سرنوشتی که در انتظار حاکمیت ولایت فقیه است، آنچنان شوم است که سران و مهرههای آن مرتب به صحنه میآیند و نسبت به آینده هشدار داده و اعلام خطر میکنند.
آنها به این واقعیت اعتراف میکنند که آینده در خطر است، و تأکید میکنند که فشار طاقتفرسای سرکوب و چپاول حاکمیت و زندگی اشرافی سردمداران و کارگزاران رژیم از یک طرف، و از طرف دیگر فقر و ناداری مردم باعث شده است تا صبر آنها لبریز شده و علیه وضعیت موجود قیام کنند.
چشم انداز بقای نظام برای آنها آنچنان تیره و تار و خطرناک، و زمینه براندازی آن توسط مردم آنچنان فراهم است،که آخوند جنتی رئیس مجلس خبرگان آخوندی توصیه میکند باید فکری بهحال آینده کرد” توطئهها“ را “خنثی“ کرد و باید ”مسأله براندازی“ جدی گرفته شود.
او در ادامه نگرانیاش را از آینده چنین بیان میکند:”البته من نگران سال آیندهام که چه اتفاقاتی رخ خواهد داد چرا که باید احتمالات را بررسی کرد و مدنظر قرار داد.“
این آخوند پابه گور در حالی که زندگی خودش یکی از مظاهر اشرافیت است، فریبکارانه برای فقرا اشک تمساح میریزد و هشدار میدهد: ”یا این اتفاق میافتد یا اینکه در خیابانها راه میافتند و سر و صدا میکنند اما اگر مردم ببینند مسئولان سادهزیست هستند، شرایط بد اقتصادی را تحمل میکنند وگرنه صدایشان درمیآید“(خبرگزاری ایسنا۱۶بهمن ۹۶)
آخوند مهدی طباطبایی از باند روحانی نیز خروش جوانان در قیام ایران را نتیجه عملکرد ظالمانه در حق مردم و جوانان میداند، و در این رابطه میگوید: ”معتقدم که جوانان را زور کردیم و با دید نفرت به آنها نگاه کردیم و خود را پسندیدیم و دیگران را رها کردیم در شرایطی که الآن هستیم و معضلات اجتماعی مخصوصاً عدم درک صحیح از مشکلات و نوع مواجه شدن با آن باعث شده من برای آینده کشور بسیار نگران باشم“(خبرگزاری ایسنا۱۶بهمن ۹۶)
سایت حکومتی بهار ۱۶بهمن نیز وضعیتی فعلی را ”نتیجه فشارهای رنگارنگ بر مردم“ دانسته و ضمن اشاره به فساد، دزدی سرمداران و مهرههای حکومتی ابراز نگرانی میکند: ”وقتی مردم بدبین شوند به کل نظام بدبین میشوند. اگر همینطور این بدبینی مردم ادامه پیدا کند مردم عصبانی میشوند و در کنار آن خشونت افزایش پیدا میکند و فاجعهای بزرگ در ایران رقم میخورد.“
این سایت حکومتی پیشبینی میکند چنانچه وضعیت موجود ادامه پیدا کند انقلاب دیگری رقم خواهد خورد و مینویسد: ”حالا ممکن است مردم یک بار و دو بار که در خیابان به راه افتادند بعد ادعا شود سر و صدای آنها پایان یافته است؛ اما در نهایت برای احقاق حق خود دست به حرکت مجددی میزنند. خیلی افراد در این میان البته امکان دارد سوءاستفاده کنند و قصد داشته باشند عده دیگری را جایگزین کنند و انقلاب بعدی را در این کشور رقم بزنند.“
سایت فرارو ۱۶بهمن نیز درباره چرایی اینکه مردم در کف خیابان دنبال مطالباتشان هستند هشدار میدهد: ”آقایان این هشدارها را جدی بگیرید. وقتی جایی برای احقاق حق نباشد مردم حقشان را کف خیابانها میخواهند. وقتی همه درهای امید به روی کسی بسته شود خود را به دست موج هر چه بادا باد میدهد و با هر وعدهیی قید همه چیز را میزند.“
این ابراز نگرانیها بر اساس این واقعیت است که صدای مردم برای تغییر و سرنگونی این رژیم آنچنان رسا، و تغییر و سرنگون کردن رژیم توسط مردم آنچنان در دسترس است، که حتی دایناسور پا به گوری نظیر آخوند احمد جنتی که خود یکی از قاتلان، بیرحمترین و شقیترین مهرههای سرکوب در زمینه کشتار فرزندان مجاهد و مبارز مردم در زندانهای خمینی جلاد بود، حالا ناگزیر شده است که برای مردم اشک تمساح بریزد و توصیه کند که باید صدای آنها شنیده شود.”باید صدای مردم را شنید و با مردم همصدا شد“، دیگری نیز نسبت به آینده کشور(بخوانید رژیم آخوندی) نگران است.
اگر چه سران و سرمداران نظام ازجمله خامنهای و آخوند حسن روحانی در روزهای اول تلاش کردند بر روی واقعیتهای قیام ایران خاک بپوشانند، اما اکنون در اثر پیشروی قیام و درسهایی که مردم بهطور روزمره به این رژیم پلید میدهند، شاهد اعترافهای همهجانبهیی هستیم که تا کنون کسی جرأت نزدیک شدن به آنها را نداشت و به مثابه عبور از مرزسرخ ها تلقی میشد.
اعتراف بهعملکرد پلید، سرکوبگرانه و غارتگرانه حکومت، اذعان به اینکه این عملکرد باعث خروش مردم در قیام ایران شده، اقرار به این واقعیت که قیامی دیگر در راه است و آینده در خطر است و... همه و همه جزو مرز سرخ ها بود.
البته این حرفها همگی ناشی از یک واقعیت برتر و آن تغییر تعادلقوا بین مردم و حاکمیت به سود مردم است، که آنها را این چنین سردرگم و از هم گسیخته در برابر آتشفشان قیام، و نگران برای آینده و قیام دیگری که در کمین است کرده است.
اینها نتایج شتاب قیام و پتانسیل عظیمی است که در آن نهفته است و میرود تا حاکمیت فاسد ولایت فقیه را از بیخ و بن برکند.