طی روزهای گذشته، خبرگزاریهای حکومتی یک نامه خامنهای به نشست مشترک وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه را منتشر کردند که از بالاگرفتن سگدعوا در نهادهای امنیتی رژیم خبر میداد. خامنهای در این نامه اعتراف کرده بود که وضعیت بحرانی نظام به امنیتیترین سیستمهای حاکمیتش هم رسوخ کرده و گفته بود: «مسألهٔ اطلاعات یکی از مسائل مهم کشور است و یکی از ضعفهای ما در ارتباط با دستگاههای اطلاعاتی، عدم تفاهم بین این مجموعههاست. اگر آقایان میخواهند در راه خدا مجاهدت کنند، جهاد آنها این است که این تفاهم در همهٔ ردهها پیاده بشود».
نکتهٔ قابل توجه این بود که نشست مذکور در روز ۲۵خرداد تشکیل شد و پیام را آخوند گلپایگانی قرائت کرد اما به فرموده در روز ۱تیر یعنی با ۶روز تأخیر در رسانهها علنی شد.
وقتی انقباض شکست میخورد!
خامنهای در سال۱۴۰۰ به اسم «شیرینی سال»، زهر انقباض و یکدست کردن قدرت را سر کشید و نیمی از بدن نظامش را که جماعت اصلاحاتی بودند جراحی کرد. او میدانست برای مقابله با بحرانها و قیامهای آتی نیاز به دستگاه یکدست سرکوبی دارد که در موقع لزوم مثل رئیسی گوش به فرمان باشد و بیمحابا شلیک کند. با ساچمهای کور کرده و گاز شیمیایی بزند. بیهیچ ملاحظهای دستگیر و شکنجه و اعدام کند.
در ادامه آنچه که خامنهای از آن میترسید روی داد و قیام شهریور ۱۴۰۱ جرقه خورد. از آنجا «ریزش خواص بیبصیرت» شدت گرفت. سپس با فروکش کردن نسبی قیام، جدال بین رؤسای سهقوه در دعوای قدرت و در هراس از خطر شروع مجدد قیام کلید خورد. در نتیجه باز هم خامنهای خودش وارد شد و با روضه «همافزایی» و پرهیز دادن از «دوگانه تقریب یا تخریب» به آنها نهیب زد که دست از «سیلی زدن» به همدیگر بردارند و «نگاه همکاری و همافزایی داشته باشند» : «گاهی برخی میخواهند به فلان مسئول سیلی بزنند اما در عمل به مجلس سیلی میزنند... ما مسئولان که روی منبرهای بلند نشستهایم و همه صدای ما را میشنوند، باید این ملاحظات را بیشتر رعایت کنیم» (تلویزیون شبکه خبر رژیم، ۳خرداد).
اما باز هم هنوز چند روز از این بدبختی ولیفقیه درمانده نگذشته بود که همه با پیام خامنهای به دستگاههای امنیتی مواجه شدند که نشان میداد «سیلی زدن» در سران سه قوه محدود نمانده و به «یکی از مسائل مهم کشور» یعنی مجموعه نهادهای امنیتی، آن هم «در همه ردهها» کشیده شده و خانه از پایبست ویران است.
رابطه سگدعوای امنیت و قیام
این که خامنهای در پیام خود به دستگاههای امنیتی از اهمیت این نهادهای سرکوبگر گفته است اصلاً چیز عجیب و جدیدی نیست. همین نهادهای آدمکش هستند که در هر خیزش و قیامی، تجسس و شناسایی و سرکوب را برعهده دارند. خانهگردی میکنند و جوانان قیامآفرین را دستگیر میکنند. خانههای امن برای انواع و اقسام شکنجه در اختیار دارند و هر بلایی سر دختران و پسران میآورند و به هیچ جا پاسخگو نیستند.
اما نکته حائز اهمیت، تأثیر قیام در وا رفتن و بریدگی و بالاگرفتن اختلاف در این مجموعهٔ وحشی است که اثر بلافصل آن در ضربه خوردن همین نیروها و بالا رفتن جسارت جوانان شورشگر است. همان نکتهیی که آخوند عبادیزاده امام جمعه بندرعباس روی آن انگشت گذاشت: «دستگاههای امنیتی از آنها میخواهم که کمک بدهند به همدیگر کمک بدهند به فراجا کمک بدهند به دریابانی در بخشهایی که نیاز هست همافزایی بشود بین دستگاههای امنیتی انشاءالله زمینههایی را فراهم بکنند که ما شاهد این تعداد شهید که مرتب داریم در این روزها میبینم، نباشیم» (تلویزیون رژیم، ۲۳اردیبهشت)
بنابراین خامنهای دقیقاً میداند که چه بر سر نظامش آمده است. او در ترس از قیام میداند هر شکاف و اختلاف و بهقول او «عدم تفاهم» در سیستم اطلاعاتیاش منجر به ضربه خوردن همین سیستمها و در نتیجه باعث بالا رفتن روحیهٔ تهاجمی جوانان در برابر مزدوران میشود و این مرز سرخ خامنهای است که نمیخواهد جرقه قیام بعدی زده شود.
البته قضیه بیخدارتر است!
از هنگامی که خامنهای دولت انقباضی رئیسی را بر سر کار آورد هر روز در حال وصلهپینه کردن نظام شرحه شرحهاش است. گهگاه جملاتی از رسانههای خود رژیم بیرون میزند که نشان میدهد برخلاف خمینی – که با یک تشر، (بر وزن خفه، بسه!) میتوانست آدمهایی در حد خود خامنهای را سر جایشان بنشاند - توان اداره حاکمیتش را از دست داده است. این چند جمله از یک خبر خودش میتواند مشتی از خروار بلبشوی داخل نظام باشد:
«شانزدهم اردیبهشت ماه سال گذشته در شرایطی که محمدباقر قالیباف درگیر غائله سیسمونی گیت بود، انتشار یک فایل صوتی از مهدی طائب، رئیس قرارگاه عمار خبرساز شد. مهدی طائب، در سخنانی از محمدباقر قالیباف دفاع کرد و میثم نیلی، برادر داماد ابراهیم رئیسی را متهم کرد که. ». (اعتمادآنلاین، ۲۶خرداد ۱۴۰۲). حال به این مجموعه باندبازیها و درگیریها، دعواهای «رقیبهای انتخاباتی در مجلس و دولت»، کشمکشهای حول «استیضاح وزیر صمت» و دیگر وزرای رئیسی، برکناری «مخزنالاسرار امنیتی» نظام یعنی طائب، ریزش «بالاترین سرداران سپاه»، وارفتگی «مدیران شهوتپرست»، کارشکنی «مدیرکلهایی که با دولت رئیسی همیاری نمیکنند»، بریدگی «روحانیت ساکتین انقلاب»، «جاسوسهای اسراییل» و «جریان نفوذ» و... را هم اضافه کنید تا مشخص شود خامنهای با چه نظام چهلتکهای مواجه است و از کجا مینالد.
به این ترتیب شقه و اختلاف و ریزش نهتنها «در همه ردهها»ی نهادهای اطلاعاتی و امنیتی، که از بالا تا پایین تمام جوارح و ارگانهای نظام، گسترش یافته و با تشدید اختلافات و «سیلی»های متبادل داخلی، روز مرگ این نظام پوسیده و فرسوده، تنها موضوع زمان است.