اکنون مدتی است که رژیم خامنهای سکوتش درباره سازمان مجاهدین خلق را شکسته و تمام توان دستگاه تبلیغاتیاش را هزینه شیطانسازی مجاهدین نموده است آنهم در شرایطی که پیشتر هرگاه به عللی ناگزیر از اسم بردن از مجاهدین میشد این سازمان را نابودشده قلمداد میکرد. در آستانه پنجاهوپنجمین سالگرد بنیانگذاری این سازمان، در این مجموعه نوشته مروری میشود به علل عبور پیروزمند این سازمان از خلال سالها سرکوب خونین تا از خلال آن، به رمز و راز عبور مجاهدین از پس این همه توطئه و سرکوب دستیابیم.
جلوههای اقتدار مجاهدین در رسانههای حکومتی
سایت انتخاب ۹مرداد ۹۸ از زبان یک مأمور سابق وزارت اطلاعات گفت : سازمان از گذشته در ایران نفوذی داشت و همین الآن هم دارد اما اگر میدانستیم نفوذیها چه کسانی هستند که میرفتیم دستگیرشان میکردیم».
خبرگزاری فارس(رژیم) ۲۲مرداد ۹۸ نوشت: «در بخش مالی ۲شیوه برای فعالیت و دریافت پول وجود دارد... در مجموع بر اساس اطلاعات موجود، در سال ۲۰۱۷ بخش مالی و اجتماعی منافقین فقط در کشور آلمان ۲میلیون یورو درآمد داشته است که مبلغ قابلتوجهی است و با توجه به اقدامات مشابه منافقین در فرانسه، سوئد، بلژیک، انگلیس، اسپانیا و... میتوان حدس زد که درآمدهای خوبی عاید این گروهک شده است».
سایت انتخاب ۹مرداد ۹۸ از زبان یک مأمور سابق وزارت اطلاعاتیاش نوشت: «در دی ۹۶، همه تظاهرات ایجاد شده پس از تظاهرات مشهد، کار سازمان بود؛ البته سازمان بدون تابلو کار میکرد. این مسأله اندکی ثقیل است و وقتی برای مسئولان هم توضیح میدادیم، مسأله برایشان جا نمیافتاد».
خبرگزاری دانشجو(بسیج دانشجویی ۹۸/۵/۱۵) نوشت: «بحث و درس راجع به سازمان مجاهدین خلق، دیگر یک گزینه قابلانتخاب نیست، بلکه به یک اجبار تاریخی تبدل شده است».
شبکه ۴ تلویزیون رژیم ـ ۷تیر ۹۸ از زبان یک مأمور اطلاعاتی به اسم حسن روزیطلب: «سازمان یک موجود زنده است... ما در حال یک جنگ روایت هستیم با سازمان... و من فکر میکنم که روایت کردن تاریخ سازمان و عملکرد سازمان در این جنگ خیلی مهم است».
در این نوشته میخواستیم ببینیم مجاهدین سدها و موانع این مسیر خونین را چگونه درهمشکستند؟
دروازههای بسته را با چه کلیدی بازکردند؟
این عبور مداوم و معجزهآسا چگونه محقق شد؟
تا امروز بتوانند همچنان تنها امید مردم برای آزادی و پیشرفت و تنها همآورد قدرتمند مردمی در برابر دیکتاتوری حاکم باشند.
مرور قسمتهای پیشین
- اولین راز عبور یا اولین کلید طلایی که سازمان با آن طلسم مبارزه پس از کودتای ۲۸مرداد را شکست، زدودن غبار قرون از رخ دین با کشف ظرفیتهای انقلابی اسلام و عمق کارآمدی آن در جامعه و فرهنگ مردم بود.
- حنیفنژاد گفت مرز بین حق و باطل از بین بیخدا و باخدا نمیگذرد بلکه از بین استثمارشونده و استثمارکننده میگذرد. همین جمله کوتاه، مرزبندی ابدی مجاهدین با مذهب ارتجاعی شد.
- کلید طلایی بعدی، مبارزه مسلحانه انقلابی بود.
- پس از مرزبندی با راست ارتجاعی، مجاهدین با احزاب سنتی و رفرمیست و به بنبست رسیده هم مرزبندی کردند.
- کلید بعدی، تکیه به یک رهبری انقلابی بود.
- رمز عبور بعدی درک جایگاه واقعی اسلام در محور ترقیخواهی و انقلاب و ارائهٔ تئوری «اسلام چپ مارکسیسم» بود.
- کلید بعدی، فهم ماهیت خمینی و پایهگذاری میلیشیا(یعنی هستهٔ ارتش خلق) بهجای رفتن بهدنبال تشکیل حزب در شرایط شکلگیری دیکتاتوری مذهبی بود. یعنی حاکمیتی که به دموکراسی ذرهای اعتقاد نداشت و از همان ابتدا اجازه فعالیت حزبی متعارف به هیچکس نمیدهد.
- و شاهکلید همه این کلیدها صداقت بود و فدای حداکثر!
- مجاهدین هزینه حرفشان را حاضر بودند درجا بپردازند و در تمامی این مسیر این کار را کردند.
مجاهدین با این کلیدها توانستند مسیری به درازای نزدیک به ۱۰سال پس از انقلاب ۵۷ را طی کنند. تا بتوانند تا نقطه تحمیل آتشبس به خمینی در جنگ ضدمیهنی پیشروی کنند اما پس از آن چگونه میشد پیشروی را ادامه داد بهویژه که شرایط پیشین اساساً منتفی شده بود؟
پس از تحمیل آتشبس به خمینی
کلید بعدی، انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین بود که به گواهی دوست و دشمن تا امروز موتور محرک و توانبخش مجاهدین در عبور از سختترین شرایط تاریخ معاصر ایران و منطقه بوده و مجاهدین و انقلاب ایران را باز هم در مسیر پیشروی نگهداشته است.
خمینی و رژیمش بسیاری از ویژگیهای مجاهدین را نشناختند اما انقلاب ایدئولوژیک را مطلقاً درک نکردند و این همان برگ برندهای است که اکنون ۳۰سال است مجاهدین را در هر شرایطی از رژیم جلو انداخته است.
گزارش خیلی محرمانه فرماندهیکمیتهها به خمینی درباره انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین
بیمناسبت نیست بخشی از گزارش فرماندهی کمیتهها به خمینی در مورد انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین در اینجا ذکر شود. این یک سند درونی رژیم به تاریخ ۲۴شهریور ۶۷ است.
«بولتن فرماندهی. ویژه عملیات مرصاد. خیلی محرمانه ۲۴شهریور ۱۳۶۷»
«عدم شناخت از توان و نیروی آنان(مجاهدین) باعث شد که... نتوانیم برنامههایشان را پیشبینی کنیم... به جهت عدم شناخت و آشنایی از درون سازمان، آموزش هواداران زن و مرد در کنار هم بهعنوان وسیلهای برای فروپاشی سازمان و ابتلا به فساد و منکرات تفسیر شد در حالی که پس از این مدت و طبق بررسیهای بهعمل آمده، برداشت این گروهک از احساسات و غرایز زنان بهگونهای بوده که این احتمال را از بین برده است و وسعت تبلیغات روانی که به جهت وضعیت جدید... پیش آمده بود، بدین طریق و تحت عنوان ارتقای ایدئولوژیک با تبلیغاتی وسیعتر خنثی شده است... یکی دیگر از خطرناکترین و جذابترین روشهای تبلیغی سازمان تکیه بر مساوات زن و مرد است».
همین سند در مورد علت گرایش بیش از حد زنان به سازمان توضیحات مفصلی داده و میگوید:
«...از یکطرف زنان در طول تاریخ، قرنها تاریکی، ظلم و بدبختی را تحمل کرده و همواره با او بهصورت یک برده برخورد میشده است و از طرف دیگر ملاکها و میزانهای اسلامی آنچنانکه پیامبر مطرح مینمود در جامعه ارائه نگردیده، از طرفی زنان مسلمان اسلام را دوست دارند و نمیتواند سابقه یک عمر معنویت اسلام را یکمرتبه دور بریزند و از طرف دیگر افکار سرمایهداری و صهیونیستی در مورد آزادی و تساوی زن و مرد با بوق و کرنا گوش جهانیان را کر نموده و... همه اینها زمینههایی است بر اینکه سازمان... در جهت تثبیت ظاهری تساوی زن و مرد و جزب هواداران، بیشتر موفق گردد».
این سند متعلق به آبان ۶۷ است. یک سند محرمانه درونی رژیم که در حد خودش به ارزیابی سازمان مجاهدین خلق ایران و راز و رمز عبور مجاهدین از شرایط حاد سیاسی آن مقطع پرداخته و البته به انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین هم اشاره کرده است.
نگاهی به یک مساله
هیچکس در این شکی ندارد که زنان از فردای ضربه ۵۰ ساواک به مجاهدین نقشی تعیینکننده در سازمان پیدا کردند. منظور از این مطلب، یادآوری خاطره قهرمانان بزرگی همچون فاطمه امینی و بهجت تیفتکچی و اشرف شهید نیست، منظور موجی از زنان قهرمانی است که وارد سازمان شدند، مسئولیت به عهده گرفتند اما جایگاه شایسته خود را در دستگاه رهبری سازمان و انقلاب پیدا نکردند.
کشف علت همین اشکال، خود یکی از آن کلیدهای طلاییای شد که سدهای تاریخی عظیمی را شکست و سازمان را برای دههها از دشمن و سدهای تاریخی در مسیر رهایی جلو انداخت. کشف این مسأله کار رهبری مجاهدین بود.
از سال ۶۸ به بعد، انقلاب ایدئولوژیک درونی به یک کلید طلایی تبدیل شد که تمام دروازههای بسته در مسیر ۳۰ساله بعدی را با آن باز کردند.
هیچ سد و مانعی در این ۳دهه نبود که با این «رمز عبور» نتوان از آن عبور کرد.
از این مقطع به بعد، «شاهکلید» فدا و صداقت به شکل انقلاب ایدئولوژیک ظاهر شد.
بهعنوان نمونه میتوان به یک مورد بسیار روشن در کارآیی انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین از زبان دشمن اشاره کرد.
دشمن تصور میکرد مجاهدین در عرصههای بعدی نبرد و در شرایطی متفاوت با گذشته، بهسرعت مضمحل میشوند.
مجاهدین در اروپا هم بهدنبال زندگی راحت برای خود نرفتند، چرا که آرزوی آنها بهروزی مردمشان است
پایگاه خبری تحلیلی بهارستانه ۱۳شهریور ۱۳۹۷ درباره جابهجایی مجاهدین از عراق به یک کشور اروپایی و غلط از آب درآمدن برآوردهای رژیم در مورد مجاهدین خلق نوشت:
«تا آنجا که به مسئولان و کارگزاران حکومتی و نظامی ما برمیگردد... در تحلیلهای خود به این نتیجه رسیده بودند که منافقین وقتی پایشان به اروپا برسد در برابر زرق و برق دنیای بورژوازی و بهدلیل سالیان محدودیت در عراق، نیروهایشان روند انحلال طی خواهند کرد و به مرور تشکیلات منافقین را ترک کرده و با رفتن بهدنبال زندگی، در فضای اروپا منحل خواهند شد... بدین ترتیب، به جای اینکه نیروهای منافقین درگیر جنگ با جمهوری اسلامی ایران شوند در اروپا مشغول خود خواهند شد و نهایتاً به بخشی از جامعه اروپا تبدیل میگردند و تا آنجا پیش خواهند رفت که پیدا کردن یک منافق در اروپا حکم کیمیا را خواهد داشت!
اما روند تحولات نشان داد که اوضاع آنطور که انتظار میرفت جور نبود و درب مراد بر روی پاشنه درستش نچرخید.... البته به متولیان امر باید حق داد چرا که وقتی به الگوهای تاریخی چنین هجرتهایی نگاه میکنیم میبینیم که برخی از نیروهای چریکی وقتی که پایشان به کشورهای اروپایی و عربی رسیده است در جوامع اروپایی و عربی ذوب شدهاند و مبارزه هم کاملاً فراموش شده است، اما چنین تجزیه و تحلیلی در مورد منافقین خطاست... (البته) امام راحل بهخوبی آنها را شناخته بود؛ پس نمیشود این اتهام را به خودمان بزنیم که فاقد شناخت کافی از آنان بودهایم».
البته سیر وقایع نشان داد که رژیم حقیقتاً شناخت مکفی از مجاهدین نداشت، نه از قدرت نظامیمجاهدین، نه از قدرت تشکیلاتی مجاهدین و نه از قدرت ایدئولوژیک مجاهدین یا همان چیزی که در این نوشته با استعاره به آن گفته میشود: «راز عبور یا کلید طلایی»
عقبماندگی رژیم از مجاهدین
هنگامی که گفته میشود رژیم تاریخاً از مجاهدین عقب است یعنی همین! یک رژیم قرونوسطایی هر چقدر هم که پول و امکانات کشوری داشته باشد نمیتواند آینده را متوقف کند چه رسد به اینکه آینده را نابود کند!
رژیم حقیقتاً شناخت درستی از مجاهدین نداشت وگرنه با چنگ و ناخن و دندان هم شده بود کار آنها را در عراق تمام میکرد.
البته بگذریم که در این زمینه انصافاً! تمام تلاش خود را به خرج داد و از چیزی فروگذار نکرد اما تلاشهای رئیسجمهور برگزیدهٔ مقاومت ایران و به صحنه آوردن لشگر حامیان مجاهدین و فعالیتهای گستردهٔ هواداران مجاهدین در جایجای جهان، کار را به آنجا کشاند که حفاظت از مجاهدین در لیبرتی توسط جان مککین، رئیس کمیتهٔ نیروهای مسلح سنا، وارد قانون بودجهٔ آمریکا شد و دولت این کشور را مجبور به بازگشت به گوشهای از تعهدات خود در قبال مجاهدین بر اساس کنوانسیون ۴ ژنو کرد.
فقط تنها اشکالی که کار رژیم داشت این بود که نمیدانست و الآن نیز نمیداند که جنگ عنصر کهنه با نو، جنگ کمیت با کیفیت است! و به همین علت کمیت پیشاپیش مغلوب و شکستخورده است.
یاد شهید بنیانگذار سعید محسن بهخیر که در اولین جزوه آموزشی سازمان این بحث را بهخوبی به مجاهدین آموزش داد و گفت ما سازمانی میخواهیم با کمیت محدود و کیفیت نامحدود!
فرمولی که با همان مجموعه کلیدهای طلایی که تا اینجا گفته شد، محقق گردید.
و اکنون نیز با شاهکلید انقلاب ایدئولوژیک و راهگشاییهای مریم رجوی تضمین استراتژیک پیدا کرده است.
بیسبب نبود که روز ۶شهریور۷۲ هنگامی که شورای ملی مقاومت مسئولیت ریاستجمهوری دوران انتقال قدرت را به خواهر مریم محول کرد، برادر مسعود گفت ما امروز به یک موشک استراتژیک مجهز شدیم.
شماری از دستآوردهای استراتژیک مجاهدین و انقلاب ایدئولوژیکشان
همگان به یاد دارند که یک قلم بعد از داستان کویت، عراق در دنیا جذام شد، طبعا آثار آن وضعیت مجاهدین را هم که در عراق ساکن بودند دربرگرفت. رژیم با استفاده از این فرصت هر چه در توان داشت بهکار گرفت و در بوقهای جنگ روانی و سیاسی خود دمید!
شکستن آن پوسته سیاه و منفی که تبلیغات دشمن دور سازمان کشیده بود تنها از عهده خواهر مریم و انقلابش بر میآمد که اروپا را دوباره فتح کرد و تمام سمپاشیهای ارتجاعی استعماری حول سازمان را بیاثر کرد.
آرشیو روزنامههای آن روزگار گواه است که رژیم چه قشقرقی بهراه انداخت! از جمله حمله به دفتر ایرفرانس و سفارت فرانسه در تهران و حتی انفجارهایی در پاریس. از آن نقطه به بعد مجاهدین رفتهرفته با تعادلقوای جدیدی مواجه شدند که حتی تصور آن هم مشکل بود.
مجاهدین در دوران حاکمیت سیاست مماشات
روز ۶آبان ۷۳ وزارتخارجه آمریکا با یک گزارش ۴۱صفحهای سراسر دروغ تلاش کرد خط ایرانگیت را در سازش با رژیم تروریستی آخوندها دوباره تکرار کند.
نهایتا در سال ۱۳۷۶ در پی روی کار آمدن خاتمی نام مجاهدین بدون حتی یک سند و صرفاً برای دلجویی آمریکاییها از رژیم در لیست تروریستی گنجانده شد.
بنا به اسناد منتشره، مجاهدین نزدیک به ۲دهه در آن لیست بودند و نهایتاً در یک کارزار ۱۵ساله موفق شدند عدالت را بر سیاست پیروز کنند و از لیست خارج شوند.
در فاصله لیستگذاری تا خروج از لیست مجاهدین خلق بمباران شدند، خلعسلاح شدند، مورد شیطانسازی قرار گرفتند، حتی آمریکاییها تلاش کردند سازمان را منحل کنند. حفظ انسجام سازمان در آن شرایط به یک چسب ایدئولوژیک تشکیلاتی بسیار قوی نیاز داشت که همان انقلاب ایدئولوژیک بود.
در جریان اشغال عراق، سازمان بهرغم بیطرفی اعلام شده، شدیداً مورد بمباران قرار گرفت. بمبارانها را دیپلماتهای انگلیسی در تهران لحظهبهلحظه به رژیم اطلاع میدادند!
جک استراو و کمال خرازی
خبرگزاری فرانسه روز ۲۶فروردین ۱۳۸۲ خبر داد: «سخنگوی سفارت انگلیس در تهران اظهار داشت که نیروهای ائتلاف پایگاههای مجاهدین خلق، اصلیترین گروه اپوزیسیون مسلّح ایران، را در عراق بمباران کردهاند. آندروگرین استاک، سخنگوی سفارت انگلیس در تهران، گفت: نیروهای متّحدین بیش از یک نوبت به پایگاههای مجاهدین حمله کردهاند!
توطئه پشت توطئه بود که اجرا میشد. نیروهای ائتلاف رسما و علناً به آخوندها قول میدادند که مجاهدین را به همین زودی نابود میکنند.
بیاغراق ۱۷کشور با هم سر سازمان مجاهدین خلق ایران ریخته بودند!
مجاهدین در نبردی نابرابر
خبرگزاری آسوشیتدپرس روز ۲۰اردیبهشت ۸۲ اعلام کرد: «نیروهای آمریکایی گفتند آماده درگیری تمامعیار با مجاهدین میباشند». این در حالی است که پیش از آن مجاهدین و نیروهای آمریکایی یک قرارداد آتشبس امضا کرده بودند، قراردادی که باز هم برای خوشایند رژیم تروریستی حاکم بر تهران یکسویه توسط آمریکاییها لغو شده بود.
بنا به اسناد موجود حتی بعد از خلعسلاح هم فشارها روی مجاهدین نه تنها قطع نشد بلکه بیشتر هم شد.
اسم سازمان را بیهیچ مدرکی در لیست تروریستی گذاشته بودند،
از بمباران هم چیزی کم نگذاشتند. شبها گاهی بیشتر از ۱۲۰بار مقرهای مجاهدین خلق را بمباران میکردند.
دهها نفر از اعضا و مسئولان مجاهدین را زیر همان بمبارانها به شهادت رساندند. در حالیکه مجاهدین محاصره هم بودند.
مزدوران رژیم هم با دست باز مستمراً علیه مجاهدین دست به حمله زمینی و موشکی میزدند.
تمامی رسانههای بینالمللی هم ۲۴ساعته علیه مجاهدین خلق تبلیغات دروغ راه انداخته بودند. انحلال و فروپاشی کمترین خواستهاشان بود!
دکتر طاهر بومدرا، نماینده حقوقبشر سازمان ملل متحد که مسئول پرونده اشرف بود بعداً در شهادتهای خود گفت از آن توطئه همه کشورهای دستاندرکار اروپایی خبر داشتند.
طاهر بومدرا
دکتر بومدرا در کنفرانس رم که به نام کنفرانس «اشرف عدالت اروپا» در آذرماه ۹۲ برگزار شد، پرده از عمق توطئه بر ضد مجاهدین خلق برداشت و از جمله گفت: «من میتوانم تأیید کنم که غیرممکن است در اشرف اتفاقی بیفتد و جامعه دیپلماتیک از جزئیات آن با خبر نباشد»!
کاملاً روشن بود که یک اجماع ارتجاعی استعماری برای حذف تمامعیار مجاهدین بهوجود آمده است. عبور از این سد بهمراتب سختتر از مراحل قبلی بهنظر میرسید.
حسن سلمان، رئیس تبلیغات العراقیه، تلویزیون دولتی عراق، اعلام کرد: «این سازمان را باید متلاشی کرد این قرارگاه که مرکز این سازمان است باید برچیده و موقعیت آن جابهجا شود».
باید در نظر گرفت که سازمان مجاهدین یک سازمان کوچک نبود، دهها نهاد در دهها کشور داشت و اکنون زیر یک ضربه بینالمللی و فشار همهجانبه نظامی و سیاسی، باید انسجامش را همچنان حفظ میکرد!
تنها چیزی که مجاهدین را یکپارچه و پایدار نگهداشت همان انقلاب ایدئولوژیک و رمز فدای حداکثری بود که شاهکلید مجاهدین خلق بود:
مجاهدینی که تصمیم گرفته بودند هیچ چیز برای خودشان نخواهند اما متقابلا بهترین و بیشترین یا در واقع همه چیز را برای مرمشان بخواهند.
تنها چنین انسانهایی میتوانند از آن کریدور مرگ پیروزمند خارج شوند.
در همان شرایط اشغال عراق و خلعسلاح مجاهدین فرانسه دست به یک زد و بند میلیاردی با رژیم زد. حملهٔ بزرگ به مرکز مجاهدین و شورای ملی مقاومت و دستگیری گستردهٔ مجاهدین در فرانسه حاصل آن زد و بند بود.
مشاهدات سردبیر مجله فرانسوی ژورنال دو دیمانژ
بعدها ژورنال دو دیمانش(یک مجله فرانسوی) که سردبیرش تصادفاً در مذاکرات رژیم و دوویلپن حاضر بوده، نوشت: «حمله به مقر مریم رجوی اساساً نتیجه معامله شیراک با خامنهای برای نفت و دلار بود».
سازمان مجاهدین خلق که هیچ! حتی هیچ دولتی هم زیر آنهمه فشار نظامی و پلیسی و سیاسی دوام نمیآورد.
و ایکاش که این فشار و ضربه فقط در فرانسه بود. در چند کشور اروپایی پلیس حتی به خانههای مادران پیر مجاهدین هم حمله کرد. همان ائتلافی که در عراق مجاهدین خلق را بمباران کرده بود در گام بعد به خانههای پناهندگان سیاسی ایرانی حمله کرد. در آن شرایط دوست و دشمن میگفتند کار مجاهدین دیگر تمام است.
تعادلقوا بین مجاهدین و رژیم به صفر و ۱۰۰ رسیده بود. یعنی مجاهدین محاصره شده، خلعسلاح شده، زیر انواع فشارهای سخت و نرم!
و در فرانسه هم دستگیری خواهر مریم و بسیاری از مجاهدین.
در مقابل رژیم آماده شده بود که عراق را بهطور کامل ببلعد و دولت وقت آمریکا هم عراق را بهراحتی در سینی طلایی به فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران تقدیم کرد.
با این همه مجاهدین از تمام این ابتلاءهای ۱۴ساله و بسا ۱۷ساله(از لیستگذاری آمریکا به این طرف) و با عبور از راهروهای ۱۶ دادگاه در اروپا و آمریکا نهتنها از صدها دام ارتجاع و استعمار با موفقیت عبور کردند بلکه حق مقاومت مردم ایران را هم بهثبت رساندند.
بهثبت رساندن حق مقاومت مردم ایران در دادگاههای اروپایی
روز چهارشنبه ۲۶شهریور ۹۳ دستگاه عدالت فرانسه اعلام کرد پس از ۱۴سال تحقیق، هیچ نشانه و شاهد مادی و واقعی پیدا نکرده است که بتواند فعالیت تروریستی یا تأمین مالی برای تروریسم را در مورد مجاهدین اثبات کند. قاضی ضدتروریست مارک تریویدیک گفت: «در حقوق فرانسه، یک تهاجم نظامی که منجر به نبرد مسلحانه میان نظامیان شود، نمیتواند بهعنوان تروریسم توصیف شود».(اخبار سیمای آزادی ۲۶شهریور ۹۳)
و به این ترتیب پرونده ۱۷ژوئن با مهر «منع تعقیب» بسته شد اما مهمتر از بسته شدن پرونده ننگین ۱۷ژوئن نکاتی بود که قاضی فرانسوی مسئول پرونده در توضیح حکمش نوشته بود.
قاضی ضدتروریست مارک تریویدیک در حکم منع تعقیب نوشت: «شورای ملی مقاومت ایران، سازمان مجاهدین خلق ایران و ارتش آزادیبخش ملی ایران همگی یک تشکل جمعی را تشکیل میدهند که هدف آن سرنگون کردن رژیم حاکم بر ایران است». وی سپس تأکید میکند بر اساس «تحقیقات قضایی» شیوههای مقاومت برای رسیدن به این هدف «یا سیاسی بودهاند(مانند تبلیغات، جلب توجهات، جلب حمایت، استفاده از اهرمهای مختلف)» یا «با استفاده از یک ارتش واقعی، ارتش آزادیبخش ملی ایران» و «یا دربرگیرنده عملیات نظامی داخل ایران است که توسط سازمان مجاهدین خلق ایران بهعهده گرفته شده است» و «در پرونده سندی دال بر عمل مسلحانهای که غیرنظامیان را عمداً مورد هدف قرار داده باشد وجود ندارد». قاضی میافزاید: «دادههای پرونده اجازه نمیدهد تهاجمات نظامی با اعمال تروریستی یکی محسوب شود».(اخبار سیمای آزادی ۲۶شهریور ۹۳)
و به این ترتیب با حکم قضاییه فرانسه که حاصل ۱۴سال پایداری مقاومت بود، قضیه تماماً عکس آن چیزی شد که رژیم از ابتدا دنبال میکرد!
رژیم تلاش میکرد اگر توانست دولت فرانسه به استرداد مریم رجوی تن دهد و اگر این خواسته با مقاومت ایرانیان شکست خورد حداقل دست و پای مقاومت به زنجیر عدم مشروعیت مقاومت با مارک تروریسم بسته شود و بههرحال خیالش از ادامه مقاومت مجاهدین راحت شود.
مجاهدین و مقاومت ایران سیاستهای بینالمللی را دگرگون کردند
باید پذیرفت که ایجاد تغییر در سیاست کشورهای بزرگ و بهویژه ابر قدرتها آنهم توسط یک حزب یا سازمان جهانسومی در دنیایی که نفت مفت ایران حرف اول را میزند به بلوغی در تعادلقوا نیاز دارد که عادی نیست. مگر اینکه شما واقعاً و در عمل بتوانید خودتان را و قدرتتان را در صحنه عمل واقعی اثبات کنید بهطوری که دیگر بههیچوجه نتوانند شما را نادیده بگیرند.
بهدنبال سیمرغ
بهدنبال رمز و راز عبور پیروزمند مجاهدین از معبرهای مرگباری بودیم که در عمر ۵۵سالهاش از آنها عبور کرده است.
اولین راز مجاهدین که در اولین قسمت همین سلسله نوشتهها همان اصلی بود که محمد حنیفنژاد با کشف آن سازمان مجاهدین خلق ایران را بنیاد گذاشت و سپس موجی از کشفیات طلایی بهدنبال آن آمد:
- مرز بین حق و باطل نه از بین بیخدا و باخدا بلکه از بین استثمارشونده و استثمارکننده میگذرد
- تنها راه مبارزه با دیکتاتوری، نه رفرمیسم بلکه مبارزه مسلحانه انقلابی است
- وجود یک رهبری پاکباز، صاحب اندیشه و انقلابی همچون حنیف و مسعود
- شناخت جایگاه واقعی اسلام در محور مختصات ترقی و انقلاب با تئوری اسلام در چپ مارکسیسم
- تلاش مسئولانه با پذیرش بیش از ۵۰شهید و هزاران مجروح و زندانی، برای اصلاح نظام خمینی طی ۲سال و نیم مبارزه اصولی و مسالمتآمیز تا جاییکه خمینی به روی مردم آتش گشود.
- راه اصولی در دوران دیکتاتوری خمینی ایجاد میلیشیای مردمی و تشکیل هسته ارتش خلق به جای تشکیل حزب بود.
- پاسخ ارتجاع زنستیز خمینی، با انقلاب ایدئولوژیک و بهرسمیت شناختن جایگاه بایسته زنان در رهبری سیاسی و حیات اجتماعی ایران است.
آماده برای فدای صادقانه و بیچشمداشت همه چیز در راه مردم
اینها شماری از آن کلیدهای طلایی و کارآمدی هستند که درهای بسته را بهروی مجاهدین باز کردند.
اما بازشناسی این همه راز و رمز عبور از کوران بیش از نیم قرن انقلاب کامل نمیگردد مگر هنگامی که به یاد آوریم مجاهدین برای پرداخت هزینه اعتقاداتشان در تمامی این ۵۵سال هر لحظه آماده فداکردن خویش بودند.
تمامی آن کلیدها هنگامی طلایی شدند که مجاهدین صفاندرصف با صدق و فدای کامل حاضر شدند هزینه اجرایی کردن آن اصول و ارزشها را به قیمت جان خویش بهعهده بگیرند.
بدون فدای صادقانه هیچ حرکتی رو به جلو مطلقاً ناممکن بود و البته راه درست و رهبری هوشیار، نسلهایی از رهروان پاکباز را پدید آورد و متشکل کرد.
و این هر سه «راه و رهبر و رهرو» در وجود یگانهای به اسم سازمان مجاهدین درهمآمیختند تا خلقی نو به تاریخ هدیه کنند و البته در این مسیر، بهقول عطار نیشابوری سایه در خورشید گم شد والسلام.
اشرف ۳، قله سیمرغ
و این شاید تمثیلی باشد از «سیمرغ» رهایی و رمز و راز عبورش از وادیهای پرخطر و بیشمار.
راهی که امروز به یک قلهٔ بالابلند رسیده. اشرف سوم
جایی که در ابتدای تابستان ۹۸ بهمدت ۵روز متوالی مورد بازدید ۳۵۰نفر از برجستهترین شخصیتهای سیاسی جهان از ۴۷کشور قرار گرفت. شخصیتهایی که بیاعتبار بودن تمامی دستگاه شیطانسازی رژیم بر ضد مجاهدین را به تمام دنیا اعلام کردند.
آن شخصیتهای جهانی ۵روز در جایجای اشرف ۳ با مجاهدین زندگی کردند و وزن تاریخی و تشکیلاتی مقاومت ایران را حضوراً تجربه کردند و سپس مشاهدات خویش را با دنیا به اشتراک گذاشتند.
نگاهی از قله اشرف ۳ به روزهایی که مجاهدین بیسلاح زیر شدیدترین موشکبارانها بودند یا روزهایی که هزارهزار اسرایشان توسط خمینی تیرباران میشدند و روزهایی که خون هزارهزار رزمندگانشان برای آزادی مردم و میهنشان کوه و صحرای میهن را لالهزار میکرد
و البته روزهایی که غریبانه به تیر شقاوت خائنان و اپورتونیستها به خاک میافتادند و پیکرشان به آتش کشیده میشد و روزی که بنیانگذارانشان و در صدر آنها حنیف کبیر در حالی که بهسوی تیرک اعدام میرفت با اطمینان میگفت همین یادداشتهای کوچکی که در دیوارهای زندان جاسازی کردیم، روزی در معرض دید خلق قرار خواهد گرفت و دیدیم که اینطور شد.
و راستی چه کسی حتی تصور میکرد که آن نهال نهتنها نشکند، بلکه به درخت تناوری تبدیل گردد که امروز سایهسار گستردهاش بزرگترین میعادگاه رزمندگان آزادی ایران و امید خلقهای منطقه شود.
و راستی چه پرشکوه است روزی که نسلهای آینده از فراسوی تاریخ ایران آزاد و آباد به امروز نگاه کرده و داستان پرافتخار امروز مجاهدین و مقاومت ایران را بخوانند.
همانگونه که امروز ما به سخنان ۴۰سال پیش سردار شهید آزادی موسی خیابانی گوش میکنیم که با صلابت و قطعیتی باورنکردنی در سیاهترین روزهای دیکتاتوری خمینی رو به جمعیت گفت: «و آینده... آینده مال شماست، به این نکته ایمان داشته باشید! یقین داشته باشید که آینده مال شماست، آینده مال انقلابیون است، نیروهای میرا از صحنه حذف خواهند شد».
پایان
بیشتر بخوانید: