در فاز سیاسی رابطه مجاهدین با مردم از طریق سخنرانیهای مسئولان سازمان و هم از طریق نشریه مجاهد انجام میشد. این نشریه در تیراژ بیش از نیممیلیون نسخه بهوسیله پرستوهای انقلاب، همان میلیشیاهای مجاهد خلق، در هر کوی و خیابانی توزیع میشد. پرستوها با صدای بلند در تیمهای ۲نفره و یا بیشتر نشریه را روی دست بلند کرده و با فریاد «شریه مجاهد»، توجه همگان را به خود جلبمیکردند. تیترهای اصلی را فریاد میزدند و مردم را نسبت به محتوای نشریه اطلاعرسانی میکردند. البته کار به همین سادگی نبود. چرا که رژیم دیکتاتوری بههیچوجه نشر عقاید مجاهدین را برنمیتافت و به اشکال مختلف سعی میکرد که جلوی آن را بگیرد. ابتدا سعی رژیم این بود که با بسیج چماقداران این کار را انجام دهد و بعد هم سران آخوندها و از جمله خمینی میگفتند تقصیر خودتان است که مطالبی برخلاف مصالح کشور و مردم(اسم مستعار ارتجاع حاکم) مینویسید و مردم هم به شما حمله میکنند ما کاری نمیتوانیم بکنیم. اما بعد که سر نخ نیروهای چماقدار در بسیج و سپاه بهوسیله مجاهدین افشا شد، فریبکاریهای دیگری پیش گرفتند که کار خود مجاهدین است و مظلومنمایی میکنند و...
هر چه این فریبکاریها بیشتر افشا میشد، مجبور میشدند به حیلهها و ترفندهای دیگری روی بیاورند تا اینکه بالاخره رسماً نشریه مجاهد را توقیف کردند و دیگر چاپخانه رسمی نمیتوانست آن را چاپ کند. هر چند مجاهدین با ایجاد چاپخانههای مخفی باز هم مجاهد را منتشر کرده و به دست مردم میرساندند.
پس از سرفصل ۳۰خرداد که رژیم همه آزادیها را سلب کرد و یکشبه تعداد زیادی از میلیشیاها را به جوخه اعدام سپرد و در یککلام هر شب به قتلعام جوانان و هواداران مجاهدین پرداخت، دیگر امکان ارتباط با مردم مشکل و گاهاً غیرممکن شد. سازمان از قبل این پیشبینی را داشت که خمینی بهزودی همه دریچههای آزادی و نفسکشیدن مردم را خواهد بست و از آنجا که استراتژی او بر سرکوب و صدور تروریسم است هیچ ارتباطی بین مردم و نیروی مقاومت را نمیتواند بپذیرد و بنابراین باید سازمان خودش را برای نوع دیگری از ارتباط آماده میکرد. مسئولیت این کار به مجاهد قهرمان ابراهیم ذاکری سپرده شده بود.
ابراهیم ذاکری(کاک صالح) فارغالتحصیل رشتهٔ مهندسی برق از دانشکده فنی دانشگاه تهران بود که در زمان شاه به مجاهدین خلق ایران پیوسته بود. وی یکبار در سال ۱۳۵۲ به مدت یکسال و مجدداً از سال ۱۳۵۴ تا سال ۱۳۵۷ به زندان افتاد و از زندانیان سیاسی زمان شاه بود. ابراهیم ذاکری بعد از انقلاب از طرف مجاهدین به خوزستان رفته بود و در آنجا به سازماندهی مبارزات افشاگرانه و سیاسی علیه سیاستهای ارتجاعی خمینی پرداخت و یک نسل جوان انقلابی و مقاوم را در خوزستان تربیت کرد. ابراهیم ذاکری پس از تأسیس ارتش آزادیبخش ملی ایران از اعضای ستاد فرماندهی ارتش آزادیبخش بود. وی سپس مسئولیت کمیسیون امنیت و ضدتروریسم شورای ملی مقاومت ایران را برعهده گرفت. این سردار سرفراز ارتش آزادی در ۲فروردین سال ۱۳۸۲ پس از ۱۲سال مبارزه با بیماری سرطان در پاریس درگذشت. مادر ابراهیم ذاکری، مجاهد شهید سکینه محمدی اردهالی (مادر ذاکری) بود که پس از ۳۰خرداد ۱۳۶۰ به دست دژخیمان خمینی بهشهادت رسید. فرزند سردار سرفراز ابراهیم ذاکری، مجاهد خلق زهیر ذاکری بود که در حمله مزدوران عراقی رژیم آخوندی به شهر اشرف در ۱۹فروردین ۱۳۹۰ بهشهادت رسید.
ابراهیم ذاکری با تشکیل یک تیم از متخصصان فنی مجاهد و با استفاده از امکانات علمی و عملی بیرون از سازمان کار، آمادهسازی را شروع کرد. ابراهیم و همرزمانش که در حال حاضر بعضی شهید و بعضی همچنان در صفوف مجاهدین به نبرد خود با دشمن ضدبشری ادامه میدهند، دست به یک فعالیت فشرده و شبانهروزی برای محقق کردن این ایده زدند. مجاهد والامقام ابراهیم ذاکری در این راه از هیچ امکان و آزمایشی فروگذار نمیکرد و در بسیاری از این آزمایشات خود شخصاً شرکت میکرد. توضیحات جزیی این آمادهسازیها خیلی مفصل و خود موضوع نوشته دیگری است. اما بهطور خلاصه سازمان به این نتیجه رسید که باید یک رادیو موج متوسط و یا موج کوتاه برای ارتباط با مردم ایجادکند. و در این زمینه طرحهای مختلفی را بهاجرا درآورد. بهعنوان نمونه در تهران در یک وانتبار یک فرستنده رادیویی جاسازی شد که به شکل پیچیدهیی آنتن آن در نردههای بار وانتبار تعبیه شده بود. این ماشین سیار مثلاً با بار هندوانه صدای مجاهد را در محدوده نسبتاً وسیعی پخش میکرد و چون سیار بود امکان کشف آن را برای رژیم خیلی مشکل میکرد.
در مرحله بعد یک تیم ۴نفره را سازمان به مناطق آزادشده در کردستان فرستاد. با این مأموریت که در آنجا یک رادیوی موج کوتاه راهاندازی کنند. من عضو اولین تیمی بودم که برای راهاندازی صدای مجاهد به کردستان رفت. این تیم بهفاصله تقریباً کمتر از ۳هفته موفق به حل و فصل تضادهای راهاندازی یک ایستگاه کوچک رادیویی شد، در شرایطی که امکانات فنی خیلی محدود و انرژی زیادی را طلب میکرد. واقعیت اینکه با توجه به اینکه رژیم دائم به منطقه حمله میکرد، این خود باعث میشد که کارهای فنی از این قبیل خیلی بهسختی پیش برود. در سوم مرداد ۱۳۶۰ اولین خروش خلق، «این صدای مجاهدین خلق ایران است» بهگوش همه مردم رسید. این برنامه که روزانه در دو نیمساعت پخش میشد، بالاخره ارتباط با مردم را برقرار کرد.
در این مرحله یعنی تا زمانی که امکان ماندن در منطقه برای ایستگاه رادیویی بود همواره در جنگ و گریز بودیم. مجاهد قهرمان ابراهیم ذاکری که در منطقه کردستان توسط مردم و مبارزان کرد «کاک صالح» نامیده میشد، شیوه کارش اینطور بود که بهمحض اینکه در یک محل ایستگاه را راهاندازی میکرد بلافاصله یک تیم پیشرو بسیار زبده را برای شناسایی محل زاپاس میفرستاد. این تیم کارش شناسایی محل جدیدی بود که باید از نظر فنی، نظامی، امنیتی و لجستیکی مناسب باشد و مثلاً آسیبپذیری آن در مقابل خمپارهباران دشمن مینیمم باشد و یا محل طبیعی مناسبی برای برپایی آنتن داشته باشد. تیم پیشرو در نهایت ایستگاه زاپاس را در آن نقطه راهاندازی کرده و در این مرحله کارش تمام بود. ایستگاه زاپاس آمادگی داشت که چنانچه برای ایستگاه اصلی مشکلی پیش آمد و مجبور شد خاموش کرده و جابهجا شود، در کمتر از چند ساعت کار رادیو در محل جدید شروع شود و به این ترتیب به مرزسرخی که از اول برای صدای مجاهد داشتیم که نباید این صدا و ارتباط با مردم قطع شود، میتوانستیم وفادار بمانیم. ماجرای جابهجاییهای فرستنده رادیو مجاهد که همیشه با شرکت و مدد اهالی منطقه صورت میگرفت خود داستانهای جداگانهیی دارد.
فرستنده رادیو صدای مجاهد بارها نیز در خطر بمبارانها و تهاجمات مزدوران خمینی قرار گرفت، اما به همت خلق دلیر کردستان، دستگاههای صدای مجاهد بردوش پیشمرگان مجاهد و مردم زحمتکش کرد، از ستیغی به ستیغی در کوهستانها نقلمکان میشد که خود داستانهای جداگانهیی دارد. در اینجا باید به نقش یکی دیگر از فرماندهان قهرمان یعنی مسعود عدل اشاره کنم که اولین مسئول صدای مجاهد بود. مسعود عدل در زمینه در امان نگهداشتن تجهیزات صدای مجاهد از حملات دشمن و استمرار فعالیتهای آن نقش چشمگیری داشت. مسعود عدل در حماسه کبیر فروغ جاویدان بهشهادت رسید.
بهدنبال تأسیس ارتش آزادیبخش و برپایی قرارگاه اشرف، فرستندههای صدای مجاهد به آنجا منتقل شد و از آن پس به سرعت برای ارتقا آن کار شد. در سال ۱۳۷۸ یک ایستگاه بسیار بزرگ برپا کردیم که ۶فرستنده ۱۰کیلووات و یک فرستنده ۵کیلووات و ۵فرستنده یککیلویی در آن کار میکردند و در ۳زاویه بهسمت ایران ارسال داشتیم بهطوریکه صدای مجاهد امکان پوشش همه مناطق ایران را چه در شب و چه در روز داشت.
شگردهای دشمن برای مقابله با صدای مجاهد: جنگ امواج
دشمن از ۲طریق به ما پاتک میزد. اول نظامی که تا وقتی در منطقه بودیم مورد حملات خمپاره و موشک و در اشرف هم مورد حمله هواپیماها و موشکهای اسکاد او بودیم.
پاتک دومش ایجاد پارازیت بود بهنحوی که کاملاً صدای ما را بتواند بپوشاند. جنگ پارازیت با رژیم خودش داستانهای مفصلی دارد. بهطور خلاصه باید گفت از همان شروع راهاندازی صدای مجاهد جنگ امواج با رژیم نیز شروع شد. صدای مجاهد دائماً با عوضکردن فرکانس بهمقدار خیلی کم صدا را از زیر پارازیت بیرون میبرد و وقتی رژیم باز روی صدای مجاهد در فرکانس جدید پارازیت میانداخت، به فرکانس اول برمیگشت. بعضی از شنوندگان راهحلهایی برای دریافت بهتر کشف کرده بودند و درصد بسیار بالایی از صدای مجاهد را میتوانستند دریافت کنند که همان لحظه تایپ کرده و تکثیر میکردند و به دست بقیه میرساندند. این تغییر پارازیت ابتدا دستی و بعداً با طرحی که پرسنل فنی صدای مجاهد مبدع آن بودند توانستیم بهطور اتوماتیک و با استفاده از یک کامپیوتر تعویض را انجام دهیم. در آخرین سالها در اشرف برای هر فرستنده، ۸تغییر فرکانس درنظر گرفته شده بود و در مجموع برای ۱۲فرستنده، طرح تعویض کامپیوتری این تعداد فرستنده بهراحتی با یک اپراتور تامین میشد. رژیم گاها برای هر فرستنده ۲دستگاه پارازیت قرار میداد. و یا حتی گاهاً پارازیتهای محلی هم اضافه میکرد با این هدف که صدای مجاهد را بتواند کاملاً خفه کند. با این وجود هواداران مجاهدین در داخل پیام خودشان را از دل این همه پارازیت دریافت میکردند.
مهمترین وظیفه صدای مجاهد
صدای مجاهد علاوه بر وظیفه و مسئولیت عام اطلاعرسانی و افشاگری درباره جنایات رژیم از کشتار و شکنجه و سرکوب گرفته تا فساد و اختلاس و دزدی و اعتیاد و بیکاری و... یک وظیفه مهم دیگرش پیام به نیروها و هستههای مقاومت در داخل ایران بود. که در زمانهای خاص به پخش آنها مبادرت میکرد.
مسئولیتی که هماکنون از طریق رسانههای اینترنتی در شکل و محتوای بسیار قویتری پیش میرود.
کلیپ کوتاهی که به همت «سیمای آزادی تلویزیون ملی ایران» از تاریخچه صدای مجاهد تهیه شده در اینجا در دسترس است.
تعطیلی صدای مجاهد
سیاست مماشات که همه جا به ضرر مجاهدین خلق ایران عمل میکرد، در این جا هم منشأ خوشخدمتی دیگری به آخوندهای حاکم شد. در حمله آمریکا به عراق، نه تنها مجاهدین که گفته بودند دشمن ما فقط رژیم آخوندی است و با کس دیگری سر جنگ نداریم و اعلام بیطرفی کامل کرده بودند، بمباران و خلعسلاح شدند، بلکه در سال ۸۳ ایستگاه رادیوئیشان هم از کار افتاد. نیروهای ائتلاف از هر دستگاه قلب آن را خارج کرده و با خود بردند و درب ایستگاه را هم پلمپ کردند... اما پیام مجاهدین هرگز خاموش نشد. اشرف یک دوران درخشان از سرفرازی را خلق کرد و الهامبخش نبرد با رژیم پلید آخوندی برای مردم و جوانانی شد که عشق وطن را در سینه و سودای آزادی را در سر داشتند. پیام مجاهدین و صدای مقاومت برخلاف خواست دشمن ضدبشری نه تنها محصور و خاموش نشد، بلکه به شکلی بسا کیفیتر به گوش جوانان مبارز وطن رسید(سایتها و شبکههای اجتماعی مجاهدین و مقاومت ایران/ سیمای آزادی و...) اکنون ثمره خود را در قیام مردم ایران و شکلگیری کانونهای شورشی و شوراهای مقاومت میدهد.
علی نفیسی