«گلبانگ ترانههای این خاک شنو
میگفت به گوش من گل سرخ چنین»
چند صباحی باید بگذرد تا حکایتهای بیحد و شمار سیل ۹۸ از شهرها، روستاها، خانههای ویران شده، زندگیهای متلاشی شده، دلهای پر غصه و لبهای پر قصه به سخن آیند.
بور کردن تبلیغات حکومتیان
نشستن پای صحبت سیلزدگان که به وسعت ۲۴استان ایران مشاهده و حرف و گواهی و سند است، گویای تصاویری هستند که مجموعشان از یک طرف سند همت و حمیت ملی مردم ایران و از یک طرف سنگدلی و دنائت حکومتیان را بیان و رسوا میکند.
اگر حکومت ولایت فقیه با دستگاه عریض و طویل تبلیغاتی و سانسورش تلاش کرد اطلاعرسانی و خبرپراکنی سیل را در راستای منافع نظام آخوندی سمت و سو دهد و سوء استفادهها کند، اما این اسناد زنده ثبت شده توسط مردم ایران هستند که تمام بساط تبلیغاتی سمت و سودار حکومتی را بور کرده و بیمصرف نموده است.
گذشت آن زمان که ایران تحت سلطهٔ تبلیغات فاشیستیِ رادیو و تلویزیون و مساجد و روزنامههای حکومتی بود. اکنون این مردم ایراناند که در فاجعهٔ ملی سیل، با اطلاعرسانی همگانیشان از دستگاه تبلیغاتی هیولای ایرانخوار آخوندی پیشی میگیرند و حرف و سخن و اراده و خواست و تصویر واقعیِ ایرانزمین را به گوش جهان میرسانند.
هنوز ایران...
هنوز مردم ایران در گرماگرم مرهم نهادن بر زخمهای عمیق فاجعهٔ ملی سیل هستند.
هنوز مردم ایران با غیرت ملیشان و مستقل از حکومتیان دستاندر کار یاری رساندن و کمک به همدیگر برای بیرون آمدن از وسعت ویرانگریهای سیل هستند.
هنوز مردم ایران چشم به راه همسایه و همشهری و همدردانشان هستند تا بلکه آثار سنگدلی و خیانت حکومتیان را از سرشان به در کنند و حداقلهای زندگی را سرپا نمایند.
صدای مردم، اسناد فاجعهٔ ملی و سنگدلی حکومتیان
در چنین وضعیتی اما مردم ایران گزارشات صوتی و تصویری از حرفها، عواطف و درد دلهایشان را بهمثابه اسناد فاجعهٔ ملی بر روی شبکههای مجازی میگذارند. اسنادی که برخی از آنها آن روی سکة ویرانگری سیل، گویای روحیهٔ بالا و عزمشان برای مقابله با عواقب روانی سیل است؛ برخی گزارش تلخ از سنگینی فاجعه؛ برخی افشاگری از بیعملی و سنگدلی حکومتیان و تشدید سیل توسط آنان و برخی قدردانی و سپاس از اتحاد و همبستگی مردم و شوراهای مردمی و جمعیتهای کمکرسانی ملی.
مردم ایران! تشکر
ــ جمعی از کودکان سیلزده با وجود جراحات عاطفی و آثار و آسیب سیل بر دنیای پاک و زیبای کودکانهشان، در یک ابتکار ستودنی از جانب بچههای ایران، کنار چادرهایشان دور هم جمع شده و با صدای بلند از همیاری و کمکرسانیهای مردمی قدردانی کردند و به مردم ایران پیام دادند: «مردم ایران! تشکر تشکر. مردم ایران! تشکر تشکر».
پسرکی متمنی
ـ پسرکی سیلزده از لرستان با لحنی معصومانه در کنار آثار دلخراش نابودی خانههای مردم، با حالتی متمنی به مردم ایران میگوید: «اینجا که میبینید، خانه بوده. سیلاب زده زیرش همه خونهها را خراب کرده. مثلاً اگر خانهٔ دامادی بوده، خانهاش و ماشینش و همهچیزش را آب برده. حالا دولت بیاد این خانهها را درست کنه. فقط تا الآن مردم کمک کردن. فقط اونایی که خانههاشان سالماند، از اونجا غذا و چیزها را آوردن. دولت حداقل اگر اسباب بازی هم نمیآره، خونهمونو درست کنه».
کو قایق حکومت؟
ـ یک هموطن از گلستان به همراه تنی چند که همگی در سیلاب و گل راه میروند، روبهروی دوربین داد میزند: «مسؤولین میگن کمک کردن. کو؟ کو قایق موتوری که میگن؟ مردم خودشان با تراکتور دارن کمک میکنن که جابهجا بشن». سپس دوربین روی تراکتورهای کشاورزان میرود که هر کدامشان ۱۰ـ ۲۰تن از زنان و مردان و بچهها را در میان سیل جابهجا میکنند.
پا در سیل و ریزگرد در چشم!
ــ در کنار سیل که هنوز آثار آن تمام ایران را در خود فرو برده است، شاهد سر برآوردن ریزگردها در لرستان هستیم. ریزگردهایی که همچون سیل بر اثر تخریب محیطزیست توسط نظام آخوندی، تبدیل به بلای جان و زندگی مردمان جنوب ایران شده است. هموطنی از جادهٔ خاکی خرمآباد به پلدختر، در ۵اردیبهشت از بیعملی و بیکفایتی حکومتیان میگوید: «آقایون یک کمی تعصب داشته باشین! حداقل میتونستید چهار کامیون آسفالت بریزید توی این جاده تا این مردم بدبخت ـ که شما بدبختشون کردین ـ بتونن توی این گرد و خاک، مسیرشون رو پیدا کنن. به امید آزادی ایران از دست این اجنبیها».
تشدید سیل توسط حکومتیان
ــ یک هموطن بر نکتهیی مهم از تشدید سیل توسط حکومتیان انگشت میگذارد و دست به افشاگری میزند: «شما حساب کنید که این حجم رودخانه به این بزرگی که سه روز باران میبارید، آب ذره ذره میآمد بالا؛ ولی چه شد که یکباره در عرض ۲۰دقیقه آب تا ۸۰سانت از سقف خانه بالاتر آمد؟ معلوم شد که همزمان با سیل، سدها را باز کردهاند. این را همه مردم میگویند».
بغض «عین دو» اهواز
ــ یک هموطن از «عین دو» اهواز با کلماتی آغشته به بغض، تصویر دلخراش پشت سرش را توصیف و انتظار مردم را اینطور بیان میکند: «اینجا عین دو است. جایی که ۲کیلومتر با چاه نفت فاصله داره. هیچ کس، هیچ مسئول و رئیسی نیومده به اینها سر بزنه. چی بگم از این وضعیت؟ چی میتونیم بگیم؟ چرا باید اینجوری باشه؟ اینها (سیلزدهها) آدم نیستن؟ بچه ندارن؟ زندگی ندارن؟ بغض شدیدی دارم».
هنوز تا حکایتهای بیحد و شمار...
هنوز چند صباحی باید بگذرد تا حکایتهای بیحد و شمار سیل ۹۸از شهرها، روستاها، خانههای ویران شده، زندگیهای متلاشی شده، دلهای پر غصه و لبهای پر قصه به سخن آیند. بگذار مردم بر زخمهای جان و روان و زندگیشان مرهم بگذارند، آنگاه است که سیل اسناد و توفان خشم بههم آمیزند؛ آنگاه:
«زنگار با سنگ مرمر چه تواند کرد
یا غل و زنجیر با توفان
یا غل و زنجیر با ایران...».