سازمان نظم جوان!
سازمان سبزترین درخت مایگی،
در دهانهٔ پرزوالترین پاییز!
سازمان تفنگ و پرنده و زیتون!
میخواهم نامت تا همیشه تاریخ،
بر یالهای جاودانگی
نقر شود.
شهریور برای مجاهدین و مقاومت ایران ماه عجیبی است. در دهمین برگ این ماه شگفت، قتلعام اشرف در سال۱۳۹۲ نقش بسته است. خون شتک زده بر این صفحه قابل درنگ، آدمی را بیاختیار متوجه کهکشان زهره و ستارگان رشکبرانگیز آن میکند. ماجرای دستهای بسته و تیرهای خلاص و شکوه مقاومت با دستهای خالی در برابر یورش نیروهای تاریک؛ ولی شتاب برگهای تقویم و فرا رسیدن سریع ۱۵شهریور، تولد سازمانی را یادآوری میکند که حماسهٔ ۱۰شهریور اشرف، یکی از حماسههای به ثبترسیدهٔ آن است.
اینگونه است که چشمی که به یاد یاران خاموشیناپذیر به سرشک نشسته است، خود را با شوقی شیرین پیوند میزند و به استقبال لبخند میرود. پارادوکس شگفتی است. چشمی برای اشک، چشمی برای لبخند. البته اگر ژرفتر نگاه کنیم این دو را یکی خواهیم یافت. پارادوکسی در کار نیست. دهم شهریور در کمرکش رسیدن به نیمهٔ شهریور ما را متوجه این حقیقت میکند که تاریخچهٔ مجاهدین مشحون از فداکاری برای خلق محبوبشان است.
پارادوکسی در کار نیست. در حقیقت مرگی در کار نیست. آنچه میبینیم سراسر حکایت زندهبودن و زندگی است. زندگی در این زروه، معادل جنگیدن، بها دادن، نثار کردن و سرانجام وفا به پیمان است. با این دیدگاه دهم شهریور ما را به نیمهٔ شهریور میرساند. سالروز تولد سازمان پرافتخار مجاهدین خلق ایران.
...
امسال اما مجاهدین گرد آمدند تا در کنگرهٔ سراسری خود، یک «مسئول اول» جدید انتخاب کنند. مسئول اولی برای دوران خطیر سرنگونی. مسئولی که بتواند بارهای سهمگین هدایت یک مبارزه نفسگیر را بر دوش بکشد. چه ظرفیتی! فقط اشاره به نام آن میتواند نفس را در سینه حبس نماید. از بین نامهای موجود، انگشتان اشاره یک نام آشنا را نشانه میرود. خواهر مجاهد زهرا مریخی؛ مجاهدین خواهان تجدید دوران مسئول اولی او هستند؛ زیرا او را از نزدیک آزمودهاند.
همه موافقاند جز یک نفر؛ کسی که باید مسئول اول باشد. او پیشاپیش همرزمان دیگری را از بین زنان مجاهد کاندیدای موضع مسئول اول کرده است. این از شگفتیهای مجاهدین است. در دنیایی که با مؤلفههای قدرت و ثروت تعریف میشود و ارباب زر و زور گاوبندی میکنند تا به قیمت بهزیر کشیدن و از هستی ساقط کردن دیگران خود فرابروند، مجاهدین قانون دیگری آوردهاند. مسابقه برای اثبات دیگری، رقابت بر سر گمنامی و نفی زدودن شائبههای جاهطلبی از خود. هر یک میکوشند که دیگری را پیشبیندازند.
وقتی مسئول اول پیشین سازمان، با انتخاب مستقیم جمع مکلف میشود همچنان این مسئولیت را ادامه دهد، او با آن که در انتخابات قبلی چند همردیف مسئول اول معرفی کرده است ولی اینبار نیز به تعداد آنها میافزاید.
خواهران مجاهد، مهناز میمنت، نرگس عضدانلو و ربیعه مفیدی.
به این نیز اکتفا نمیکند و ۶معاون مسئول اول نیز برمیگزیند. خواهران مجاهد، سپیده پورتقی، آذر اکبرزادگان، اشرف ابریشمچی، شیوا ممقانی، مریم رضایی و وحیده نبوی.
بهجز خواهر مهناز میمنت، تمامی این زنان مجاهد، از پیشتازان نسل جدید مجاهدین هستند. این میزان ظرفیت برای برداشتن مسئولیت در تراز مسئول اول از کجا ناشی شده است؟
این نسل، در انقلابی قد کشیده که سرچشمهٔ همه داراییها و توانمندیهای مجاهدین است.
پیام انتخاب مجدد این مسئول اول، انقلابی نو به نو در سازمان مجاهدین خلق ایران است.
در کدام سازمان انقلابی میتوان به چنین پدیدهیی برخورد که کادرهای قدیمی، مجرب، سرد و گرم کشیده و عبور کرده از کوران آزمایشهای مختلف، راه را برای جوانترها باز کنند و با طیب خاطر به آنها سر بسپارند و از این سرسپاری احساس سرفرازی و اعتلاء کنند؟
در نقطهٔ مقابل، کدام تشکل اپوزیسیون را میتوان سراغ گرفت که در آن کادرهای جوان با احراز مواضع مسئولیت خود را گمنکنند، دچار توهم و خودبینی نشوند و هر چه بیشتر جمع را ناظر رفتار و کردار خود بدانند و برای آن بجنگند؟
در مرامنامه، اساسنامه و کنگره و پلنوم و در هیچ پروتکل دیگر احزاب موجود، سابق و لاحق چنین رسمی را نمیتوان یافت و این راز بلند ماندگاری و شکوفایی در خانوادهٴ بزرگ مجاهدین است. سرگذشت شگفت درختان میوه را خاطرنشان میسازد. درخت با پشتسرگذاشتن سبز و سرخ و زرد و سپید بسا بهارها، تابستانها، پاییزها و زمستانها پیر و فرسوده و کهنه از مدار خارج نمیشود، سبزاسبز و سرخ در سرخ میبالد و فرا و فراتر میرود. در زیر تیشهٔ آذرخش و تازیانهٔ تندر با تنی چاک چاک به جوانه مینشیند و نغمهٔ جادوانهٔ باران را به آهنگی برای رویش، سبزینگی و جوان شدن و ماندن تبدیل میکند. درخت با گردنآویزی از شکوفههای سرخ و صورتی همان درخت جوان پار و پیرار است. درخت هم ریشه دارد، هم ساقه، هم شاخ و برگ و هم شکوفه و بار و بر. شکوفه را باید امتداد ریشه تازهترین تولد آن دید و طراوت و مانایی ریشه را از شکوفه سنجید.
اگر نظام سست بنیان آخوندی برای صفبستن در برابر تکانههای قیام خلق، شقیترین جلاد خود را بر مسند ریاست گمارد، مجاهدین برای جانانه جنگیدن و رقم زدن فصلی پر از قیام، شایستهترین مسئول اول خود را برای فرماندهی برگزیدهاند. درخشانترین الماس برای شکافتن محال و برش ناممکن و پیشرویهای پیدرپی.
این جنگی است که فرجام محتوم آن پیروزی حقیقت است. برای اینکه وقتی گفتوگوی آتشین تفنگها به اتمام برسد، ایدئولوژی در برابر ایدئولوژی صفآرایی خواهد کرد. یکی از تاریکخانهٔ ارتجاع و استبداد، دیگری از نورآباد آگاهی و آزادی. اراده در برابر اراده و ظرفیت در برابر ظرفیت. یکی به سگان زنجیری، موشکها، تازیانهها و زندانهای خود متکی است، دیگری به انسانهای مسلح به شعور و اندیشهٔ پاک، زنان و مردانی رها از علقههای استثمار، یگانه و دوشادوش چون بنیانی با شالودهٔ مستحکم و شاکلهیی تراشیافته در سختیها.
نتیجهٔ نبرد از پیش معلوم است.
بدا بهحال خامنهای! با این مسئول اول و صفی بیانتها از تکثیرشدگان آرمانیاش در بین زنان و مردان مجاهد.