728 x 90

علی رازینی کیست؟

علی رازینی
علی رازینی

علی رازینی، زاده ۱۳۳۲ در رزن همدان، یکی از قضات خون‌آشام در تاریخ قضاییهٔ جلادان است. او که تحصیلات خود را در مدرسه حقانی، پایگاه اصلی بسیاری از جلادان خون‌آشام قضاییهٔ تحت‌امر خمینی و خامنه‌ای، به پایان رساند، در سال‌های نخست پس از انقلاب ضدسلطنتی به یکی از عاملان اصلی سرکوب مخالفان سیاسی تبدیل شد. رازینی با تکیه بر ارتباطات خود در ساختار قدرت، به یکی از ابزارهای اصلی حکومت برای تحکیم نظام تبدیل شد.

 

کارنامه سیاه قضایی

دژخیم رازینی، در اوج تحولات سیاسی و اجتماعی دهه ۱۳۶۰، به‌عنوان حاکم شرع دادگاههای انقلاب در تهران، مشهد و دیگر شهرها، مسئول صدور صدها حکم اعدام بود. محاکمه‌هایی که با حکم و تحت نظارت او انجام می‌شد، بدون رعایت اصول اولیه دادرسی عادلانه بود. بسیاری از متهمان، بدون حضور وکیل یا داشتن فرصت دفاع مناسب، به اعدام محکوم می‌شدند. 

 

مناسب‌ترین دژخیم برای جانشینی لاجوردی

دهه ۱۳۶۰، دوره‌ای سیاه در تاریخ معاصر ایران، شاهد سرکوب گسترده مخالفان سیاسی بود. رازینی در این دوره به‌عنوان یکی از مجریان اصلی سیاست‌های سرکوبگرانه حکومت، نقشی کلیدی ایفا کرد. او با صدور احکام سنگین و استفاده از روش‌های شدید مجازات، مسئول مستقیم اعدام بسیاری از زندانیان سیاسی مجاهد خلق بود.

علی رازینی در یک گفت‌وگو، برخورد با مجاهدین را جزو افتخارات خمینی و قضات جنایتکاری چون خودش می‌دانست:

«بنده و دوستان خودمان که در جمع ۲۰قاضی در کشور هستیم، کاری انجام دادیم که امنیت همان زمان و سال‌های بعد را تضمین کردیم و از آن پس تضمین کردیم که منافقین هیچ‌گاه نمی‌توانند در این کشور قوت بگیرند چرا که زمانی که در حال قوت گرفتن بودند، در نطفه خفه شدند. دقیقاً همان کاری که حضرت علی با خوارج انجام دادند و به تعبیر خودشان چشم فتنه را کور کردند و جزو افتخارات امام خمینی و یارانش به حساب می‌آید» (۱).

او در همین‌ گفتگو اعتراف می‌کند که بعد از عزل لاجوردی- به‌دلیل فشارهای منتظری- مناسب‌ترین دژخیم برای جایگزینی او در پست دادستانی به‌اصطلاح انقلاب تهران بوده و در این منصب قرار گرفته است. با دقت در فحوای این گفتگو می‌توان فهمید که با افزایش درجهٔ شقاوت این دژخیم، مناصب بالاتری به او واگذار می‌شده و حیطهٔ جنایت‌هایش گسترده و گسترده‌تر می‌شده است.

«بعد از بجنورد، منطقه من افزایش پیدا کرد و کل شمال خراسان یعنی قوچان، درگز، شیروان هم به بجنورد اضافه شد. بعد از آن من اواخر سال ۶۱ منتقل شدم به مشهد و قاضی مشهد شدم و چندی بعد نیز مسئول هماهنگی استان شدم. جمعاً تا سال ۶۵ طول کشید و حدود ۵سال شد که مأموریت من در استان خراسان که ابتدا بجنورد و سپس مشهد و کل استان تبدیل شد طول کشید. پس از آن من به تهران آمدم به‌دلیل این‌که مرحوم منتظری فشار آورده بود به شورای عالی قضایی که شهید لاجرودی را عوض کنند و فرد دیگری را جایگزین کنند. آقایان هم تحت فشار ایشان که آن زمان قائم‌مقام رهبری بود و هنوز عزل نشده بود خواسته وی را اجابت کردند و شهید لاجوردی را عزل ولی فرد مورد نظر منتظری را جایگزین نکردند. بنده را جای شهید لاجوردی به‌عنوان دادستان تهران منصوب کردند» (۲).

 

قاضی اعدام‌های شتاب‌زده در دادگاههای صحرایی

در مردادماه ۱۳۶۷، به‌دنبال صدور حکم معروف خمینی مبنی بر تشکیل «دادگاههای ویژه تخلفات جنگ»، رازینی اقدام به برپایی دادگاههای صحرایی کرد. این دادگاهها، بدون رعایت تشریفات قضایی مرسوم، به محاکمه و اعدام اعضای سازمان مجاهدین خلق پرداختند. رازینی خود اذعان کرده است که این محاکمات، که گاه کمتر از یک ساعت به طول می‌انجامیدند، با هدف تقویت روحیه نیروهای نظامی انجام می‌شد. او در مصاحبه‌یی گفته است: «در همان مناطق جنگی که متهمان دستگیر شدند، محاکمه و مجازات شدند. ما وقت شمردن نداشتیم؛ هدف، سرعت در اجرا بود»!

«آقای علی رازینی، رئیس سازمان قضایی نیروهای مسلح جنابعالی موظف می‌باشید:

۱-دادگاه ویژه تخلفات جنگ را در کلیه مناطق جنگی تشکیل و طبق موازین شرع بدون رعایت هیچ‌یک از مقررات دست‌وپاگیر به جرایم متخلفان رسیدگی نمایید.

۲-هر عملی که به تشخیص دادگاه موجب شکست جبهه اسلام و یا موجب خسارت جانی بوده و یا می‌باشد مجازات آن اعدام است» (۳).

 

اعدام مجاهدین دستگیر شده در عملیات فروغ جاویدان

خبرنگار از علی رازینی در مورد مجاهدینی سؤال می‌کند که در جریان عملیات فروغ جاویدان دستگیر شده بوده‌اند. او با استناد به حکم خمینی، به اعدام آنها - بدون ماندن پشت «مقررات دست‌وپاگیر»! در دادگاههای صحرایی- اعتراف می‌کند.

«سؤال: روند دادگاه مجاهدینی که در عملیات مرصاد دستگیر شدند، کامل بوده؟

جواب: بله، با استفاده از بند یک حکم امام، طبق موازین شرع و بدون رعایت مقررات دست‌وپاگیر بوده است. مثلا ممکنه وکیل نداشته باشند.

سؤال: این مقررات دست‌وپاگیر چیه؟

جواب: خوب فرض کنید باید کیفرخواست صادر و به‌صورت کتبی ابلاغ و دو هفته بعد محاکمه انجام شود. در بیابان که از این چیزها خبری نیست» (۴).

 

«همین جا حکم را اجرا کنید!»

برشی از این مصاحبه گویای شقاوت نهادینه شده در این دژخیم دست‌پروردهٔ خمینی است:

«روز اولی که دادگاه تشکیل دادیم سه نفر محکوم به اعدام شدند. یک عده از رزمندگان گفتند: روحیه بچه‌ها خراب است، شهید داده‌ایم، اینها را به کرمانشاه منتقل نکنید. همین‌جا حکم را اجرا کنید. در شهر جنگ‌زده که تا دیروز اشغال منافقین بوده و همه شهر از ترس منافقین تخلیه شده، کجا اعدام کنیم؟

یک ساختمان نیمه‌کاره بر سر یک سه راهی بود. طبقه اول آن ساخته شده بود و اسکلت طبقه دوم را زده بودند ولی طاق نزده بودند. گفتم آنجا اجرا می‌کنیم. زمانی حوالی ساعت چهار یا پنج بعدازظهر بود که ما موافقت کردیم حکم این سه نفر را در شهر اسلام‌آباد اجرا کنند و حکم آنها به‌صورت حلق‌آویز اجرا شد» (۵).

 

توجیه کشتار تابستان ۶۷ و دفاع از آن

دژخیم علی رازینی در مصاحبه‌یی با توجیه قتل‌عام زندانیان سیاسی، این اقدامات را دفاع از «امنیت» توصیف کرد. او کشتار تابستان ۶۷ را «ضروری» خواند و مدعی شد که اگر این اعدامها صورت نمی‌گرفت، جامعه ایران به‌طور جدی دچار ناامنی می‌شد! چنین اظهاراتی علاوه بر این‌که بی‌رحمی او را نشان می‌دهد، تفکر سرکوبگرانه نهادینه شده در قضاییه جلادان را آشکار می‌سازد.

برای شخصیت‌شناسی این دژخیم قسمتی از مصاحبه‌اش را از نظر می‌گذرانیم. او در این مصاحبه در مورد مجاهدین و جنایت‌های اعدام‌های انجام داده در دههٔ ۶۰ به‌سادگی آب خوردن اظهار لحیه می‌کند:

«من در سال ٦٠ به‌عنوان حاکم شرع به بجنورد رفتم، مسئولان فرهنگی آن شهر به من اعلام کردند که ٨٠ تا ٩٠ درصد از جوانان این شهر گروهکی هستند و ٢٠درصد حزب‌اللهی و بی‌خط. بجنورد از مناطقی بود که منافقین زودتر از ٣٠ خرداد جنگ مسلحانه را در آنجا شروع کردند. وقتی پنج نفر محاکمه و اعدام شدند، قضیه تمام شد» (۶).

دژخیم بدنام با خونسردی و قساوت درباره کشتار ۳۰هزار تن از زندانیان سیاسی در سال۶۷ می‌گوید:

«مسأله ٦٧ خیلی پیچیده نیست. عده‌یی جرمی مرتکب و محاکمه می‌شوند و به زندان می‌روند. زمانی هم که در زندان هستند، باز جرمی مرتکب می‌شوند یا بعضی از جرائمی که قبلاً انجام داده‌اند، برملا می‌شود.

مثلا فردی به‌خاطر یک جرم به دو سال حبس محکوم می‌شود؛ اما در این مدت مشخص می‌شود در یک ترور هم نقش داشته است. تعدادی از منافقین در شرایطی بودند که جرایم جدیدی داشتند که امام دستور دادند، اینها دوباره محاکمه شوند و یک جمعی مرکب از قاضی و دادستان آمدند و در یک برهه، همه را محاکمه کردند و حکم صادر شد.

ما باید برای امام دعا کنیم که همان روزهای اول که منافقین قیام کردند، ملاحظه توصیه افراد ترسو را نکردند؛ امام قاطع فرمودند احکام شرع باید اجرا شود و احکام شرع اجرا شد».

در ادامه‌ٔ این مصاحبه او به کشتار زندانیان سیاسی افتخار می‌کند:

«ما این شهامت را داشتیم که هرکس را اعدام کرده‌ایم، نوشتیم این آقا به این دلیل اعدام شده است و زیر آن را امضا کرده‌ایم و این افتخاری است برای ما» (۷)

عادی‌سازی جنایت و افتخار او به آن بی‌اختیار آدمی را به یاد این بخش‌هایی از کتاب «کسب و کار من مرگ است» اثر روبر مرل درباره زندگی «رودلف فرانتس هوس» می‌اندازد؛ کسی که در اردوگاههای مرگ هیتلری، مسئول مرگ دو و نیم میلیون انسان بود و به جنایت دهشتناک خود افتخار می‌کرد.

«دهکده‌ها را به آتش می‌کشیدیم، مزرعه‌ها را غارت می‌کردیم، درختها را می‌انداختیم، میان نظامی و غیرنظامی، میان زن و مرد، میان صغیر و کبیر فرق نمی‌گذاشتیم: هر که لتونیایی بود محکوم به مرگ بود. وقتی مزرعه‌یی را می‌گرفتیم و سکنه‌اش را قتل‌عام می‌کردیم جنازه‌ها را توی چاهی می‌ریختیم و چندتا نارنجک هم می‌انداختیم روشان. بعد، شب همه‌ٔ اسباب و اثاث خانه را می‌آوردیم وسط محوطه و آتش شادی روشن می‌کردیم و شعله بلند و روشن از روی برف سر به آسمان می‌کشید» (۸).

دژخیم رازینی در این مصاحبه به کشورهایی مانند «افغانستان، عراق و سوریه» ایراد می‌گیرد که چون «امام» و «دادگاه انقلاب» ندارند، ناامن هستند! از روی این اظهارات می‌توان فهمید که او حتی زندانی مخوف مانند «صیدنایا» را نیز برای سلاخی مخالفان کافی نمی‌دانسته است.

«اگر با چند ده‌نفر از آنها، همان سال‌های انقلاب برخورد نمی‌شد و اعدام نمی‌شدند، فرزندان بسیاری از خانواده‌ها به دام منافقین می‌افتادند؛ علت ناامنی امروز افغانستان، عراق و سوریه این است که آنجا امام ندارند، دادگاه انقلاب ندارند؛ اگر امام و دادگاه انقلاب داشتند، عراق وقتی صدام سقوط کرد در دو هفته امن می‌شد» (۹).

چه مشابهت شگفتی بین این اظهارات و برشی از کتاب مرل به چشم می‌خورد!

«آدم‌های شرافتمند همه از دم خطرناکند. فقط آدم‌های نادرست و دغل مردم بی‌آزار و بی‌ضرری هستند. و علتش را می‌دانید، سرنگهبان؟

ــ ناین، هر دیرکتور.

ــ میل دارید بدانید، سرنگهبان؟

ــ البته، هر دیرکتور، که میل دارم بدانم.

ــ چون‌که مردم دغل نادرست فقط برای خاطر منافع‌شان دست به اقدام و عملی می‌زنند. به عبارت دیگر، اقدامات‌شان «حقیرانه» است» (۱۰).

***

این نوشته بی‌گمان در توصیف سیاهه جنایت‌های این دژخیم نارس و ناکافی است، اما آنچه مسلم است. مرگ بر جهان مرگ‌فرمایان نیز می‌گذرد؛ هر چند خود را در دخمه‌های تودرتو و آهنین از چشم خانواده‌های داغدار پنهان کرده باشند.

 

پانوشت:

(۱) و (۲) سایت تسنیم. ۱۱تیر ۱۳۹۶

(۳) و (۴) و (۵) سایت جماران. ۷مرداد ۱۳۹۸

(۶) و (۷) و (۹) (عصر ایران. ۲۰مرداد ۱۳۹۵)

(۸) و (۱۰) (مرل روبر. «کسب و کار من مرگ است». ترجمه: احمد شاملو. انتشارات نگاه، ۱۳۸۸)

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/f5ca947b-e872-4a12-849f-1653fadf2f77"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات