صحنههای زبالهگردی مردم در همهٔ شهرها دردناکترین صحنههای زندگی مردم ماست. اینجا و آنجا هر کس این صحنهها را میبیند از خود میپرسد: آیا درست است در کشور ایران یک زن و کودک و کارگر و پیرمرد زندگی خود را از زبالهگردی تأمین کند.
در یکی از فیلمهای این فاجعه، یک خبرنگار از مردی کنار سطل زباله میپرسد: «آقا چکار میکنید؟ و پاسخ میشنود آشغالها را جمع میکنم. حاج خانم. بیکارم دیگه. بهترین آهنگر هم هستم. همه چی بلدم. هر کاری شما بگی من انجام میدم. ولی بیکارم».
روزنامه همدلی ۲۹فروردین ۱۴۰۱ در اعتراف به گسترش بیسابقهٔ فاجعهای بهنام زبالهگردی مینویسد:
«سطلهای زباله در مملکت زرخیز ایران هیچوقت بیمشتری نمیماند. گاه مشتریان برای خم شدن داخل سطل و بیرون کشیدن باقیمانده غذا و مواد بازیافتی از درون زبالههای تر و خشک صف هم میبندند. مشتری سطلهای زباله آنقدر زیاد شده است که بهنظر میرسد سطلهای زباله کنونی در بسیاری شهرها، کفاف زبالهگردها را نمیدهد. اگر گذری کوتاه به کوچه و خیابانهای پایتخت داشته باشید، از کودکان ۱۰ و۱۱ساله گرفته تا پیرمردهای هفتاد و هشتادساله، از پسران جوان تا گروههای خانوادگی چند نفره و حتی زنان، از صاحبان وانتبارها، پیکان و پراید تا موتوردارها، چرخدستی دارها، نان خشکیها و پیادههای کیسه به دست را در میان زبالهگردها مشاهده میکنید».
در اهواز یک هموطن فیلمی از زنی را در کنار سطل زباله فیلم گرفته و به ما میگوید: «این خانم رو ببینید داره زبالهگردی میکنه. کجا؟ توی اهواز درب شرکت ملی حفاری. یعنی خدایا به چی بگم... . . کی میخواد پاسخگو باشه. خدا بر باعث و بانیش لعنت. این دکلهای نفتی ماست توی اهواز. و این خانم که زیرپاش نفته داره زبالهگردی میکنه».
سایت حکومتی بهار در تاریخ ۳خرداد: در گزارشی بهگسترش فاجعهٔ زبالهگردی نوشته است: «جاوید روزی ۳ نوبت برای جمعآوری زبالهها در شهر میچرخد تا چیزی پیدا کند. خودش میگوید باید لقمهنانی برای خانواده تهیه کنم. جاوید میگوید: «یک سالی است که نه گوشت خوردهایم و نه لباسی خریدیم. با زباله فروشی که نمیشود خرج زن و بچه را داد. مجبورم در زبالهها بگردم و از آن کسب روزی کنم. هرازگاهی هم شده که شاید یک جفت کفش یا لباسی از درون سطل پیدا کند».
همین سایت حکومتی در ادامه از کودکی ۱۳ساله، صحبت میکند که درون سطل زباله رفته زیرا قدش برای بیرون آوردن پسماندها کوتاه است.
این روزنامه به شیوهای شیادانه میخواهد مقصر اصلی فاجعهٔ زبالهگردی را در زیر کلمهای بهنام مافیای زباله مخفی کند. از این رو در ادامهٔ این گزارش قول کودک را نقل میکند که میگوید «کار ما از ساعت ۴ عصر شروع میشود و تا ۲صبح کار میکنیم. گونیهایی که جمعآوری کردهایم را در گوشهیی جمع میکنیم تا ماشین به دنبالمان بیاید. سپس گونیهای زباله را بار ماشین میکنیم و به مرکز بازیافت میرویم».
روزنامهٔ حکومتی همدلی هم در تاریخ ۲۹فروردین همین تلاش را کرده و نوشته است: «لازم به ذکر است پشتپرده زباله که به طلای کثیف نیز معروف است، مافیای میلیاردی وجود دارد، این مافیا آنقدر قوی شده و نفوذ کرده که سازمان مدیریت پسماند شهرداری تهران نیز از آنها عقبافتاده است. چند سال پیش مدیرعامل وقت سازمان مدیریت پسماند شهرداری تهران با عجز از مافیای قوی، جمعآوری زباله خشک در تهران خبر داد. «رضا عبدلی» گفت: چون این کار سود زیادی دارد، اگر بخواهیم آنها را ساماندهی کنیم، مقاومت خواهند کرد. گویا شهرداری تهران از رقابت و مقابله با مافیایی که ثروت رهاشده در تهران را به جیب میزنند، بازمانده است. مافیای زباله علاوه بر اینکه دست شهرداری را از خوان زباله کوتاه کرده است از زحمت و رنج زبالهگردها برای خود کیسه طلا دوختهاند. »
اما آنچه در این گزارشهای سایتهای حکومتی پنهان شده خود حکومت ولایت فقیه است. زیرا سرتا پای همهٔ مافیاها در این رژیم در خود سپاه و زیر مدیریت خود ولایت فقیه است. در حقیقت به کار بردن واژهٔ مافیا روش شیادانهای است تا مقصر اصلی فاجعهٔ زبالهگردی و فقر شدید ملت ایران را در ببرند.
حرف اصلی را همیشه مردم ایران در مورد همهٔ مصیبتها بیان میکنند و این بار هم در مورد زبالهگردی بهخوبی مقصر اصلی را خود خامنهای مینامند.
یک نمونهاش هموطنی است که فیلمی از زبالهگردی کودکی گرفته و در آن میگوید: «بعد از ۴۳سال انقلاب و حکومت دیکتاتوری آقای خامنهای، بچههای ایران باید اینجور توی سطل آشغالها نون و غذای خودشونو پیدا کنند؟ تف تو شرفت خامنهای».
بله! فریب نباید خورد. رئیس همهٔ مافیاهای سرقت در ایران ما خود ولیفقیه است.