واهمه ولیفقیه رژیم از نزدیک شدن انتخابات کذایی هر روز بیشتر میشود. او در یک بنبست هراسآور گیر افتاده است. از یکطرف شرایط انفجاری جامعه به نقطه جوش رسیده و هر آن قابلیت اشتعال و انفجار دارد و حتی یک مناظره ساده بین دو ولایتمدار خودی هم میتواند نقش فتیله را داشته باشد و امام جمعههایش هم هشدار میدهند که تجربه قیام ۸۸ را نباید فراموش کرد و «نباید از حافظه تاریخی ملت ایران برداشته بشود»،
و از طرف دیگر خلیفه فرتوت شدیداً میترسد که شکست این سیرک انتخاباتی نامشروع بودن نظامش را عالمگیر کند و با سوت و کور بودن حوزهها، «۱۱ اسفند به رفراندوم علیه نظام» تبدیل شود و باز هم تهدید قیام بالا برود.
به این بنبست سیاسی در شرایط انفجاری داخلی، باید پیچیده و طولانی شدن جنگ غزه یعنی اوضاع دشوار منطقهیی برای رژیم را هم اضافه کرد تا بهشکل جامعتری تنگنای خامنهای را دریافت.
پای ثابت اعتراضات
در این موقعیت محرج، هر صفحه از دفتر بحرانهای نظام را که ورق میزنیم سیاههای از مشکلات لاینحل خامنهای رو میشود. یک نمونه آن شرایط انقلابی در مناطق حاشیهنشین همچون شهر شورشی کرج و پیرامون آن است. یک روزنامه حکومتی در بررسی از «فضای سیاسی استانها» مینویسد:
«با تبدیل شدن این استان بهویژه شهر کرج از یک سکونتگاه موقت به محل زندگی دائمی شهروندان، حالا موجبات نارضایتی بسیاری از مردم شهرهای مختلف این استان را ایجاد کرده است؛ بهگونهایکه کرج و گوهردشت به پای ثابت اعتراضات چند سال اخیر تبدیل شدهاند» (هممیهن، ۱۷ دی).
البته بدیهی است که «نارضایتی بسیاری از مردم شهرهای مختلف این استان» ربطی به شهر یا استان بودن این منطقه ندارد و این موضوع اگر هم واقعی باشد از علل بسیار فرعی و دستهچندم فضای ناآرام آنجاست. ریشه و دلیل اصلی نارضایتی عمومی مردم این شهرها را باید در جای دیگر یعنی فقر و فلاکت و ظلم و بیداد و بیعدالتی و تبعیضی جستجو کرد که در سراسر کشور سایه گسترده و اما در حاشیه شهرها مضاعف است و به همین دلیل وجه شورشیتری به این محدودهها داده است.
سرکوب مضاعف، بیداد مضاعف!
قابل توجه اینکه برخلاف نقشههای رژیم، شدت سرکوب در این ناحیهها با شدت «اعتراضات» رابطه مستقیم داشته است و هر چه رژیم برای خاموش کردن صدای معترضان و شورشگران، داغ و درفش بیشتری به کار برده و هر چه تعداد زندانها و دخمهها را افزایش داده است نهتنها توفیقی در مهار اوضاع نداشته است بلکه خودش عاملی برای اضافه شدن خشم مردم و قیامها شده است: «شهر کرج در محاصره زندانهای کچویی، ندامتگاه مرکزی، زندان رجاییشهر و زندان قزلحصار قرار دارد... در پژوهشی... مشخص شد که زندانهای کرج موجب کُند شدن روند توسعه سیاسی، بروز چالشهای اجتماعی از جمله افزایش جرم و جنایت و سکونتگاههای غیررسمی و چالشهای فرهنگی و ضدارزشی [بخوانید اعتراضات و قیام] شده است» (همان).
و فراموش نمیکنیم که نمونه دیگر از نتایج معکوس وجود این سیاهچالهها در کرج فضای ملتهبی بوده که بهطور خاص در قیام ۱۴۰۱ بارها به شکل تجمع خانوادههای زندانیان و راهاندازی تظاهرات اعتراضی علیه احکام ظالمانه اعدام در مقابل این شکنجهگاهها خود را نشان داد. نمونه بارزش شامگاه ۱۸ دی ۱۴۰۱ بود که با انتشار خبر انتقال محمد قبادلو و محمد بروغنی به سلولهای انفرادی، بهسرعت خانوادههای آنان به همراه جمعیتی انبوه در مقابل زندان گوهردشت تجمع کرده و تا بامداد شعار دادند و در ادامه قضایایی به وقوع پیوست که در نهایت رژیم مجبور شد گوهردشت را تخلیه و تعطیل کند.
نکته قابل توجه دیگر، ظلم و بیداد مضاعفی بوده که در طی سالیان سیاه آخوندی، نصیب مردم این نواحی شده است. مردم محروم و در نتیجه عاصی اینگونه شهرها حتی طبق همان قضاییه وحشی آخوندی و طبق همان قوانین قرونوسطایی آخوندی نیز، همواره با تعدی و اجحاف بیشتری مواجه هستند و در زیر حاکمیت ننگین ولایت فقیه به نسبت بعد جغرافیایی و دوری از مرکز، تعدی و «تعقیب قضایی و پروندهسازی» نیز مرسومتر است: «اقدام یا رفتاری که در تهران کاملاً عادی و معمول و مرسوم تلقی میشود، در ۳۰ کیلومتر آن طرفتر در شهر کرج، همان رفتار، تعقیب قضایی و پروندهسازی و مجازات بهدنبال دارد! وکلای دادگستری در شهرهای مختلف از این بابت دلشان خون است» (هممیهن، ۱۳ دی ۱۴۰۲).
همچنین اگر نگاهی به آمارهای اعدام در روزهای اخیر بیاندازیم باز هم دو زندان «قزلحصار» و «ندامتگاه مرکزی کرج» در این زمینه بارزتر است که نشانگر فضای ناآرام این نقاط است.
به این ترتیب ملاحظه میشود که در یک تأثیر و تاثر ناشی از دیالکتیک چالشهای مختلف اجتماعی و از صدقه سر مملکت ویرانشدهای که خامنهای برای مردم ایران درست کرده است اگر اوضاع عمومی کشور در همه نقاط در جوش و خروش است این امر در شهرهای حاشیهای و دورتر بسیار بحرانیتر و شورشیتر است. بهاعتراف رسانههای خود رژیم هیچیک از ابزار سرکوب مثل زندان و اعدام و احکام سنگینتر و... جواب نداشته و روزبهروز به گسل بین مردم و حاکمیت اضافه شده است.
خامنهای در سخنرانی روز ۱۳ دی خود گفت که «هر کس با انتخابات مخالفت کند با جمهوری اسلامی مخالفت کرده» است. او باید بداند که اگر آمارهای قبلی حکومتی حاکی از دشمنی ۹۶درصدی مردم ایران با او بود اکنون این آمار باز هم بیشتر شده و شهرهای ایران بهطور عام و مناطق حاشیهای بهطور خاص بهجای انتخابات، «پای ثابت» و در اندیشههای دیگری همچون «اعتراضات» و قیام هستند: «استان البرز... در انتخابات قبلی هم خصوصاً در مرحله دوم انتخابات کل افرادی که پای صندوقهای رأی آمدند به ۲ تا ۳ درصد هم نمیرسیدند»! (کولیوند، خبرآنلاین، ۱۷ دی ۱۴۰۲)