در منظری که ایستادهایم
در هشتمین ماه سال ۹۸ به قلهای رسیدهایم که نظردوزی بر یالها و دامنهها و راههایی را که پیمودهایم ضروری میکند. این ضرورت از واقعیتهای مهمی برخاسته و ناشی میشود که این روزها و هفتهها در یک همبستگی انسانی در ایران و عراق و لبنان شاهدیم. شاهدیم که بهواقع برگی مهم و سرنوشتساز در جغرافیای سیاسی منطقه ورق میخورد. برگی که ورقزدن آن مسئولیت شخصی تکتک ما در حیات جمعی و اجتماعیمان است.
اکنون ما بر قلهٔ مختصاتی ایستادهایم که طبعاً آخرین قله نیست؛ بلکه در گذار از این موقعیت، باید به قلهای دیگر صعود کنیم و فتحهای نوین را قله به قله بهجانب نیکوترین سپیده خجستهٔ آزادی ایرانزمین رقم بزنیم.
با نظردوختن بر راهها و سالهای پیموده، به این پرسش پاسخ میدهیم که «از کجا تا به کجا آمدهایم»؟
سرنوشت سوداهای دیو
بر دامنهٔ چنین قلهای روزگاری را بهیاد میآوریم که خمینی تنورهکش بیهمتایی برای صدور ارتجاع و تروریسم به منطقه بود. بدون پرداختن به جزئیات اعمال چنین سیاست ضدایرانی، هر ایرانی معاصر بهیاد میآورد که مردم ایران و منطقه چه بهای خونین و سنگین و تلخی را بابت این تجاوزگری عقیدتی و سیاسی پرداختهاند. چه جانهای گرامی که قربانی سوداهای فرامرزی خمینی برای سرپوش نهادن بر ضرورت آزادی در ایران شدند. چه کاروانهای هزارهزار که برای پیشبرد چنین خط و استراتژی، اعدام و قتلعام شدند. اکنون اما در پس این ظلام ۴۱ساله، شاهدیم که بیبنیاد بودن، ضدملی بودن، ضدبشر بودن و پلشتی چنین تفکر و استراتژیای با مقاومت پایداری به وسعت فلات ایران و هوشیار شدن خلقهای منطقه درهمکوبیده میشود تا ایران و منطقه پای به عصر نوین خرد و دموکراسی و آزادی و حقوقبشر نهند.
پلهایی که ایران را به قلهٔ کنونی آوردند
اکنون بر چنین قلهای میتوان پلهای ارتباطی بین تمام قیامهای کوچک و بزرگ مردم و مقاومت پیشتازانشان را که مختصات کنونی ایران را به موقعیت کنونی بالغ نمودهاند، مشاهده کرد. بر دامنهٔ چنین قلهای میتوان به فخر ایران از ۳۰خرداد ۶۰ تا قیامهای ۷۸ و ۸۸ و ۹۶ و ۹۷ چشم دوخت. همینها بودند که ایران و منطقه را به چنین مختصاتی رساندهاند. شک نکنیم که اگر مقاومت و پایداری و افشاگری و روشنگری ایرانیان در داخل و خارج نبود، مردم منطقه هم به مختصات کنونی برای طرد آخوندیسم از کشورهایشان نمیرسیدند.
تنها در ۸ماه گذشته چندین قیام و اعتراض اقشار مردم ایران را داشتیم که تفاوت کیفی با نمونههای پیشین در مرزبندی با حکومت جباران دستاربند دارد. در ۸ماه گذشته ۵تظاهرات بزرگ و هزاراننفرهٔ ایرانیان در خارج کشور را پیرامون مقاومت بزرگ و سازماندهیشدهٔ ایران و برنامههای آن برای آینده ایران داشتیم. در ۸ماه گذشته شاهد بودیم که گروهها و انجمنهایی از ایرانیان در داخل و خارج ایران پا بهعرصهٔ نفی حکومت آخوندی و عبور از آن نهادند و جبهه طرد تمامعیار حاکمیت ولایت فقیه را به سراسر ایران تعمیم دادند.
قلب ملتهب و نای خنیاگر ایران
آنچه که باعث شکست سیاست و استراتژی خمینی و خامنهای در ایران و منطقه شده است، همانا قلب ملتهب آزادی و ندای مداوم حقوقبشر در ایران بوده است. هیولای دستاربند سربلند کرده از اعصار عتیق هرگز نتوانست جوهر آزادی و مفهوم حقوقبشر را در ضرورت ناگزیر حیات فلسفی و اجتماعی و تاریخیِ وجودی بهنام انسان درک کند. خمینی از آغاز هم مادون چنین درکی از انسان و تمدن ناشی از آن بود. او «از همان آغاز هم با ما نبود».
جنبش قلب ملتهب آزادی و ندای حقوقبشر همیشه در این ۴۱سال در مویرگ جامعهٔ ایران و در نای خنیاگر آن جریان داشته است. خمینی و خامنهای با طیلسان قدسیمآب سالوسپیشگی و انصار مماشاتگران بیرونی و رژهٔ جانیان و ملازمان داخلیشان هرگز نتوانستند از پس قلب ملتهب آزادی و نای خنیاگر آن در ایرانزمین برآیند.
این است مختصات کنونی ایرانزمین بر قلهٔ پاییز سال ۱۳۹۸ خورشیدی. یقین کنیم همین قلب ملتهب و نای خنیاگر ایرانی بود که از خانهها و شهرها و زندانهای ایران به مردمان منطقه و وجدانهای بیدار بشری در جهان سرایت کرد که اکنون دارد در عراق و لبنان پژواک خود را میشنود. پژواکی که زلزلهای مهیب را بر ارکان استراتژیِ سرمایهگذاریشده بر دینفروشی جنایتآمیز و تجاوز عقیدتی ـ سیاسی انداخته است.
ضرورت بهای آگاهی تاریخی
این بهای سنگین ۴۱ساله را باید در مسیر آگاهی تاریخی و ملی نسبت به ضرورت آزادی و حقوقبشر میپرداختیم. نسل معاصر ایرانزمین افتخار پایداری در چنین عرصهای از نبرد را داشته است که با ارادهای شکستناپذیر و مسؤلیتشناسی انسانی، تمام سوداهای قرونوسطایی خمینی و ورثههای پلشت وی را در ایران و منطقه به شکست کشانده است. اینک فصلی است که ایران و منطقه از «مهیبترین نیروی ارتجاعی تاریخ ایران» عبور میکند.
در یک نگاه همهجانبه به تازهترین رویدادی که تعادلقوای جدید را بین مردم ایران و تمامیت نظام آخوندی رقم زد، درمییابیم که حقیقتاً جبههای سراسری از ایران تا عراق و لبنان علیه آپارتاید مذهبی ـ جنسیتیِ آخوندیسم شکل و قوام گرفته است. این تازهترین رویداد، همان روز کوروش در ۷آبان ۹۸ است. در این روز چه روی داد؟
برگ مختصاتی که روز ۷آبان ورق خورد
روز ۷آبان ۹۸ یک نبرد سراسری ایرانی با حاکمیت ضدایرانی آخوندها شکل گرفت. آنچه واقع شد البته حضور جمعیتی عظیم گرداگرد آرامگاه کوروش نبود که از حضور یکتن هم جلوگیری کردند. این اما خواسته و ارادهٔ ایرانیان بود. رقم زدن تعادلقوا هم از همین اراده و تلاش برای آن آغاز و انجام شد. دستگاه سیاسی و نظامی حکومت، از چند هفته قبل به گستردهترین تمهیدات برای انجام نشدن این گردهمایی دست زد. بیشترین نیروهای سرکوبگر را در مسیرهای منتهی به آرامگاه کوروش چید. بهطور واقعی یک حکومت نظامی پیرامون شیراز و پاسارگارد برقرار نمود. چرا؟ پاسخ در ذات خود چنین تمهیدات سرکوبگرانه است.
نبرد نهایی اهورای مرز پرگهر با اهریمن اشغالگر
رژیم آخوندی به این یقین رسیده است که با جبههای به وسعت فلات ایران روبهرو است. بنابراین در مختصات کنونی جامعهٔ ایران باید به عنصر جدیدی رسیده باشیم که شکلگیری قطعی نبرد اهورای مرز پرگهر با اهریمن اشغالگر ضدایرانی، جدیدترین نمود آن را بارز کرده است. اکنون با عبور از چنین نبردی، شکلگیری این جبهه تعیینتکلیف شده است. این مختصات، وجه بارز موقعیت سرنوشتساز کنونی است که بر قلهٔ آن ایستادهایم. اکنون قلبهای ملتهب مشتاق آزادی و خنیاهای ندای حقوقبشر، از پس سالیان نبرد با اژدها، به یل رقمزنندهٔ سرنوشت ایران بالغ شدهاند. با چنین توشه و زاد سفر ۴۱ساله به جانب چشماندازهای نوین، به قلهٔ پیشروی بعدی چشم میدوزیم. در این چشمانداز شاهدیم که جوامع ایران و عراق و لبنان از روی درد مشترک، به زبان و نبرد و مطالبهای مشترک که همانا نفی کامل سلطهٔ آخوندیسم در ایران و عراق و لبنان است، رسیدهاند.