خانم مریم رجوی در سخنرانی خود در گردهمایی ارلزکورت لندن به تاریخ ۲۸خرداد ۷۵ خطاب به آخوندهای دانهدرشت حکومتی و کارچرخانان زنستیزی در ایران جملهیی گفت که در آن زمان باری از پیشگویی و آیندهنگری داشت. از آن زمان تاکنون ۲۷سال میگذرد. اجازه دهید آن را مرور کنیم:
«شما هر چه از تحقیر، ستم، سرکوب، شکنجه و کشتار در چنته داشتید علیه زن ایرانی بهکار گرفتید اما مطمئن باشید که ضربه مهلک را از همون جایی خواهید خورد که اصلاً به حسابش نمیآورید. و البته ماهیت ارتجاعی شما اجازه نمیدهد که آنها را به حساب بیاورید ولی مطمئن باشید که به دست همین زنان آگاه، آزاد و رها بساط ستم شما در همه جا برچیده خواهد شد».
نگاهی ساده و گذار [و نه حتی حرفهیی و موشکافانه و توأم با آنالیز علمی] به صحنههای جوشان قیام شهریور ۱۴۰۱ و فیلمهای وایرالشدهٔ آن در اینترنت، ما را به چه کشف تازهیی رهنمون میسازد؟ بیگمان نقش پررنگ زنان و دختران جوانی که اینروزها الگوی شهامت و شجاعت ایران و ایرانی شدهاند. از سکانسهای نادر و شایان تحسین و درسآموزی، آن است که زنان و دختران ایرانی گاه تک و تنها به میان نیروهای وحشی ضدشورش میروند و با صدایی رسا و بدون لکنت به آنها تشر میزنند، فریاد میکشند و تهاجم میکنند. اذهان معتاد به سرکوب با دیدن این صحنه دچار دلهره و اضطراب میشوند و سناریوی شوم و وحشتناکی را نسبت به فرجام آن زنان و دختران تصویر میکنند ولی در اوج تعجب میبینند که نتیجهٔ این هماوردی و کارزار نابرابر و ناهمگون به نفع آن زنان و دختران شجاع تمام میشود. نیروهای تا دندان مسلح و سیاهپوش خامنهای در برابر این سماجت و شجاعت کم میآورند و عقب میکشند.
این معادله چگونه برعکس شده است؟ چه برگی در ایران ورق خورده که زن ایرانی اینگونه میتواند پرچمدار قیام و تغییر باشد و علاوه بر تزریق روحیهٔ جنگاوری و شهامت در هموطنانش، مرزهای ناباوری را نیز درنوردد و در افکار بینالمللی تأثیرگذار باشد؟
پاسخ در همان جملهیی است که خانم رجوی ۲۷سال پیش در سخنرانی خودش ایراد کرد. او در آن سخنرانی نقشی از جنس رهبری برای زنان ایرانی قائل شد. آنان را «سرکوبشدگان» ی خطاب کرد که بیگمان «فاتحان تاریخ فردا» خواهند بود:
«... خطاب به همهٔ خواهرانم در اینجا در سراسر ایران، در میتینگهای بزرگداشت ۳۰خرداد در کشورهای مختلف، یکبار دیگر تأکید میکنم که زنانی که قبل از شما تاریخ و رنج ستم جنسی را به دوش کشیدند؛ همچنین کودکان، مردان و زنان آینده، امروز به شما چشم دوختهاند و از شما میخواهند که بهپا خیزید و نقش خودتان را در این میدان به عهده بگیرید. این نقش تاریخی شماست و این شما هستید که باید این مسئولیت را به دوش بگیرید. و این شما هستید که تاریخ ما را وارد دوران طلایی، برابری، صلح، دمکراسی و توسعه خواهید کرد. سلام بر همهٔ زنان و مردان آزادهیی که در هر کجای جهان بهای گزاف آزادی را از خودشان و از همه چیزشان میپردازند. پیروزی پیش روی شما، از آن شما و در انتظار شماست.
آری سرکوبشدگان امروز فاتحان فردایند، صدای آنان تا جاودان طنین خواهد داشت» (همان منبع).
این «نقش تاریخی» اکنون بیش از هر زمان در حال رقم خوردن از سوی زنان و دختران شجاع ایرانی است. اما سؤال این است که این پتانسیل عظیم برای تغییرآفرینی و پرچمداری این تغییر از کجا جوشیده است؟
پاسخ ساده است. از فنری که سالیان فشرده بوده است. قوانین و سرکوفتهای زنستیزانه و قرونوسطایی جمهوری اسلامی آخوندی را در مورد زنان بنگریم. قوانین و سرکوفتهایی مانند کودک همسری، حجاب اجباری، مشروط بودن به اجازهٔ همسر در همه چیز، بردگی جنسی، طرح ازدواج مردان با دخترخواندههایشان، سهمیهبندی و جداسازی جنسیتی، به حاشیه راندن زنان، راهاندازی گشت کشتار و تنگ کردن عرصه بر زنان و دختران، تدوین قوانین زنستیزانه در خانواده و بیرون خانواده، بخشی از نادیده گرفتن زنان و به حاشیه راندن آنها در جامعهٔ ایران است (۱).
بهرغم این همه اجحاف در حق زنان، قوانین جزایی آخوندی طوری تدوین شده است که زنستیزی را نهادینه کند. در این قوانین «ارزش شهادت زن در برابر محاکم قضایی نصف مرد است».
ماده ۳۰۱ قانون مجازات این رژیم در عمل عملاً دست پدر و اجداد پدری را برای قتل زن و دختر باز میگذارد. ماده ۵۵۰، دیه قتل زن، را نصف دیه مرد میداند.
ظلم تاریخی این حکومت در حق مردم ایران بهطور اعم و زنان بهطور اخص، مواد انفجار جامعه را طی ۴۳سال حاکمیت آخوندها فراهم کرده است. مرگ روانخراش و مظلومانهٔ مهسا امینی چاشنی این انفجار بود اما باید تأکید کرد که تکاثف ستم مضاعف بر زنان ایران بهخودی خود این انفجار را سبب نشده است. حضور تاریخی زن ایرانی در رهبری یک جنبش دامنهدار و سازمان یافته در مقاومت ایران، و شکفتن نسلی از زنان و مردان رها مرحله به مرحله این پتانسیل عظیم را به سمت انفجار رهایی رهنمون شده است. این خود مبحثی جداگانه است و پرداختن به آن مجالی دیگر میطلبد اما باید تأکید کرد که بهار رهایی زن ایرانی بهموازات انقلاب دمکراتیک نوین ایران در حال دمیدن است.
آری، «سرکوبشدگان دیروز»، فاتحان فردای ایران هستند. بیگمان سیمای ایران آزاد فردا عاری از هر بردگی جنسی، طبقاتی و دینی خواهد بود.
پانوشت: ـــــــــــــــــــــــــــــــ
(۱) بر اساس ماده ۱۱۱۷ قانون مدنی این رژیم: «شوهر میتواند زن خود را از حرفه یا صنعتی که منافی مصالح خانوادگی یا حیثیات خود یا زن باشد، منع کند».
ماده۱۱۱۴ پا را از این فراتر میگذارد و «زن را موظف میکند در منزلی که شوهر تعیین میکند، سکنی گزیند».
طبق مواد ۱۱۲۳ و ۱۱۲۴ این قانون «مرد میتواند زن خود را به دلایل زیاد از جمله بیماریهای مختلف و نابینایی از هر دو چشم طلاق دهد. حتی اگر این شرایط برای زن در حال عقد وجود داشته است. در مقابل، طبق قانون مدنی رژیم، زنان برای درخواست طلاق با پیچیدگیهای فراوان مواجهند».