در قیام آبانماه برانگیختگی خشم مردم شهرهای حاشیهای تهران مانند رباط کریم، شهریار، قلعه حسنخان، اسلامشهر و سایر شهرهایی که در حاشیه جنوبغربی تهران قرار دارند، باعث سردرگمی و تشویش بسیار در داخل رژیم گشت، چرا که در زیر چتر تبلیغاتی وسیعی که روحانی و کارگزاران دولت او از بابت بازپرداخت درآمد حاصله از گران شدن بنزین به طبقات محروم و دهکهای پایین راه انداخته بودند به نظر شان بسیار خارج از احتمال میآمد که قشر محروم جامعه و مخصوصاً آنان که در حاشیه شهرها زندگی میکنند و اکثریتشان هم فاقد ماشین هستند، توجه چندانی به این گرانی داشته باشند و آب از آب تکان نخواهد خورد و بهزعم خود، هدف اصلی این طرح همانطور که رژیم در بوق کرده بود به زحمت انداختن طبقات بالا و مرفه جامعه بود! اما از همان روز اول تمام این پنبهها رشته شد و نقشهای که در شورای عالی هماهنگی رؤسای سهقوه رژیم برای گذار از این موضوع کشیده بودند، نقشبرآب شد. طبقات مرفه ناظر ماجرا باقی ماندند اما مجدداً این طبقات هر چه محرومتر بودند که سرتراشیده و چادر به کمر بسته راهی خیابانها شوند. علت چه بود؟
بالا رفتن قیمت حمل و نقل بدون بالا رفتن درآمد
قابل پیشبینی بود که با گرانشدن قیمت بنزین، هزینههای اجناس، کرایه ماشین و حمل و نقل هم گرانتر میشود و صدور فرمان «گران شدن ممنوع» از جانب روحانی، و هشدار ولیفقیه او، نمیتواند جلوی افزایش آن را بگیرد. در سال ۷۴ همین مردم حاشیهنشین جنوبغرب تهران مانند اسلامشهر و شهرستانهای اطراف مانند رباطکریم و شهریار بودند که در اعتراض به گران شدن کرایه حمل ونقل و گران شدن بنزین جاده ساوه، تهران را بستند و قرارگاه ثارالله سپاه پاسداران تنها با خشونت وحشیگری توانست آن قیام را سرکوب کند.
علت رانده شدن به حاشیه شهر تهران
بسیاری از حاشیهنشینان شهر تهران تنها به این علت در حاشیهٔ شهرها زندگی میکنند که توان ماندن در شهری مانند تهران با هزینههای کمرشکن آن را ندارند. به غیر از سبد کالاهای اساسی زندگیشان که بهطور مستمر در زیر فشار تورم کوچک و کوچکتر اما گران و گرانتر میشود، موضوع مسکن و گران شدن سرسامآور کرایهٔ آن برای قشر محروم عامل اصلی کوچ از تهران به سمت حاشیههای آن است. تنها در سال ۹۸ نسبت به سال ۹۷ اجاره بهای مسکن ۳۰درصد افزایش قیمت داشته است قیمت هر متر مربع زمین در تهران نزدیک به ۱۲میلیون تومان میباشد. آیا کارگری که یک میلیون و ۵۱۷هزار تومان حقوق پایه میگیرد میتواند اجاره بهای یک خانه کوچک در تهران را بدهد؟ خرید خانه که دیگر رویایی بیش نخواهد بود.
این ناتوانی طبقات محروم از تأمین نیازهای ضروریشان، در یک روند جبری باعث رشد حاشیهنشینی و جابهجایی جغرافیایی بسیاری از آنان میشود. کارگران و محرومان و حتی بازنشستگانی که دیگر حقوق اندکشان، کفاف در افتادن با گرانی افسار گسیختهٔ زندگی در تهران را نمیدهد، به شهرهای حاشیه پناه میبرند، چرا که هر چقدر فاصله از تهران بیشتر شود شانس پیدا کردن خانههای محقر اما ارزان قیمتتر بیشتر میشود.
هنگامی که به درون جوامع حاشیهنشین اطراف تهران پا میگذاریم بهخوبی از یک احساس خشم، درد، نارضایتی و نفرت از تمامیت حکومت آخوندی لبریز میشویم. احساسی که در تمامی کوچه پسکوچههای کثیف و خاکگرفتهٔ آن پراکنده است. شاید در هیچ دورهای در تاریخ ایران بنیادهای تبعیض و ناعدالتی اجتماعی تا بدین حد در جامعهٔ ایرانی شکل نگرفته و ریشه ندوانیده بود.
حسین ایمانی جاجرمی(جامعهشناس) مینویسد: «بافر زون یا منطقه حائل، شاید تعبیر خوبی برای این دسته از سکونتگاهها نسبت به مادرشهر اصلی باشد. آنها بهعنوان تله جمعیتی با به دام انداختن جمعیت مهاجری که قصد سکونت در مادرشهر را داشته، اما از پس هزینههای آن برنمیآمدهاند، از یکسو و جذب سرریز جمعیت تهیدستی که در هر موج گرانی و تورم تاب تحمل هزینههای زندگی در مادرشهر را از دست داده و در نتیجه به بیرون رانده میشوند از سوی دیگر، توانستهاند بهخوبی بهعنوان ضربهگیر مادرشهرهای کشور عمل کنند. در نگاه کار کردی میتوان این دسته از سکونتگاهها را موفق ارزیابی کرد، چرا که وجود آنها سبب شده تا مادر شهرهایی چون تهران و مشهد خود را از شر جمعیتهای فقیر راحت کرده و مجبور به اجرای سیاستهایی چون ساخت مسکن برای تهیدستان و مسکن اجتماعی نشوند».(باشگاه اقتصاددانان-۱۳آذر ۱۳۹۸)
رباط کریم یکی از پایگاههای قیام با صدها شهید
قرایی مقدم، یک جامعه شناس، دیگر میگوید: «بیشتر اعتراضات آبانماه نشان داد که از مناطق حاشیهنشین مثل رباط کریم، اسلامشهر، پاکدشت، صبا شهر و... هستند. همه این مسائل شورش در برخواهد داشت. چرا که نیروی جوان شغل میخواهد».(گسترش نیوز- ۱۱آذر ۱۳۹۸)
رباط کریم یکی از حاشیههای جنوبغرب تهران با فاصله ۴۵کیلومتری از آن است. با جمعیتی حدود ۳۰۰هزار نفری که رشد آن همچنان با سرعت بالا ادامه دارد اکثریت ترکیب جمعیتی این شهرستان آذری زبان هستند اما اقوام دیگری که از استانهای دیگر به این شهرستان آمدهاند، نیز در آنجا زندگی میکنند. لازم به تذکر نیست که اکثر ساکنان این شهرستان از دهکهای پایین اقتصادی اقشار کارگری و یا بیکار هستند. مشکل اصلی اهالی رباطکریم همانند بقیه شهرستانهای اطراف مانند اسلامشهر و یا شهریار و... تردد به تهران و رسیدن به محل کار و یا برای پیدا کردن «کار» است.
بنا به گفته حسن نوروزی، عضو مجلس ارتجاع، روزانه در حدود ۱۰۰هزار نفر از رباط کریم وارد تهران میشوند.
ایلنا در خصوص هزینه رفت و برگشت به محل کار این کارگران حاشیهنشین نوشته است: «کارگران هشتگرد بیش از ۴۳درصد، کارگران پرند بیش از ۳۴درصد، کارگران رباط کریم بیش از ۳۰ درصد و کارگران منطقه بهارستان استان تهران ۱۹درصد، کارگران شهر جدید اندیشه و شهریار بیش از ۲۳درصد و کارگران اسلامشهر بیش از ۱۴درصد دستمزدشان را بابت حمل و نقل با خودروی شخصی باید هزینه کنند».(کارگران آزاد ایران – ۱۲آذر ۱۳۸۹)
کمال اطهاری، پژوهشگر توسعه، به روزنامهٔ شرق دلیل آتش زدن بانکها در شهرهای حاشیهای را اینگونه توضیح میدهد که برای « افراد حاشینهنشین، بانک مظهر کنار گذاشتگیشان است»... او در تحلیل قیام مردم شهرهای حاشیه تهران میگوید «.. هیچکدام این افراد اغتشاشگر نیستند و فقط واکنش نشان دادند و خواستند تلهای را که در آن گرفتار هستند و «تله فضایی فقر» است، بشکنند».(شرق-۱۲آذر ۱۳۹۸)
در روزهای اول قیام مردم رباط کریم از معدود شهرهایی بود که با حمله به مراکز دولتی مانند شهرداری، آن را به تسخیر خود در آورده و مأموران انتظامی را وادار به فرار کرده و شهر را به کنترل خود درآوردند. جوانان رباطکریمی دهها مرکز سرکوب را به تصرف خود درآورده و ۱۲بانک حکومتی را به آتش کشیدند بهطوری که وحشت سرتاپای رژیم را فرا گرفت و تنها راه مقابله با شورش مردم را، در کشتار و قتلعام وحشیانهٔ آنان یافتند.
تاکنون اسامیدهها شهید قیام از شهر رباط کریم اعلام شده است که قبل از هر چیز نشان از وحشت مزدوران سرکوبگر از رشد قیام در این شهرستان را دارد.
تبعیض و بیعدالتی که تاکنون بر روی این مردم وارد آمده است، آنها را عملاً به حاشیه شهرها رانده و به شهروند درجه دوم تبدیل کرده و خشم و نفرتشان را از این دستگاه حکومتی به نقطه انفجار رسانده است. طی سالهای گذشته بارها شاهد اعتراض و اعتصاب مردم رباط کریم و شهرستانهای حاشیه برای گرفتن پایهییترین حقوق اجتماعی ـ اقتصادیشان بودهایم؛ اعتراضاتی که تاکنون به جز خون و زخم و شکنجه و زندان برای این مردم، پاسخی نگرفته است و همچنان بر انبان خشم و نفرت آنان اضافه کرده است.
اکنون هر عامل زندگیسوز دیگری میتواند این بشکه باروت اجتماعی را منفجر کند. برای مردمی مانند رباط کریم که در فقر و محرومیت، دست و پنجه نرم میکنند هر تصمیمی که از جانب رژیم آخوندی گرفته شود جز فقر و تنگنای معشیتی بیشتر، نتیجهٔ دیگری برایشان به همراه نخواهد داشت. همانطور که برای بیش از ۸۰درصد مردم ایران اینگونه میباشد.
بزرگترین درسی که میتوان از قیام مردم حاشیه شهرهای تهران مانند رباط کریم، اسلامشهر و یا قلعه حسنخان و... آموخت این است که تنها راه برونرفت از تمام تیره روزیها و مصائبی که این رژیم برای مردم ایران بهخصوص اقشار محروم و تهیدست بهوجود آورده، همانا گسترش و تعمیق قیام و سرنگونی تام و تمام آن است.