در قیام ضدسلطنتی اولین جملهای که از امام حسین شنیده بودم انما الحیات عقیده و جهاد بود. اولین تصویری که از مجاهد خلق بر دیوار دانشگاه تبریز دیدم تصویر مجاهد قهرمان فاطمه امینی بود که در زیر آن متن بازجوییاش را نوشته بود .
نام: مجاهد- نام پدر: من فرزند خلقم و ...
و سپس در زیر شکنجه بهشهادت رسیدنش برایم جسارتی خارقالعاده را به تصویر کشید و با این ارزش مجاهد شدن را انتخاب کردم و این همان عقیده و جهاد را در ذهنم تداعی کرد.
بعد از پیروزی انقلاب با مجاهدین واقعی آشنا شدم. صراحت صداقت و صلابت و پاکی و فداکاری را در هر برخوردی که دیدم مرا بیشتر مجذوبشان کرد.
سخنرانیهای برادر مسعود برایم زمزمه روز و شبم بود. احساس میکردم همه حرفهای دلم را میزند، بدون اینکه به زبان بیاورم در ضمیرم همه را مینوشت. مرزبندی قاطع در مقابل ارتجاع حاکم، علی الخصوص خمینی مرا از زندگی روشنفکری آن زمان به میدان عمل روزمره کشاند.
جهش مجاهدین در انقلاب ایدئولوژیک
تا سرفصل انقلاب ایدئولوژیک با برادر مسعود و آرمانهایش بودم. وقتی خواهر مریم در سازمان ظهور کرد و پس از جهش ایدئولوژیکی که در سازمان رخ داد، مجاهدین دیگر آن مجاهدین قبلی نبودند. انقلاب خواهر مریم همه را یکدل و یک زبان کرد. با بندهای انقلاب ایدئولوژیک هر مجاهدی وارد مدار جهاد اکبر میشد
از آن روز سی و اندی سال است که ما مجاهدین با انتخاب هایمان با نبرد ایدئولوژیک بهصورت جمعی مواجه هستیم. در کوره گدازان انقلاب هر مجاهدی جدا از همه ضعف و کاستیهایش با انتخاب هایش شناخته میشود ارزشی که خواهر مریم خلق کرد و به ما یاد داد که همه افراد را با قوت هایشان ببینیم و بر مبنای آن با همدیگر نشست و برخاست کنیم. این یک صمیمیت معجزه آسا بهوجود آورد.
دوران بازسازی ارتش زرهی تا جنگ آمریکا در عراق با همین پشت گرمی صورت گرفت دوران سخت پایداری ۱۴ساله پرفتنه و پر مشقت را نیز با همین پشتوانه گذراندیم
در حملات سخت لیبرتی و محاصره جانکاه آن نیز همین منوال بود. من استحکام و جنگندگی مجاهدین را در حفظ مرز سرخ هایشان از نزدیک دیدم. در یکی از روزها در لیبرتی وقتی مزدور قاتل و جنایتکار مالکی «حیدر عذاب» خواست از حدودی که معین کرده بودیم پا به جلوتر بگذارد
در یک چشم بهم زدن مجاهدین با فریاد به سمت او هجوم بردند. او متواری شد و مجاهدین با دست خالی مأموران تا دندان مسلحشان را تا مقرشان دنبال کردند. آنها که سلاحهایشان را برای شلیک مسلح کرده بودند، وقتی خشم مجاهدین را در چشمها و فریادهایشان دیدند فرار کردند و «حیدر عذاب» با آن همه قساوت پیشگی به مقرش گریخت.
اینچنین مجاهدین در تنگنای فشار و محاصره، با دستهای خالی اما با یکرنگی و همدلی، همپیمان و همصدا چنان چشم زهری از دشمن گرفتند که دوست و دشمن را به تعجب واداشت. وقتی مزدوران جنایتکار با اصرار مسئولان مجاهدین به مقراتشان بر میگشتند من تکتک چهرههای خواهران و برادران مجاهد را که نگاه میکردم، شوق پیروزی و برق نگاههای خلوص و بهدور از غرور بهعملشان را در به سخره گرفتن قاتلانشان دیدم. این از همان لحظات نادری است که در مقابل شکنجهگرها، در مقابل محدودیتها، در مقابل تنگناها و ... چهره پاک مجاهد خلق را همه دیدهاند.
مجاهدین خیلی نسبت به حقوق حقه خودشان با انصاف هستند ولی از مرزسرخ هایشان کوتاه بیا نیستند. همیشه فکر میکردم چرا مجاهد سرخترین نام است. بعدها متوجه شدم که پاسخ آن را باید از دشمن پرسید. دشمن خوب میداند مجاهد دل به کرسی و جاه و مقام نبسته است. مجاهد جانش همیشه در کف دستش است. مجاهد همیشه آماده تهاجم و امانتدار حقوق خلقش هست. دشمن بهخوبی میداند که مجاهد هرکجا باشد اول مرز هایش را با دشمن میکشد و تا پای جان و فدای بیکران از آن دفاع میکند. همه ایراداتی که به مجاهدین علی الخصوص به برادر مسعود میگیرند بهخاطر همین حفاظت از مرزسرخ هاست. در زندانها خیلی به برادران و خواهرانمان سخت گذشت اما ۳۰هزار از همان زندانیان بهخاطر حفظ مرزسرخ نام مجاهد خلق در قتلعام ۶۷ سربدارشدند.
مجاهدین جدیت و متانت و تهاجم و سرعت و صلابت و سایر ارزشها را با حفظ مرزسرخ ها، احیا و اثبات کردند.
با داشتن این مرز سرخ ها ست که مجاهدین قدرت پرداخت و فداکاری در بقیه زمینهها را بهدست آوردند.
من سالیان در میان مجاهدین هستم آنچه همیشه چشمم را گرفته است گذشتن از منافع شخصی خود بهطور روزمره است. سالیان است مجاهدین در جابهجایی هستند، نه مال و منالی دارند و نه ملک و جاه و مقامی. بر سر سفره مجاهدین همه یکدست و یک رنگ هستند. سختکوشی و سهولت را با هم در کار و تعهد میآمیزند. در پروژههای سازمانی سالیان با هم بودیم همیشه فداکارترین جلوتر از همه قیمت میدهد و همه بلافاصله آنرا تشخیص میدهند.
به همین دلیل انتخاب در مجاهدین قبل از آگاهیهای کلاسیک، به درک و دریافتهای درونی و اعتقادی تبدیل شده است.
من از همان اول که با انگیزه امام حسین و عقیده و جهاد و با تصویر مجاهدت خواهر قهرمانی که آنرا در فدای جانش زنده کرده (فاطمه امینی)، وارد میدان مبارزه شدم، در طی یک عمر مبارزاتی روزانه شاهد زنده نگهداشتن این پیام امام حسین در میان مجاهدین هستم. از برادر مسعود این آرمان حسینی جاری و در چشمهٔ کوثر فدا و یکرنگی خواهر مریم تکثیر شد. این راز عبور هر مجاهدی از همه ابتلائات است که با فدا و صداقت پیوند خورده است.
ناصر کاوهای