کو»، «شش کلاس بیسواد گند زدی به اقتصاد» یا شعار «رئیسی حیا کن مملکتو رها کن» … که هر روز در خیابانهای شهرها در همه استانها توسط مردم بهجان آمده فریاد زده میشود شلیکهای مستمر مردم علیه بالای نظام و شخص ولایت است که به قیمت سنگین جراحی و ریزش و آشفتگی در بدنهٔ نظام تحمیلش کرد.
حالا «رهبر الدنگ» مانده با یک اقتصاد ورشکسته و صدها بحران لاینحل داخلی و بینالمللی و خطرناکتر از همه گسترش روزافزون خیزشها و اعتراضات اجتماعی که به چیز جز خلاص شدن از دست دولت شش کلاسه یعنی نظام ولایت راضی نیستند.
«دولت جوان و حزباللهی» که مقام عظما آن را «دستاورد شیرین» سال۱۴۰۰ به حساب میآورد تا اینجای کار نه تنها قادر به مهار اعتراضات مردم نشد، بلکه هنوز یکسال نشده همه رؤیاها و خوابهای پنبهدانه «آقا» برای خفه کردن اعتراضات و خیزشهای اجتماعی هم بر باد رفته است و مردم هر روز در تجمعات و راهپیماییهای اعتراضی با خشم و کینه بیشتری آرزوی مرگ و انهدام تمامیت نظام ننگین ولایت را در شعار هایشان فریاد میزنند. امری که نهایتاً با گسترش و ارتقا اعتراضات به خیزشهای فراگیر و با راهگشایی کانونها و جوانان شورشی، محقق خواهد شد و ملت ایران به آرزویش خواهد رسید.