وقتی ابراهیم رئیسی جلاد ۶۷ در نمایش انتخابات۱۴۰۰ به ریاست قوه مجریه منصوب شد! خامنهای به او تبریک نگفت! حتی یک «حفظ الله» خشک و خالی هم که به پزشکیان گفت، به چشم و چراغ آینده فاشیسم مذهبی اهدا نکرد. فقط از حضور ملت در صحنه تمجید کرد: «ملت بزرگ ایران!حضور حماسی و شورانگیز در انتخابات ۲۸ خرداد۱۴۰۰، صفحه درخشان دیگری بر افتخارات شما افزود» ملتی که حتی بنا بر آمارسازی رژیم آخوندی پایینترین میزان شرکت کنندگان (۴۸ درصد) را نسبت به همه نمایشات قبلی داشتند! اما در مورد پزشکیان تأکید کرد میبایست راه رئیسی را برود: «... خامنهای، در پیامی ضمن تشکر از مردم و تبریک به مسعود پزشکیان، رئیس جمهور منتخب، گفتند راه شهید رئیسی را ادامه دهید» (جوان آنلاین۱۶تیر۱۴۰۳).
رئیسجمهور «یهویی» و سختی راه
اکنون نمایش انتخاباتی که پزشکیان «یهویی» رئیسجمهور شد گذشته است ولی جنگ و نزاع باندهای مافیای حاکم فاز جدیدتری را آغاز کرده است؛ تا آنجا که هنوز منتخب منصوب به ساختمان هیأت دولت نرفته، شمشیرها از غلاف بیرون آمده است و خامنهای هم تقاضای تک صدایی چکاوک آنها را دارد! اما مگر به نصیحت و پند و اندرز است؛ وانگهی جنگ ذی نفعان اقتصادی و تصاحب کرسی قدرت، شوخیبردار نیست، اما آن چه که همه اضلاع هندسه رژیم آخوندی را به لرزه درآورده است، ابر بحرانهایی است که سالهاست خیمه ولایت را پاره پاره کرده است. پزشکیان هم که «یهویی» رئیسجمهور شد سردرگم ماجرایی است که در آن وارد شده است: «یکی از پیامدهای یهویی رئیسجمهور شدن این است که همه نیروهای سیاسی دوست و منتقد از او سهم میخواهند. کار تا جایی پیش رفته است که به پزشکیان آدرس میدهند و میگویند اگر دولت آرام میخواهد باید از همه نیروها در کابینه و دولت استفاده کند. رئیسجمهور یهویی هم دردسرهای خود را دارد» (جهان صنعت۳۰تیر۱۴۰۳).
تحلیلی انتقادی بر پایه قوانین تفکر سیستمی
با همه اینها مسأله اصلی، تنازع بقای موجودات از قرون ماضی به دوره جدید زمینشناسی سیاسی پرتاب شده نیست، بلکه بنا بر قوانین حاکم بر پدیدههای طبیعی و اجتماعی هر سیستمی که نتواند نیازهای ضروری حیات و رشد و تکامل خود را دریابد و تأمین نماید، به سراشیب انقراض و انهدام میافتد و به موزه تاریخ فرستاده میشود.
یک کارشناس و آینده پژوه، بر پایه «قوانین تفکر سیستمی» به ارزیابی شرایط وخیم رژیم آخوندی پرداخته است. او گفته است در پایان عمر دولتهای متوالی در رژیم آخوندی «اوضاع شاخصهای توسعه انسانی، اقتصادی، اجتماعی و محیطزیستی کشور بهمراتب بدتر از پیش میشود!» (جهان صنعت۳۰تیر۱۴۰۳)
وی در تحلیل ناکارآیی و شکست دولتهای یک به یک مستقر شده، ضمن نشان دادن تفاوت تفکر ساده در حل مسائل موجود با تفکر پیچیده معتقد است:
- ریشه تمام مسائل ایران رابطهای معنادار با «جهانبینی و ایدئولوژی رسمی حکومت[ولایت فقیه]»... دارد.
- راهحلها باید برآمده از خواست و اراده درازمدت ملت ایران باشد.
موضوع دیگر راهحلهای صرفاً اقتصادی کارشناسان ارشد رژیم آخوندی بدون در نظر گرفتن ماهیت ارتجاعی فاشیسم بنیادگرای مذهبی است.
- راهحل ارائه شده توسط اقتصاددانان (فرشاد مومنی و حسین راغفر) بدون تبیین چگونگی «برچیدن بساط فساد در کشور»، در تراز «علتهای اجتماعی» قابل دستهبندی است. پژوهشگر نتیجه میگیرد که چون این اقتصاددانان آن تفکر ولایی حاکم [ولایت فقیه] را که علت اصلی تمامی ابر بحرانهای کنونی ایران است مورد پرسش و چالش قرار نمیدهند، بنابراین قابل پیشبینی است که راهحل برآمده از آن منتج به حل مسأله نشود.
- نکته دیگر آنکه؛ فساد، از نوع «سیستمی» است یا «سیستماتیک»! نوع سیستماتیک فساد در اشکال مافیای واردات، اختلاسهای چند هزار میلیاردی، قاچاق کالا، ارز و طلا، ترانزیت زیرخاکی و مواد مخدر، عزل و نصبهای سیاسی در اشل کلان و مانند آن توسط باندهای مافیایی وابسته به هسته سخت قدرت جریان دارد.
بنابراین حل ابر بحران فساد از نوع سیستماتیک از عهده رئیسجمهور خارج بوده و مستقیماً با اراده خامنهای گره خورده است زیرا مثلا اگر یک اختلاس ۱۰هزار میلیاردی بخواهد رخ دهد حتماً باید چندین دستگاه حکومتی چون وزارت اطلاعات، اطلاعات سپاه، حفاظت اطلاعات قوه قضاییه، پلیس، هواپیمایی و مانند آن با یکدیگر هماهنگ باشند. روشن است رئیسجمهور بر هیچیک از آنها اشراف ندارد! حال بر پایه راهحل ارائه شده چگونه قرار است مسأله فساد در کشور حل شود؟!
- متغیرهای سهگانه «انسداد»، «فساد» و «سرکوب» نشانههای بحراناند و ریشه ابر بحرانها در جای دیگری است.
- جامعه ایران معترضترین جامعه دنیاست!
– ابر بحرانهای اقتصادی ایران با ماهیت نظام ولایت فقیه رابطهٔ مستقیم دارد.
تحلیلگر سیستمی معتقد است «برونرفت اقتصاد ایران از ابر بحرانهای کنونی به یک گسست، یک بازآفرینی و یک نوآفرینی نیاز است»
گسست و نوآفرینی هم اسم مستعار انقلاب و دگرگونی بنیادین است تا سیستم دچار هرج و مرج و کهولت و مرگ شده (بینظمی مبتنی بر قانون دوم ترمودینامیک) جای خود را به سیستم پویا و زنده و فعال بدهد. والا پزشکیان و رئیسی و روحانی و احمدینژاد و خاتمی و... تنها آنتروپی مثبت بر سیستم بسته و ارتجاعی نظام مطلقه ولایت فقیه را اعمال کردهاند که بنا بر قوانین سیستمها موجب مرگ نظام خواهند شد. این همانی است که خامنهای از آن در وحشت است و آرزوهای برباد رفته خود را در قیامهای ناگزیر جوانان و زنان ایرانزمین و مقاومت سازمانیافته آماده در صحنه میبیند.
پاسخگو نبودن خامنهای و سایر کارگزاران غارتگر و سرکوبگر، سیاستهای مخرب و ضدمردمی در تخریب تولید و در نتیجه کاهش ارزش پول ملی، ساختار عقبمانده، ناهماهنگ، فاسد، و نامنسجم دولتی، تعدد مراکز قدرت و تصمیمگیری، تخریب فرهنگی، بیکاری روزافزون، گرانی سرسامآور، تورم فزاینده و شکاف طبقاتی وحشتناک بین خط بقا با سوپر میلیاردها... بیانگر آن است که خلق سیستمی نوین و پویا در راه است.