سال نکوی ۲۰۲۴ بهعنوان سال شکستهای سنگین و پیدرپی برای رژیم آخوندی به یاد خواهد ماند. تحریم گستردهٔ انتخابات مجلس و ریاستجمهوری از سوی مردم، مشروعیت نظام را به چالش کشید. هلاکت رئیسی، ثمرهٔ سالها خالصسازی خامنهای، ساختار قدرت را متزلزل کرد. در منطقه، سقوط بشار اسد مسیر انتقال تسلیحات به نیابتیها را مسدود ساخت و محور مقاومت فروپاشید. مرگ حسن نصرالله و معاونش ضربهای مهلک به رژیم در لبنان وارد کرد، در حالی که نیابتیها در بقیهٔ جاها نیز تضعیف شدند.
اکنون پس از ۱۶ ماه که از جنگافروزی رژیم در غزه میگذرد، بسیاری از ناظران بهویژه در کشورهای عربی همصدا با مقاومت ایران ریشه سلسله شکستهای خامنهای را دقیقاً همانگونه تبیین میکنند که مقاومت ایران بعد از ۷ اکتبر۲۰۲۳ (۱۵مهر۱۴۰۲) با معرفی بازنده اصلی، بر آن انگشت گذاشت:
العرب لندن ۱۰دی در این باره مینویسد: «سال ۲۰۲۴ بهعنوان سال شکست پروژه توسعهطلبی ایران در منطقه شناخته خواهد شد. سؤال اصلی این است که جمهوری اسلامی چگونه با این شکست که به نظر میرسد توان پذیرش آن را ندارد، مواجه خواهد شد؟ ریشه این شکست در بلعیدن لقمهای است که جمهوری اسلامی قادر به هضم آن نبود»
بازی «در خود ایران»!
در سالی که گذشت همه معادلات به زیان رژیم تغییر کرد. همان چیزی که خامنهای از آن وحشت داشت بر سرش آوار شد. او میخواست با آتشافروزی در غزه و لبنان و سوریه، جنگ را در خاکریزهای منطقهیی و با خون خلقهای منطقه افروخته نگه دارد، اما اکنون صحنهٔ نبرد به جای دیگری منتقل شده: داخل ایران!
دیگر «لبنان "زمین بازی"نیست. سوریه"زمین بازی" نیست. بازی ایران در لبنان و سوریه به پایان رسیده است. اکنون بازی در جایی دیگر جریان دارد؛ در خود ایران، جایی که نیاز به پذیرش این واقعیت وجود دارد که سقوط رژیم علوی در سوریه بر جمهوری اسلامی نیز تأثیرات مستقیم دارد و آینده آن را به خطر انداخته است. ایران چگونه میتواند خود را نجات دهد؟ این سؤالی است که سال ۲۰۲۵ باید به آن پاسخ دهد» (همان).
«نظام دیکتاتوری» به اسم «انقلاب»!
شکستهای اخیر رژیم ولایت فقیه بسیاری از مفسران را واداشته تا به واکاوی پایههای نظام ولایت فقیه بپردازند. آنها نقش خمینی در گسترش بنیادگرایی را افشا کرده و مفاهیم اساسی رژیم، همچون «صدور انقلاب» و «محور مقاومت» و... را به چالش میکشند:
«از زمان آغاز این انقلاب، خمینی رهبر عالیرتبهٔ رژیم مفهوم صدور انقلاب به کشورهای همسایه و حتی کشورهای غربی را مطرح کرد. با این حال، این انقلاب با سایر انقلابها تفاوت دارد، چرا که نه تنها ایدهها و مفاهیم جدیدی برای پیشرفت کشور در زمینههای دموکراسی و آزادیها به همراه نداشت، بلکه برعکس، به یک نظام دیکتاتوری استبدادی تبدیل شد که آزادیها را محدود میسازد» (الحره، ۴ دی ۱۴۰۳).
اختاپوس بدون بازو!
کارشناسان و پژوهشگران منطقهیی از وضعیت نزار رژیم آخوندی در حیرت بوده و معتقدند که همچون:
«اختاپوسی شده که مهمترین بازوهای خود را در نقشه خاورمیانه از دست داده و به نظر میرسد نظام تحت رهبری علی خامنهای بهشدت فرسوده شده است، آن هم پس از جنگهایی که به نابودی مهمترین بازوهایی که در زمینهٔ آموزش، تسلیح و تأمین مالی سرمایهگذاری کرده بود، منجر شد. پس چه بر سر "امپراتوری بازوهای" خامنهای آمده است؟!
... رژیم ایران امروز در برابر مردم خود در موقعیت دشواری قرار دارد، و شاید به همین دلیل است که علی خامنهای - با وجود وضعیت دشوار سلامتیاش - بهمنظور اطمیناندهی به اینکه ایران "قویتر میشود" وارد میدان شد تا شاید روحیه محور را تقویت کند، چون بخش بزرگی از مردم به این درک رسیدهاند که این نبرد از ابتدا شکستخورده بود» (ارم نیوز، ۲۷ آذر ۱۴۰۳).
سرمایهگذاری شکستخورده!
برآوردها از هزینههای رژیم ایران در سوریه بین ۳۰ تا ۱۰۰ میلیارد دلار و حتی بیشتر متغیر است، اما نتیجهٔ این سرمایهگذاری عظیم چیزی جز شکست نبوده است. فروپاشی حکومت اسد و تغییر معادلات منطقه، تمامی این ریختوپاشها را بیثمر کرد:
«جمهوری اسلامی در حال عبور از یک بحران عمیق است، بحرانی که باعث شده خامنهای از پرسش درباره آنچه بر سر سرمایهگذاری ایران در سوریه و میلیاردها دلاری که صرف شد، بیتوجه باشد. این میلیاردها دلار، که از جیب مردم ایران هزینه شد، صرف بقای بشار اسد در دمشق شد. همچنین این مبالغ برای حفظ اراضی سوریه بهعنوان پلی برای انتقال سلاح به حزبالله در لبنان، قاچاق سلاح به اردن، و انتقال مواد مخدر از طریق اردن به کشورهای خلیجفارس استفاده شد. ایران آنچه را که کاشته بود، برداشت کرد. سرمایهگذاری آن در سوریه تنها از یک منظر قابل درک است: پروژه توسعهطلبی ایران که پیش از هر چیز، بهمعنای صدور مشکلات داخلی ایران به خارج از مرزها در دفاع از نظام حاکم تحت شعار "صدور انقلاب" است» (میدل ایست آنلاین، ۹ دی ۱۴۰۳).
رؤیایی که بر باد رفت!
خامنهای همچون دون کیشوت در رؤیاهای سابق خود سیر میکند. او برای روحیه دادن به نیروهایش خیالبافی میکند که دوباره رژیم گوربهگور شده اسد زنده شود و مزدوران موسوم به «شبیحه» به اسم مقاومت سوریه دوباره جنایات صیدنایا را از سر بگیرند، اما تمام عقلا و «تمام تحلیلها متفق هستند که ایران بزرگترین بازنده سقوط رژیم اسد و تضعیف حزبالله است. ایران محوری را ایجاد کرده و بهتدریج تقویت کرده بود که از تهران تا دریای مدیترانه امتداد داشت؛ محوری که از عراق و سوریه عبور میکرد (که ایران برای بقای نظام خود به آن وابسته بود) و به لبنان میرسید، جایی که حزبالله که توسط ایران ساخته، تأمین مالی و تسلیح شده بود، کنترل داشت. طبق همان تحلیلها، این محور اکنون نابود شده است و ایران با دشواریهای زیادی در تسلیح حزبالله که در لبنان تضعیف شده است، روبهرو خواهد بود... در نهایت، رؤیای ایران برای ایجاد یک محور شیعی که آن را به دریای مدیترانه متصل کند، از بین رفته است» (العربی الجدید، ۱۰ دی ۱۴۰۳).